در باب شرایط مولانا جلال الدین سروده است:
افکند خبر دشمن در شهر اراجیفی
کو عزم سفر دارد از بیم تقاضایی
از رشک همیگوید والله که دروغ است آن
بیجان که رود جایی، بیسر که نهد پایی
در واپسین ماه سال جاری، میتوان متر و معیاری از رویدادها و اخبار و اتفاقات یک سال گذشته را مورد سنجش قرار داد و در یک ارزیابی کلی، اذعان کرد که سالی بسیار سخت و دشوار را پشت سر نهاده ایم. مورخان این سال و حوادث آن را در چند خط موازی دنبال خواهند کرد و بی گمان سختی و بحران خیز بودن امور را یادآور خواهند شد. در سیاست و تحولات امور مربوط به دولت تحول گرا و تازه کار آقای رئیسی و انحنای تغییر در ریلهای قطار توسعه کشورمان، تجربهای بی سابقه را از سر گذرانده و میگذرانیم.
در اقتصاد و مهار تورم، و تثبیت یا افزایش بهای ارز و رشد نقدینگی نیز کاستی بر توفیق پیشی گرفت و کماکان همین داوری برجای خواهد بود. التهابات و بحران اجتماعی، به ویژه از پایان شهریور تا آغاز فصل سرد، یک آزمون سخت دیگر بود که تمام عرصههای فعالیت حکومت، دولت، جامعه و مردم را در شعاع تأثیر خود قرار داد. سرانجام سیاست خارجی و دگرگونیهای بزرگ در خاورمیانه، روسیه، اروپا، شرق آسیا و امریکا، با ایران و اوضاع و احوال کنونی ما ارتباطی وثیق داشت و نگارنده بر این باور است که خطای محاسبه و انقطاع مذاکرات برجام که در دولت سابق به فرجامی نسبتاً قابل قبول رسیده بود، نباید با تحلیلهای غیر فنی و ناواقع گرایانهای همچون نیاز اروپا در زمستان به انرژی متوقف میشد و آن تجارب را کنار می نهادند! برجام به چند دلیل میتوانست در همان دوران برای ایران کارکردی پر منفعت به بار آورد. اما پروپاگاندای رسانههای یکجانبه گرا و همسوی داخلی، که غالبا نیز یک منبع و منشاء دارند، با نمودی دیگر به این قضیه و دیگر مسائل فوق نگریسته و امتناع از آن را به مثابه نقطه قوت به حساب آورده و برنامه سنجیده و سودآوری معرفی میکرد، که امروز تأمل انگیز است و شاید در آینده عبرت آموز باشد.
باری، در چنین اوضاع و شرایطی، یکباره به نقطه عطف سال، یعنی زمان تحویل سال و مخارج ویژه و پرداختهای دولت به حقوق بگیران و بازنشستگان کشوری و لشکری و مستمری بگیران و نوسازی برای نوروز میرسیم. در چنین روزهایی، موضوع مسمومیت در مدارس دخترانه و بحران خبری و اجتماعی پیوسته بدان، یکباره جایگزین تمام اخبار و افکار شده و مردم را در وضعی بی سابقه و نگرانی غیر قابل وصف قرار داده است.
این موضوع پیچیدهتر از آن است که نگارنده بخواهد توضیح دهد یا نقد کند یا توجیه نماید یا راهکاری ارائه دهد، و یا از کم و کیف آن اطلاع موثقی داشته و خوانندگان را بدان رهنمون شود! ماجرای مدارس دخترانه در شهرهای گوناگون و رخدادهای اخیر، کماکان موضوعی امنیتی ـ انتظامی در سطحی ملی است و انتظار و امید هر ایرانی هوشمند و دلسوزی این است که بی آسیب از این مخاطره عبور کنیم و عاملان و آمران، له سرعت جسته و دستگیر شوند و به سزای این خباثت و خیانت، محاکمه و مجازات شوند.”
ایران سرزمین بزرگ و پرحادثهای بوده و هست. از نیم قرن پیش تا امروز، هیچ لحظهای بی حادثه و بحران، بی مشکل و معضل نبوده است. خوشبختانه به دلیل درایت و درک عمومی و روحیات خاص ملت و فرهنگ ایران، هیچگاه ناامنی گستردهای را شاهد نبودهایم که زندگی مردم را مختل و جریان اصلی حیات مردم و تکاپوی زندگی خانوادههای ایرانی را دستخوش تهدید و تشویش عمیق نماید یا به خونریزی و منازعات سخت، یا به تعطیل و توقف طولانی بینجامد.
حتی انقلاب دگرگون ساز ۱۳۵۷ و جریان ۸ سال جنگ تحمیلی رژیم بعثی به میهن نتوانست آسیبی بزرگ به جریان عادی و متعارف زیست عمومی و افکار مردم وارد سازد؛ چه رسد به آنکه آن را ناپایدار و متوقف کند!؟
اما حقیقت آن است که در تمام دورهها و سالهای طولانی که زندگی نسلهای اخیر را در بر میگیرد، سختی و صعوبت طاقت فرسایی بر دوش عامه مردم و طبقه متوسط و فقیر شهری و روستایی قرار داشت و به تدریج تشدید شد. درآمد نفت و خام فروشی و برخی بازیهای پولی در بانک و بورس و نهادهای شبه دلالی پیرامونی، دولتها را دچار این خبط و تصور کرد که مشکلات ساده است و امسال همچون پارسال و این ماه مثل ماه قبل خواهد گذشت و راهی برای پرداخت و دخل و خرج جسته میشود! این تصورات، و سیاستهای “باری به هرجهت”، از کشوری با سی میلیون جمعیت در سال ۱۳۵۷، به کشوری با هشتاد و چند میلیون نفر در آستانه نوروز سال ۱۴۰۲ ادامه یافت، اما دیگر پاسخگوی افکار عمومی نبود و دولتها را درگیر بحران عمیق تقابل با خود، با جامعه داخلی و خارجی، و با ناداری و تورم کرد. افزون بر اینها، مشکل بزرگ توجیه و اقناع افکار عمومی هم هیچگاه به درستی فهم و مدیریت نشد.
این مسئله امروز در رأس مسائل است: مرجعیت خبر و اطلاع، و نیز تحلیل و جهت دهی به افکار عمومی باید به دست صاحب نظران و خبرنگاران دلسوز و شناخته شده در رسانههای مورد اعتماد مردم باشد. دولت دست از متولی گری بردارد و فضای باز را بپذیرد. مردم از آشفتگی خبری خستهاند و خطر بزرگی به نام مهاجرت مرجعیت رسانهای، کل کشور را تهدید میکند.
چهار عنصر: ۱ـ سرعت در کسب و بیان اخبار،
۲ـ کمیت گفتار و جنبه تصویری خبر،
۳ـ کیفیت تحلیلی و جهت گیری در اطلاع رسانی،
و سرانجام
۴ـ زیبندگی و آرایش مخبر و رسانه نقش مهمی در این مسیر ایفا میکند.
رادیو و تلویزیون یا صدا و سیمای دولتی ایران باید در این زمینه نقش درجه اول داشته باشد و در قیاسی روشن یادآور شعر مولانا خواهد بود که داستان طوطی و روغن فروش را ذکر فرموده و از قیاسش…
خبرگزاریها و روزنامههای همسو با دولت و جریان غالب و مطلوب در جریان هدایت سیاست و اقتصاد و فرهنگ در کشور ما باید حساسیت شرایط کنونی را بیش از گذشته درک کنند. رسانههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی و ارتباطی جدید را نمیتوان با روشها و شیوه و بینش گذشته ارزیابی کرد و با آنها به سادگی به رقابت برخاست. این بحثی دامنه دار و روشن است. آنها مخاطبان را درگیر کرده اند و این به تنهایی معنای عمیقی برای فهم تحولات دارد.
در مورد موضوع اخیر که مسئله مسمومیت عمدی در مدارس دخترانه و درگیر ساختن خانوادههای ایرانی با معضلی پیچیده و غریب است، آزمونی بسیار دشوار را پیش رو داریم. اگر نتوان به روشنی و شفافیت، مردم را اقناع کرد، دشمن و رسانههای بیگانه صیدهای بزرگ از آب گل آلود خواهند گرفت. باید از همین امروز به ضد و نقیض گویی، ابهام، توجیه و تعلیلهای غیر عقلانی، و سرانجام خاموشی و ناتندرستی در اطلاع رسانی و گفتگو با مردم پایان داد. این حق مردم است و اگر تعلل شود، رسانه سعودی و شرکا بهره میبرند و لاجرم خودکرده را تدبیر نیست.
اندرز شیخ سعدی این است:
بلبلا مژده بهار بیار
خبر بد به بوم بازگذار