گرچه سانسور از ریشه لاتین است، اما مانند دوش و تلویزیون و تلفن در فارسی جا افتاده است. یعنی روزنامهنگاران و نویسندگان و مترجمان با معنی و مفهوم و کاربرد آن آشنایی کامل دارند. با این حال مقامات برای پاسداری زبان فارسی ترجیح میدهند از لفظ عربی ممیزی به جای سانسور استفاده کنند. اما ما که خودمان این کاره هستیم یعنی هم خودمان را سانسور میکنیم و هم خودشان سانسورمان میکنند، لفظ دورگه خودسانسوری را هم اختراع کردهایم که بین فارسی و لاتین هردوانه است و دلچسب و گاه درمان است و راهگشا. ضمنا چون لفظ یک رگه خودممیزی زیاد به دل نمینشیند، یعنی جور در نمیآید، ترجیح میدهیم از خودسانسوری استفاده کنیم. مثلا هنگام گزارش برخی وقایع خیابانی به آهنگ «همه جا آرامه، ما چقدر خوشحالیم» گوش فرا میدهیم.
در ارزیابی خوبی و بدی هر چیز معمولا به فواید و خواص آن در مقایسه با مشابهش استفاده میکنند. یعنی وقتی شلغم را با چغندر و شلغم پخته را با لبو مقایسه میکنیم، علاوه بر خواص و آنتیاکسیدان بودن، به مزه و رنگ و اشتهاانگیزی آن هم توجه داریم و در نتیجه وقتی ظرف شلغم پخته را همراه با لبوی گرم به ما تعارف میکنند، لبو را برمیداریم و آنتیاکسیدان را به نرم کردن سینه ترجیح میدهیم. اما اکنون با همه تجربیات در باب خواص خودسانسوری یا آنهاسانسوری درماندهایم. سابقا میگفتند ما که آزادترین کشور جهان هستیم سانسور سیاسی نداریم. سانسور اخلاقی و مذهبی داریم و ما هم خودمان برخی نوشیدنیها را شربت و برخی دشنامها را خوشنام یا سه نقطه میکردیم و رد میشدیم. اما اکنون در افزایش «آنهاسانسوری» ماندهایم!
چندی پیش ترجمه کتاب جالبی را به پایان رساندم. آن را با کتابنامه و نمایه و منابع فارسی و لاتین، آماده کردم و به ناشر تقدیم شد. ناشر میخواست برای بازخوانی و ویرایش و غلطگیری به کارشناس بسپارد، مانع شدم. گفتم فقط تنظیم کنید و بدهید اول «بررسی کنند» اگر قبول شد بعد نازککاری و ویرایش کنید که انرژی تلف نشود. گفت مگر ایراد اخلاقی دارد؟ گفتم کتاب تاریخی و شرح برخی وقایع که نه نوشیدنی دارد و نه مسائل ناموسی و عبارات جانبی در آن مطرح است که ایراد اخلاقی ندارد! اما بستگی دارد که در کجا باشی و موضوع مربطه به چه کسی و چه زمانی باشد. گفت این کتاب که شرح دوران تبعید و «افول رضاشاه» است، مربوط به روی کار آمدن او پس از جلب حمایت … یا «برخی کارهای انجام شده» در زمان او که نیست! شرح برخی خطاهای منجر به سقوط و دوران پس از سقوط و تبعید و رفتارهای گاه ناهنجار برخی همراهانش در دوران تبعید و شرح افسردگیهای منجر به مرگ اوست. مستندات آن هم که قبلا منتشر شده است. گفتم با این حال شاید در شرایط حاضر حتی ذکر نام «بعضیها» کهیرآور باشد. یعنی فحش هم بدهی «ممیزی» میشود. ندهی هم ممیزی میشود. اگر بگویی دیکتاتور بود ایراد دارد اگر بگویی نبود باز هم ایراد دارد! گفت شاید بعضی سخنانش بدآموزی داشته است. مثلا میگویند در سربازخانه وقتی از کسی ایراد میگرفته ذکری هم از برخی خویشاوندان و والدینش میکرده است که خوشایند یا اخلاقی نبوده است. گفتم دوست عزیز سربازخانه و هارت و پورت آن که ربطی به تبعید و شرایط انفعالی شخص در آن دوران ندارد که برای قدم زدن هم باید اجازه میگرفت. گفت پس چرا؟ گفتم پرسش ما هم همین است. چرا؟
وقتی کتاب فقط پانصد نسخه و هزار نسخه چاپ میشود و این خوانندگان معدود هم نه صغیرند و نه تحت تاثیر فرمایشات کتابنخوانها قرار میگیرند، این فشارها و انگولکهای اضافی برای چیست؟ مگر نویسنده و مترجم اختلاسگر است؟ گرانفروش است، جاعل است، از دیوار بالا میرود؟ اهل ترور و آزار است؟ تازه خوانندگان اصلی کارهایشان هم خودشان هستند. در شهری که در کوی و برزن هزاران بدآموزی را فریاد میزنند و موارد سانسوری آقایان نقل محافل و شعار خیابانی است، این چه آزاری است که بر بیآزارترین کسان روا میدارند.
سانسور بهتر است یا ممیزی
- منبع : روزنامه اعتماد
- 51 بازدید