پارلمان اروپا به عنوان یکی از هفت نهاد اتحادیه اروپا بر اساس پیمان ماستریخت، اخیرا دو تصمیم در قبال ایران داشته است که به ظاهر متناقض میرسند؛ اما به احتمال زیاد در امتداد هم قرار داشته و رابطه همپوشانی دارند. پارلمان اروپا از یک طرف در یک قطعنامه کلی پیشنهاد و درخواستی برای افزودن نام سپاه پاسداران به لیست گروههای تروریستی اتحادیه اروپا مطرح و از سوی دیگر نیز همزمان با تعلیق مذاکرات برجام مخالفت کرده است. درخواست گنجاندن سپاه در لیست سیاه اتحادیه اروپا هر چند الزام آور نیست و شورای امور خارجی اتحادیه باید درباره آن تصمیم بگیرد، اما در همین حد هم فعلا با هدف اعمال فشار بر ایران مطرح شده است. اما مگر تعلیق مذاکرات برجامی دز فشار را بیشتر نمیکند که با آن مخالفت کرده است؟ پس دلیل این تناقض ظاهری چیست؟ به هر حال، اگر هم شورای اروپا با درخواست پارلمان درباره سپاه موافقت کند، عملا میتواند به معنای ختم برجام و مذاکرات مربوط به آن باشد، پس چرا پارلمان اتحادیه با تعلیق برجام مخالفت کرده است؟ بعید است صرفا به این علت بوده باشد که بخواهد در مظان به شکست کشاندن این مذاکرات قرار نگیرد.
قبل از فهم پیوند این دو رفتار به ظاهر متناقض، میتوان گفت که تصمیم پارلمان اروپا یکی از بروندادهای مهم دوره پرتنش و بحرانی در روابط میان تهران و اتحادیه اروپاست. پارلمان اروپا که نمایندگان آن با رای مستقیم مردمان ۲۸ کشور عضو انتخاب میشوند، نماینده افکار عمومی جمعی این کشورهاست. از این رو، رای بالای نمایندگان این پارلمان به این طرح با ۵۹۸ رای موافق و تنها ۸ رای مخالف و ۳۱ رای ممتنع به گنجاندن یک نهاد رسمی حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران به لیست سیاه، خود بیانگر این واقعیت است که فضای افکار عمومی اروپایی تا چه اندازه بیسابقه علیه ایران تند و سنگین شده است. حتی پارلمان اروپا چنین تصمیمی علیه یک نهاد رسمی حاکمیتی روسیه که اکنون با اروپا درگیر جنگ هست، و حتی گروه “واگنر” وابسته به مسکو اتخاذ نکرده است.
اما شکلگیری این فضای شدیدا تند علیه ایران در حقیقت برگردان تلاقی سه عامل است؛ نخست جنگ اوکراین، دوم اعتراضات و تحرکات اپوزیسیون ایرانی مقیم اروپا و سوم لابیگری و تبلیغات گسترده اسرائیل و برخی دول منطقه. رفته رفته پس از چند ماه از شروع جنگ اوکراین، انتشار گزارشها و اظهارنظرهای مستمر درباره مشارکت پهبادهای ایرانی در جنگ اوکراین این تلقی را نزد اروپاییها ایجاد کرده که ایران امنیت آنها را نشانه گرفته است و همین تنش با اروپا را وارد دوره تازهای کرد که با شروع اعتراضات و تحرکات اپوزیسیون ایرانی شدت یافت. هر چند مواضع اخیر اروپا بیشتر رنگ و لعاب حقوق بشری به خود گرفته است، اما به نظرم پیشران اصلی رفتارها و مواضع اخیر آنها علیه تهران همان عامل امنیتی جنگ اوکراین است.
تصمیم گیری در شورای امور خارجی اتحادیه اروپا اجماعی است و بیشتر تابع سیاست خارجی و منافع جداگانه دول اعضاست، از این رو هر چند بازیگران مهمی در اتحادیه اروپا همچون آلمان به صراحت از چنین تصمیمی حمایت کردهاند، اما موافقت شورا با درخواست پارلمان برای افزودن سپاه به لیست سیاه به این سادگی نیست. احتمالا این اتفاق فعلا نیفتد؛ اما این بدان معنا نیست که کاملا منتفی خواهد بود. به هر حال، این فضای سنگین علیه ایران اگر به این شکل ادامه یابد، میتواند در آینده موجب بازنگری برخی اعضای مخالف در محاسبات خود و پیوستن به این تصمیم شود.
در کل، تصمیم غیر الزامی پارلمان اروپا درباره سپاه میتواند فعلا معطوف به ایجاد اهرم فشاری با هدف واداشتن تهران به تغییر سیاستهایش و دور کردن آن از مسکو باشد و از این رو، فعلا و در انتظار تحقق آن برگردانی در تصمیمات شورای خارجی اروپا نداشته باشد. در واقع، سرّ مخالفت با تعلیق مذاکرات برجام نیز در امتداد همان پیام پیشگفته این که اروپا در کنار آن پیام تند، به نوعی برای کنترل پیامدهایش و تحقق اهداف “اهرم فشار جدید” اعلام میکند که باب دیپلماسی و مذاکره هنوز باز است و نمیخواهد آن را ببندد. البته مخالفت با تعلیق مذاکرات برجام بیشتر به معنای اعلام باز بودن کلی باب گفتگو درباره مسائل مختلف است و نه لزوما وجود امیدی به مذاکرات احیای برجام.
اما همین بازی پیچیده با آن تصمیمات و اهداف مقطعی، میتواند بخشی از پازل یک طرح کلان برای اعتبارزدایی و مشروعیتزدایی از ایران در سطح بینالمللی با هدف اجماعسازی و آماده ساختن افکار عمومی برای اقدامات بعدی باشد. اگر هم چنین طرحی در کار نباشد و حتی شورای اروپا به کلی از موافقت با درخواست پارلمان خودداری کند، باز این تصمیم علیه سپاه و تکرار «گزاره تروریستی بودن» میتواند همان خروجی را داشته باشد. از این منظر نمیتوان آن تصمیم غیر الزام آور را صرفا اقدامی سمبلیک و فاقد تاثیر پنداشت.