اگرچه بازگشت سوریه به اتحادیه عرب تاکید دیگری در سطح منطقهای بر تثبیت اوضاع سوریه و موقعیت بشار اسد بر راس حکومت این کشور است. اما سوریه دیگر آن سوریه نیست و حکومت و مردم نیز برای التیام جراحات سیاسی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی راه درازی در پیش دارند. به ویژه کاهش آلام انسانی و نوسازی زیر ساخت تخریب شده آن کشور دشوار خواهد بود.
از آنجا که دولت اسد برای حکمرانی بهتر ناتوان و در بوجود آمدن این وضعیت اسفناک بی تاثیر نبوده حکومت باید از این وقایع دوازده ساله درس جدی بگیرد .
از سوی دیگر اتحادیه عرب نیز که یکی از بانیان خود را کنار گذاشت الان آن اتحادیه قوی قبلی نیست! اما با این اقدام، اتحادیهعرب وزن منطقهای و بین المللی خود را بالا برد تا شاید بتواند در سایر منازعات عربی نقش آفرینی کند.
بررسی مولّفهها و عوامل دخیل در بوجود آمدن این وضعیت در سوریه و زمینه ها، اهداف، دلایل و انگیزه های ایران در ورود به این منازعه خود یاداشت و اهتمام جداگانهای میطلبد. اما یکی از مولفههای اصلی که در بوجود آمدن این اوضاع در سوریه و اکنون نیز در پذیرش این کشور در جمع اعراب موثر افتاده نقش و سیاستهای عربستان است که در طول زمان و به دلیل مخرب بودن این سیاستها تغییر کرده است. منفعت عربستان هیچ زمانی در ورود به هماوردی با ایران در خاورمیانه نبوده است، اما با شروع نسیم بهار عربی عربستان تلاش کرد با نقش آفرینی در سوریه و لبنان رودر روی سیاستهای ایران قرار گیرد تا بتواند این نسیم را از سر بگذراند.
اما در طول زمان و مخصوصا با روشن شدن عملکرد مخالفین بشار اسد آمریکا، اروپا و حتی اعراب هم به این نتیجه رسیدند که سوریه جایگزینی بهتر از اسد ندارد.
ضمناً نمیتوان کتمان کرد که به موازات برقراری تدریجی سلطه حکومت مرکزی سوریه بر سرزمین خود ، ایران هم به تدریج نگاه و فعالیتهای خود در سوریه را به سمت فعالیتهای زیر ساختی و اقتصادی سوق داده است. اگر چه بسیاری از تحلیلگران این تغییر را ناشی از حذف کاریزمای سردار سلیمانی میدانند اما این مولفه اگر هم وزنی داشته باشد چندان نیست که همه ابعاد این تغییر را توجیه کند. زیرا خردگرائی حاکم بر رفتار و عکس العملهای ایران به مخالفتهائی که با حضور ایران در سوریه میشد، نشان از آن دارد که گذشته از بعضی ادعاهای نه چندان وثیق رسانهای محافل محافظهکار داخلی، ایران تلاش کرد تا شکل این حضور بیشتر در جهت اهداف اصلی حضورش یعنی کمک به استقرار صلح و ثبات در سوریه باشد تا بتواند از مواهب اقتصادی آن بهره ببرد و نه بازی کردن در زمین مخالفین حضورش از جمله رژیم صهیونیستی
بعضی از مخالفین داخلی حضور ایران در سوریه اینگونه میپندارند که با تحولاتی مانند نزدیک شدن اعراب به سوریه و پذیرش این کشور در اتحادیه عرب بر بهبود رابطه ایران و عربستان بی تاثیر نبوده اما نشان از آن دارد که ایران جایگاه خود در سوریه را از دست داده است.
اما شواهد حاکی از آن است که ایران همچنان یک بازیگر مهم در سوریه است و هر چقدر خود را به نرمهای جهانی حضور مسئولیت پذیر نزدیکتر کند این بازیگری همراه با منافع نیز تداوم خواهد یافت. زیرا باید دقت کرد اینکه کشوری عمق استراژیک کشور دیگر باشد لزوما نباید دارای تمامی مولفه های سیاسی امنیتی نظامی باشد. بلکه مدل چینی تعامل با جهان نشان داد قدرت نرم و مخصوصا مولفههای اقتصادی در دنیای کنونی که به سمت فقر منابع پیش میرویم در حفاظت از منافع آن کشور در عمق استراتژیک خود بسیار تاثیر گذارتر از سایر مولفهها عمل میکند.
بنابراین ایران باید در سوریه به تدریج با ثبات نسبی و گسترش امنیت در سوریه از مولفههای نظامی امنیتی خود کاسته و به مولفه اقتصادی بیافزاید.
اصولاً چنین به نظر میرسد که پس از امضای توافق احیای روابط سیاسی و دیپلماتیک میان ایران و عربستان و گسترش مناسبات ایران و کشورهای عربی، بهتر است ما به دنبال سیاست خارجی توسعهگرا و الگوی توسعه روابط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با سوریه و دیگر کشورهای عربی باشیم. به بیان ساده تر، بار دیگر وارد حوزههایی نشویم که در نوع خود، تنشزا هستند.»
یعنی با پای کارآوردنِ کشورهای غربی، سازمانهای بین المللی و کنشگران منطقهای و بین المللی در سوریه و بازسازی این کشور، به الگویی از همکاریها که میتواند توسعه زیرساختها و آبادانی به همراه داشته باشد، شکل داد.
شاید تاثیر موقعیت ژئو استراتژیکی سوریه در کناره شرقی مدیترانه برای منافع اقتصادی ایرانی که بیشتر در صدد تحقق سیاست خارجی توسعهگرا باشد و کمتر مشکلات داخلی و بین المللی داشته باشد مغفول واقع شده و یا تحت تاثیر جنگ داخلی سوریه واقع گردیده است.
بنابراین اگر وزن اقتصادی سوریه برای ایران بیشتر از منافع سیاسی و امنیتی و نظامی آن نباشد یقیناً کمتر نیست. یعنی در حالیکه یک رقابت نفس گیر نفتی بین ایران و اعراب در گرفته است و در سایه تحریمهای تحمیل شده به ایران بسیاری از بازارهای نفتیاش نیز توسط اعراب تصرف شده است. این در حالیست که سایر کشورهای فروشنده سوختهای فسیلی از جمله کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس که رقبای نفتی ایران هستند برای ایجاد زیرساختهای انرژیهای تجدیدپذیر دست به سرمایهگذاریهای هنگفت زدهاند، اما عدم توجه سازمانهای ذیربط در ایران به تغییرات منابع انرژی» را میتوان از علل اصلی آسیبپذیری جدی اقتصاد ایران در آینده نه چندان دور دانست.
اصل تنوع بخشی به فروش نفت و مشتقاتش ایجاب میکند در ایران هم به فکر توسعه انرژیهای تجدید پذیر بوده و آنرا به مزیت نسبی خود تبدیل نمائیم و روی صادرات آن به کشورهای منطقه فکر کنیم و هم در آینده و بعد از حل مشکلات بین المللی خود هم به بازارهای شرقی توجه داشته باشیم. از سوی دیگر با استفاده از موقعیت جغرافیای سیاسی خود با اجرای مگاپروژههای انتقال نفت و گاز به بازارهای اروپائی نیز نگاهی استراتژیک داشته باشیم. شرط لازم و کافی کسب و حفظ این موقعیت توجه به قدرت نرم و دوری کردن از گذاشتن تمام تخم مرغهای خود در سبد نظامی در سوریه است.
این استراتژی به دغدغه و سئوال مردم ایران در زمینه هزینههای مادی و معنوی ایران در سوریه نیر بهتر پاسخ میدهد. یعنی چنانچه با افزایش وزن واقعی ایران در اقتصاد سوریه و نه تعداد موافقتنامهها ، اجرای پروژهای اقتصادی با منابع مالی دولت سوریه و یا کمکهائی که در یافت میکند و استفاده از سوریه به عنوان فرصتی برای تقویت جایگاه بخش خصوصی در اقتصاد ایران پاسخ داده شود در آنصورت سوریه محل ارزآوری برای این سرمایه گذاری ما میشود و نه محل مقابله با آمریکا و اسرائیل! قدم اول در تحقق این استراتزی افزایش وزن روابط اقتصادی در روابط دوجانبه و نگاه به بازار بزرگ اقتصادی سوریه به عنوان بازار هدف است. سوریه میتواند بازار کاری برای نیروهای جوان و تحصیلکرده ما، چه در خدمات فنی- مهندسی و چه در نرمافزارها و فناوری باشد و همچنین میتواند بازار بزرگی برای کالاهای تولیدی ما باشد.
اگر مگاپروژههایی بین کشورهای منطقه برای ارتباط با مدیترانه تعریف شود که بتواند انرژی را به مدیترانه برسانیم، این برای ما سوریه، لبنان و اردن و نیز برای بقیه دنیا، به ویژه اروپا ارزش افزوده دارد و باعث میشود بازار سوریه را به یک نقطه پرش برای بخش خصوصی تبدیل کنیم. فعالیت بخش دولتی ایران در سوریه مورد حساسیت است و هر حرکتی که انجام بدهیم به گونه دیگری تلقی و با بدبینی پیگیری میشود. اما اگر مگاپروژههایی مانند حمل و نقل یا انتقال برق و انرژی بین کشورهای منطقه برای ارتباط به مدیترانه تعریف شود که بتواند انرژی را به مدیترانه برسانیم، چنین پروژهای میتواند به نخ تسبیح اتصال کشورهای منطقه به هم تبدیل شود که خود فی نفسه امنیت زا است.