امروز زلنسکی رئیس جمهور اوکراین مهمان ویژه اجلاس سران عرب در عربستان بود و سخنرانی کرد. پوتین نیز پیامی فرستاد و قرائت شد.
زلنسکی در سخنانش تلاش کرد که رهبران جهان عرب را که بیشتر آنها با کرملین همذات پنداری و روابط خوبی دارند، به همراهی عملی با اوکراین در جنگ کنونی ترغیب کند.
به نظر نگارنده حضور زلنسکی در نشست جده بیشتر ماهیت سیاست ورزی نوین ریاض در این بزنگاه تاریخی سیاست بینالملل را نمایان میسازد و دعوت از رئیس جمهور اوکراین خود پردهای دیگر از عربستانِ متفاوت را بر میدارد؛ عربستانی که از یک سو برای جلوگیری از کاهش قیمت نفت، کاسب شدن بیشتر و همچین اهرمسازی از برگ انرژی و روابط با روسیه در قبال غرب، با روسیه در اوپک پلاس میبندد و رضایت آن را جلب میکند و از سوی دیگر میزبان رئیس جمهور اوکراین میشود تا با رهبران جهان عرب دیدار و گفتگو کند؛ اقدامی که رضایت کییف و متحدان آمریکایی و اروپایی را به دنبال خواهد داشت و ریاض را از اتهام قرار گرفتن در کنار طرف روسی مبرا میکند. روسیه نیز هر چند از این رفتار سعودیها باطنا ناخرسند خواهد بود اما چشم انتظارِ تداوم همکاری نفتی ریاض و برخی همکاریهای دیگر است و این ناخرسندی را بروز نخواهد داد. بن سلمان نیز امروز نظر به موقعیت برآمده از این سیاست از آمادگی کشورش برای میانجیگری در جنگ اوکراین سخن گفت.
سعودیها در جنگ اوکراین در سطحی متفاوت رفتاری شبیهِ ترکیهِ عضو ناتو را در پیش گرفتهاند. البته ناگفته هم نماند که میزبانی زلنسکی به دور از چشمداشتی اقتصادی نیز نیست. به هر حال، جنگ اوکراین دیر یا زود تمام میشود و بازسازی اوکراین و موقعیت آن در تامین امنیت غذایی جهان فرصتهای کلان را برای سرمایهگذاری دارد و این گونه پیداست که عربستان که امروزه اقتصاد به موتور محرکه سیاست خارجیاش تبدیل شده است، از هم اکنون گوشه چشمی هم به این مساله دارد.
این شکل سیاستورزی خارجی عربستان پس از آن اتفاق میافتد که این کشور پادشاهی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی از سال ۲۰۱۵ در حال پوست اندازی بوده است و همین امروزه عربستان را بسیار متفاوت از گذشته نزدیک خود ساخته است؛ به گونهای که میتوان گفت با عربستان نوینی مواجه هستیم که شباهت چندانی با گذشته خود ندارد.
بنیانگذار این عربستان محمد بن سلمان است که از سال ۲۰۱۵ به دنبال شروع پادشاهی پدرش ملک سلمان به عنوان جانشین محمد بن نایف ولیعهد انتخاب شد اما رفته رفته بن نایف و دیگر رقبای خود را حذف و امروزه حاکم و پادشاه واقعی عربستان است. بن سلمان شاهزاده جوان، جسور و بلندپروازی است که در اندیشه و عمل متفاوتتر از دیگر شاهان و شاهزادههای سعودی ظاهر شده است. او هر چند اقتدارگرایی را به ارث برده است و آن را بدون گشایشی سیاسی و با حذف رقبای همخاندانی و تعقیب مخالفان سیاسی در اشکال خشنی نیز تشدید کرده که نمونه بارز آن قتل فجیع خاشقچی در ترکیه است، اما در دیگر حوزههای سیاست داخلی همچون آزادیهای اجتماعی به ویژه در حوزه زنان و موسیقی تابوشکنی کرده است.
در حوزه اقتصادی نیز برنامه مدرن و بلندپردازی دارد و بر خلاف پیشینیانش که کشور را با درآمدهای کلان نفتی اداره میکردند، امروزه با چشم انداز ۲۰۳۰ به دنبال اقتصاد منهای نفت و تنوعبخشی به منابع درآمدی برای تبدیل شدن به قطبی اقتصادی در منطقه و جهان است. البته همان آزادیهای اجتماعی نیز انگیزهای اقتصادی دارد و یکی از اهداف آن فراهم کردن فضای مساعد داخلی برای توسعه گردشگری و جذب گردشگران و سرمایهگذاری خارجی به عنوان دو رکن چشم اندازه پیشگفته است.
بن سلمان از حکمرانی محافظهکارانه سنتی آل سعود عبور کرده است و برای کاهش آسیبهای این رویکرد جدید غیر محافظهکارانه در سیاست خارجی، راهبرد توازن و تنشزدایی در روابط خارجی را در پیش گرفته است که مبتنی بر ارتباط با همه بازیگران و تحقق حداکثری منافع از منازعات جهانی بدون ورود به آنها و قرار گرفتن له یا علیه طرفی است. البته عربستان به این تغییر رویکرد به عنوان امری گریزناپذیر در جهت تحقق چشم انداز اقتصادی خود نگاه میکند و معتقد است که بدون اقتصاد قوی نمیتوان کشوری موثر بود و این مهم را در تنشزدایی و توازن در سیاست خارجی در روابط با بلوکهای درگیر و رقیب جستجو میکند.
همین سیاستورزی، ریاض را در موقعیتی قرار داده است که با درک تحولات سیاست بینالملل و موازنه جهانی قوا و معذوریتهای متحد دیرینه خود یعنی آمریکا، در مسائل و پروندههایی “نههای نرمی” بگوید؛ چینِ رقیب آمریکا را به خاورمیانه بکشاند و آن را به شریک تجاری نخست خود تبدیل کند و تحت الزاماتی قرار دهد که برای آشتی تهران و ریاض با تمام توان بکوشد؛ با هندِ رقیب و خصمِ چین نیز دمساز شود و تجارتی گسترده را به راه بیندازد. با روسیه نیز که شرحش رفت.