با ناباوری فراوان، خبر درگذشت دوست دیرینام، آقای سیدعلی صنیعخانی را شنیدم. سید، سالهای قبل از انقلاب همکلاس دانشگاهام بود. او بعد از انقلاب به سپاه پیوست و خدمات زیادی را در دوره جنگ انجام داد.
بعد از جنگ اما بهخاطر اختلافاتی که با فرماندهان داشت، بهکلی از آنها رویگردان شد و سالهای اخیر بهشدت منتقد وضع موجود بود و نامههای فراوانی به اینسو و آنسو در انتقاد از وضعیت کشور مینوشت. صنیعخانی زندگی بیآلایشی داشت و برای کمک به اهالی جنوب شهر مؤسسه «همیاران نازیآباد» را تأسیس کرده بود تا جوانان نازیآباد را سروسامان دهد.
او تنها کسی از جمع ما بود که در محله ماندگار شد. از این رو، با تألمات مردم از نزدیک آشنا بود و مسائل محلههای خانیآباد نو، نازیآباد، یاغچیآباد و… را بهخوبی میشناخت؛ مردم این محلهها هم او را بهخوبی میشناختند و همواره مورد احترام بود.
صنیعخانی جزو سرداران سپاه بود که بهکلی با هملباسهایاش تفاوت داشت و جز او من معدود افرادی را میشناسم که چنین شیوهای را پیشه کرده باشند. خداوند کهنه رفیق من را که در گرمابه و گلستان با هم بودیم، غریق رحمت خویش کند و با اجدادش محشور نماید.