خانه ای با حیاط کوچک در انتهای کوچه تولدی دیگر در محله امیریه تهران خودنمایی میکند، که روزگاری فروغ فرخزاد شاعر پرآوازه معاصر ایران در آنجا می زیست. برای آن لحظه ای که فروغ این شعر را سرود: اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم …، خانه او منتظر چراغ است تا با روشنی آن حیات تازه به روح این شهر هدیه دهد. فروغ فرخزاد زنی عصیانگر بود که فراتر از زمان خود حرکت کرد. دفتر چهارم وی، آن مجموعه شعری است که شخصیت اصیل و ممتاز و مستقل او را نمایان میکند. دکتر شفیعی کدکنی در کتاب با چراغ و آینه اینطور بیان کرده است: «در این کتاب (تولدی دیگر) با شاعری بزرگ روبهرو میشویم که بی هیچ گمان، تاریخ ادبیات ایران، او را به عنوان بزرگترین شاعر زن در طول تاریخ هزارساله خویش خواهد پذیرفت و در قرن ما یکی از دو سه چهره برجسته شعر امروز خواهد بود».
فروغ فرخزاد به عنوان زنی با تمام درخشندگی وحواس جهانی اش و با نگاهی متفاوت نسبت به دیگران با زبانی تازه، محدودیت ها و نابرابری ها را در جامعه ایرانی به تصویر می کشد و برای زن ایرانی، برای جامعه، برای بشریتی گرفتار در تنگنای سالوس و ریا و تعصبات احمقانه ی خرافی و این همه مفاسد گوناگون، از زندگی می گوید. صورت و معنی در شعر او مدرن است. او در هنرش زلال و خالص است و همان چیزی را بیان میکند که احساس میکند. امروز که پنجاه و شش سال از مرگ دلخراش فروغ فرخزاد می گذرد و در زمانه ای که بیش از گذشته شاهد تلاش زنان برای مطالبه حقوقشان هستیم اشعار فروغ بیش از گذشته ملموس و قابل درک است و این خانه، خانه ای واقع در خیابان ولیعصر، کوی تولدی دیگر ، همان خانهای که فروغ فرخزاد در آن چشم به جهان گشود و در تاریخ سوم مهرماه یکهزار و سیصد و نود و هفت در فهرست آثار ملی کشور قرار گرفت و در میان خانه های بسیاری از مشاهیر که اثری از آنها به جای نمانده، از تخریب، جان سالم به در برد و در پاییز یکهزار و چهارصد به فهرست املاک شهرداری تهران اضافه شد، فرصتی تازه را فراهم می کند تا انعکاس صدای فروغ باشد، برای شعری که سرود: تنها صداست که می ماند…
در دهههای اخیر شاهد حضور پررنگ زنان در اجتماع هستیم و رشد قابل توجه میزان تحصیلات آنها، موفقیتهای چشمگیر در عرصههای مختلف علمی، فرهنگی، ورزشی، اجتماعی و … گواه بر آن است که راه پر فراز و نشیب زنان فعال و آزادیخواه در تاریخ معاصر، دستاوردهای بزرگی را به ثمر رسانده است. اما در میان روایتهای تاریخی مردانه، فریاد بیصدای نیمه پنهان کنشگرانی که در همه دورههای تاریخی حضور داشتند، مورد بی مهری پژوهشگران واقع شده و به نقش تاریخی بسیاری از زنان این سرزمین که در برهههای مختلف اثرگذاری قابل توجه داشتند کمتر توجه شده است.
و اینک در دورانی که زنان به عنوان نیمی از جمعیت این سرزمین، کنشگرانی موثر در توسعه کشور به شمار میروند، فقدان فضاهای کالبدی فرهنگی در راستای روایت زندگی و نقش تاریخی زنان پیشرو مشهود است.
همچنان که در نزدیکی خانه فروغ فرخزاد، کمی بالاتر از خیابان مولوی در خیابان ولیعصر نیز، خانه زیبا و پر نقش و نگار انیسالدوله دختری از روستای امامه را میبینیم که متاسفانه مدتهاست در اختیار اتحادیه گوشت است. این خانه، خانه زنی است که در بیست سال پایانی سلطنت ناصرالدین شاه، بدون آن که عقد دائم شاه باشد، بانوی اول و قدرتمندترین زن ایران و در دوران قاجار با شخصیتی خاص و گاهی خاکستری در عرصه سیاسی و اجتماعی نقشآفرین بود و امید است مدیریت شهری تهران در راستای حفظ و احیای این خانه نیز گام بردارد.
اما آنچه در این برهه زمانی اهمیت دارد حفاظت از خانه ارزشمند فروغ فرخزاد که مطالبهگری شهروندان و تلاش مدیران شهری باعث نجات آن از هرگونه آسیب شد و تبدیل آن به خانه موزه فروغ فرخزاد بدون توجه به هرگونه حواشی است. همانگونه که آن کوچه نیز با عنوان تولدی دیگر نامگذاری شد. چرا که خانه موزهها فضاهای کالبدی برای نمایش بخشی از تاریخ یک ملت است. بنابراین صرف حفظ خانه موزهها کمک به توسعه فضاهای فرهنگی یک جامعه و فراهم کردن زمینههای پژوهش، بررسی و نقد آرا و افکار و آثار اشخاص یا جریانات است که خود قطعهای از پازل فرهنگی گذشته یا معاصر یک ملت است. خانه موزهها بخشی از رسالت حفظ مواریث فرهنگی یک جامعه برای آیندگان و تکثر فضاهای فرهنگی یک جامعه است و آنچه این خانه موزه را متمایز از بقیه خانه موزهها میکند، تبلور زنانگی و تجسم خواستهها و رویای زن امروزی است.
از سوی دیگر به خاطر شهرت جهانی فروغ فرخزاد به عنوان شاعری که اشعارش به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شد و مستندسازی که جایزه بهترین فیلم جشنواره اوبرهاوزن را برای فیلم «خانه سیاه است» از آن خود کرده بود، این خانه موزه، حوزه نفوذ جهانی و بین المللی نیز خواهد داشت.
همچنین پرداختن به رویدادها این مکان را معنادار میکند و با وارد نمودن جریان حیات معاصر فرهنگی شهر به این مکان، وقایع و رخدادهای جدیدی شکل میگیرد که خود موجد خاطرههای دیگری است که باز مکان را معنادار و به معنای واقعی کلمه، ملموس میکند.