در هفتهها و روزهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ کسی فکر نمی کرد که روزی حجاب در ایران اجباری شود و این اجبار به یک مساله تبدیل شود. حتی روشنفکران مسلمانی که در صف اول نهضت ایستاده بودند به حجاب اجباری اعتقادی نداشتند و بعضا” تصاویری از ایشان وجود داشت که همسرانشان روسری به سر نداشتند. اما با پیروزی انقلاب و یکی دو سال بعد در مقابل دیدگان تعجب زدهی طبقه متوسط مدرن و شهری که بسیار معدود و کم زور بود، حجاب اجباری شد. نه تنها در ادارات و سازمان ها، بلکه خیابان هم به سلطه ی قانون حجاب اجباری درآمد و ایران تنها کشور در روی زمین شد که برای پوشش قانون وضع کرد، آنهم در قرن بیستم. اما طبقهی متوسط شهری قانع نشد و زیر بار حجاب اجباری نرفت. در مراسم و نشستهای خلوت خودشان به همان سبک سابق به زیست فرهنگی شان ادامه دادند.
به مرور زمان با گسترش شهرنشینی، افزایش دانشگاهها، مسافرت و آمد و شد به کشورهای خارجی، مهاجرت فرزندان مسئولان مملکتی – که حالا دیگر متمول و ثروتمند شده بودند- به خارج از کشور، گسترش سریع وسایل ارتباط جمعی مثل ویدئو، سی دی ، ماهواره، تلفنهای همراه و… بر مشتاقان فرهنگ مدرن افزوده شد و تعداد افراد گریزان از حجاب در میان نسل پس از جنگ زیاد شدند.
حکومت هر روز بر قدرت قهریه خود، با گشت ثارالله و ارشاد و… بیشتر و بیشتر پافشاری میکرد. در مقابل بخشهایی از جامعهی زنان بشدت مقابله می کردند تا اینکه جرقهی مرگ مهسا امینی زده شد، اعتراض عمومی بالا گرفت و بخشی از زنان تصمیم گرفتند که دیگر حجاب قانونی را مراعات نکنند و خواهان تغییر قانون شدند.
در هفته های اخیر به خاطر برخی کارهای شخصی در بطن جامعه بیشتر حضور دارم. از نیاوران تا میدان شمشیری و یافت آباد و چهار راه حسن آباد و ترمینال شهید فیاضبخش تا شهرک اکباتان. از دروازه دولت و پل کریم خان و هفت تیر تا بلوار ارتش و… را با مترو، تاکسی، اتوبوس سفر می کنم واکثراً با پای پیاده راه رفتهام.
در این گشتنها زنان را با پوشش های متفاوت می بینم از چادری و مقنعه تا بدون روسری همه در کنار هم بدون مزاحمت رفت و آمد دارند. مردم هم اعم از زن و مرد، پیر و جوان ، کودک و بزرگ دیگر دارند عادت می کنند و ظاهرا حکومتگران هم به هر دلیل تا حدودی پذیرفته اند که داشتن نوع پوشش حق طبیعی افراد در کوی و برزن است. تاکید میکنم تا حدودی.
در تاریخ معاصر ایران زنان دوبار خیابان را پس گرفته اند. یک بار در زمان پهلوی اول موسوم به “کشف حجاب” رضاشاهی، و دیگری پس از ناآرامی های خیابانی سال ۱۴۰۱. در آن چهار سال کشف حجاب، رضاشاه تنها نبود، آتاتورک و شاید دیگر رهبرانی هم بودند که به زعم خود می خواستند جامعه را مدرن کنند و رهایی از حجاب یکی از نمادهای آن بود. اما در این دوران چهل سالهی حجاب اجباری، جمهوری اسلامی ایران تنها کشور بود؛ تا که این اواخر طالبان هم در افغانستان داشتن حجاب اجباری را پیش گرفت.
پس از خروج رضاشاه از کشور در سال ۱۳۲۰ و جانشینی فرزند ۲۲ ساله اش و شرایط جنگی کشور، دیگر کشف حجاب در خیابان اجباری نشد و زنان خیابان را پس گرفتند و اعلام کردند که می خواهند به اختیار خود نوع پوشش را انتخاب کنند. در دورهی پهلوی دوم محمد رضاشاه بیشتر غیر مستقیم و با ابزار فرهنگی به ترویج بی حجابی مورد نظر حکومت دست زد.
درباره جمهوری اسلامی معلوم نیست. فعلا که زنان و دختران خیابان را پس گرفته اند. دیروز مادری چادری در کنار دختر جوانی بدون پوششسر در خیابان با هم قدم می زندند، صحنهای که سالهای ۵۶- ۵۷ خیابان های تهران را در ذهن زنده میکرد. تا آنجا که خبر میرسد بقیهی شهرهای ایران هم کم و بیش چنین است.
تصمیم جمهوری اسلامی برای آینده معلوم نیست. آیا از شدت و اجبار و پلیس و دادگاه خواهد کاست و به فرهنگسازی روی خواهد آورد؟ یا نه به همان سبک پیشین ادامه خواهد داد؟ آینده مشخص خواهد کرد.