در سفر اخیر نانسی پلوسی به تایوان، تصویری منتشر شد که رئیس مجلس نمایندگان آمریکا را به همراه مقامات تایوانی و آمریکایی نشان میداد. در حالی که در سمت چپ خانم پلوسی، تسای اینگ-ون رئیس جمهور تایوان ایستاده بود، در سمت راست وی ساندرا اودکرک، دیپلمات سابق و رئیس موسسه غیردولتی اِی آی تی آمریکا دیده میشد.
موسسه اِی آی تی در سال ۱۹۷۹ میلادی و پس از برقراری کامل روابط دیپلماتیک میان واشنگتن و پکن تاسیس شد تا جایگزین سفارت ایالات متحده در تایپه شود. آمریکا با پیروی از «الگوی ژاپنی» کاری را انجام داد که قبلا ژاپن در رابطه با تایوان انجام داده بود.
شاید بتوان گفت که استفاده مستقیم حکومت از سازمانهای غیردولتی در تایوان در نوع خود مسئلهای استثنایی است، اما نمیتوان کتمان کرد که دولتها از این سازمانها برای حفظ منافع خود استفاده میکنند و این هم نه تنها غیرقانونی یا ناپسند نیست، بلکه امری مرسوم در دیپلماسی امروزی محسوب میشود.
در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی، اروپا و آمریکا شاهد افزایش علاقه سازمانهای غیردولتی برای کمک به کشورهای در حال توسعه بودند. به خصوص در دهه نود میلادی و با فروپاشی شوروی بود که رشد بیسابقهای هم در تعداد و هم در فعالیت برون مرزی این سازمانها اتفاق افتاد. تعداد هر چه بیشتری از فعالان و اعضای این سازمانها به خارج از کشورهای خود رفته و پا به پای دیپلماتها مشغول فعالیتهای بین المللی شدند.
بر اساس سالنامه اتحادیه سازمانهای بین المللی، در حالی که تنها ۹۸۵ سازمان غیردولتی بین المللی در سال ۱۹۵۶ میلادی وجود داشت، این رقم به ۷۵ هزار در سال ۲۰۲۱ میلادی افزایش یافت. در حال حاضر تخمین زده میشود که تعداد کل سازمانهای غیردولتی فعال در سطح ملی و بین المللی به ده میلیون برسد.
تحولات بین المللی با تغییرات در سطح ملی همراه بود. اگر در سال ۱۹۷۲ تنها ۳۹ نظام مردم سالار در جهان وجود داشت، در سال ۲۰۰۲ این عدد به ۱۳۹ رسید.
همزمان، پیشرفت فناوری باعث شد تا روند جهانی شدن وارد مرحلهای تازه شود که در آن رسانهها و منابع اطلاعاتی دیگر در انحصار دولتها نبود. ملتها نه تنها میتوانستند راحتتر به خارج از کشور خود سفر کنند بلکه این امکان را داشتند که با افراد دیگر در سایر نقاط جهان هم گفتگو کنند.
در همین راستا، آگاهی هرچه بیشتر مردمان جهان از تحولات بین المللی باعث شد تا دستگاه دیپلماسی کشورها هم درست به مانند ساختار داخلی کشورها دچار تغییر شده و «دیپلماسی از بالا به پایین» جای خود را به «دیپلماسی شبکه ای» بدهد که در آن ارتباطات میان دو کشور محدود به دیپلماتهای حرفهای نمیشد و سطح گستردهای از روابط میان دو ملت را در بر میگرفت. در واقع، آن چه اتفاق افتاده بود، تغییر تمرکز از ارتباط میان دو دولت در دوره پیش از مردم سالاری به ارتباط میان دو ملت در دوره مردم سالاری بود.
در این میان، سازمانهای غیردولتی همواره نقش اساسی را در دیپلماسی جدید بازی کردهاند. این سازمانها نه تنها باعث اعتمادسازی و افزایش همکاریها میان شهروندان در داخل کشور میشوند، بلکه میتوانند از طریق همکاری با شهروندان دیگر کشورها و ارائه تصویری مناسب از کشور مبدا به بهبود روابط دو جانبه کمک کنند. برای مثال، همین اعتمادسازی دلیلی بود تا ایالات متحده به خصوص بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر و دخالتهای نظامی این کشور که باعث تخریب وجهه آن شده بود شروع به کارزاری گسترده از طریق حمایت از سازمانهای غیردولتی برای ترمیم چهره خود در سایر نقاط جهان بکند.
در واقع، این سازمانها به کشورها اجازه میدادند تا به عنوان همکار وزارت خارجه هر کشور، مسئولیت بخش بزرگی از دیپلماسی عمومی را در دست بگیرند.
در اینجا لازم به یادآوری است که دیپلماسی عمومی در عصر حاضر فقط شامل ارتباط دیپلماتها با جامعه جهانی نمیشود. در نظام جدید بین المللی، تفکر بازار نه تنها باعث شکل گیری اقتصاد جهانی شده است، بلکه سیاست بین المللی را هم تحت تاثیر خود قرار داده است. تلاش روزافزون برای جلب توجه به نقش سیاسی هر کشور در صحنه بین المللی از طریق ارائه راهکارهای جدید در «بازار نظرات» جهانی باعث شده است تا دولتها به تنهایی نتوانند در این زمینه ایفای نقش بکنند. همین هم سبب شده تا حکمرانان به مردم و سازمانهای مردمی نه به شکل رعیت تحت حکومت و یا رقیب سازمانهای دولتی بلکه به شکل همکار و شریک مورد اعتماد نگاه کنند.
اگرچه در اوایل دوران گذار از دیپلماسی بالا به پایین به دیپلماسی شبکهای تصور میشد که کارگزاران دستگاه خارجی تنها باید تعامل خود را با جامعه جهانی افزایش دهند، اما بعدها مشخص شد که این کار برای تضمین رقابتپذیری سیاست خارجی کشور به تنهایی کافی نیست. همین هم باعث شد تا دیپلماسی عمومی شاهد تحول و تکامل از «ارتباط دولت با مردم» به «ارتباط مردم با مردم» باشد.
دیپلماسی عمومی جدید در کل سه تغییر اساسی به خود دید. اول اینکه بازیگران جدیدی وارد عرصه دیپلماسی شدند و سیاست خارجی دیگر منحصر به دیپلماتهای حرفهای نمیشد. بر خلاف دیپلماسی عمومی قدیمی که وظیفه تعامل با مردم کشور مبدا یا جامعه جهانی را به دیگر وظایف دیپلماتهای حرفهای اضافه کرده بود، در این نوع جدید از دیپلماسی عمومی مردم هم حضوری فعال در صحنه بین المللی داشتند. تغییر دوم شامل تعامل هرچه بیشتر با جمعیتی هرچه آگاهتر میشد. مردم دیگر فقط دریافت کننده اطلاعات نبودند و با استفاده از رسانههای مختلف میتوانستند تا خود در تولید اطلاعات مشارکت داشته و دولتمردان را به چالش بکشند. نگاه بالا به پایین در این زمینه هم دیگر کارایی گذشته را نداشت. و اما تغییر آخر در جهت جریان دیپلماسی بود که از روابط دو جانبه میان دو کشور و اطلاعرسانی به مردم به گفتگو و تعامل همه جانبه با مشارکت مردم در تعاملات تغییر کرده بود.
در چنین وضعیتی، دولتهای پیشرفته دریافتند که هر چقدر هم از نظر مالی و سازمانی قوی باشند باز نخواهند توانست تا خلاء نظری و اجرایی که تنها با مشارکت مردم پر میشود را جبران کنند. سطح بالای دانش کارشناسی سازمانهای غیردولتی از نقاط قوت آنها محسوب میشود. برخلاف دولتها که به خاطر ساختار سلسله مراتبی خود نمیتوانند به خوبی و در زمانی مناسب از مشکلات مردم آگاهی داشته باشند، سازمانهای غیردولتی به دلیل تعامل نزدیک با بطن جامعه همیشه توانستهاند تا دقت نظرات و بررسیهای خود را به رخ دولتها حتی در سطح جهانی بکشند.
بیدلیل نیست که در گردهمایی محیط زیست انسانی سازمان ملل در سال ۱۹۷۲ میلادی در سوئد، نمایندگان بیش از ۲۵۰ سازمان غیردولتی شرکت داشتند. چندین سال بعد در سال ۱۹۹۲ میلادی و در جریان گردهمایی محیط زیست و توسعه سازمان ملل در ریو دو ژانیرو، این تعداد به ۱۴۰۰ موسسه رسید. به نظر میسد زمان جمع آوری و تحلیل اطلاعات از طریق سفارتها و اعضای آن مدت هاست که به تاریخ پیوسته و یا به زودی به تاریخ خواهد پیوست. در جهان پیچیده امروزی دولتها نه قادر هستند و نه به آنها اجازه داده میشود که از همه جوانب اتفاقات در سطح جهانی آگاهی داشته باشند. اطلاعات سازمانهای غیردولتی و نظرات کارشناسی آنها به دولتها اما این اجازه را میدهد تا بتوانند بهترین راه حل را در مواجهه با تغییرات جهانی اتخاذ کنند.
بعلاوه این سازمانها میتوانند تا به پیشبرد اهداف کشورها هم کمک کنند. چه از طریق بحث و گفتگو با مقامات و جامعه دیگر کشورها و چه از راههای پاداش و تنبیه، این سازمانها نقش فعالی در صحنه بین المللی بازی میکنند. برای مثال، اعلام نام کشورهای متخلف در لیست این سازمان ها، مانند آن چه که سازمان عفو بین الملل در رابطه با حقوق بشر انجام میدهد، و یا ایجاد کارزارهای تحریمی، مانند آن چه علیه کالاهای اسرائیلی در سطح جهان انجام میشود، این سازمانها را قادر ساخته تا بر روند تصمیم گیریها تاثیر بگذارند. در دیپلماسی شبکهای جهان امروز «قدرت» که پایه دیپلماسی از بالا به پایین در نظام بین المللی قدیمی محسوب میشد جای خود را به «تاثیر» داده است که پراکندهتر اما پایدارتر از طبیعت متمرکز قدرت است.
بر خلاف قدرت که معمولا بیروح است و در اعمال آن شرایط فرد دیگر در نظر گرفته نمیشود، یکی از شروط کارآمدی تاثیر در جوامع انسانی اعتماد است که به نوعی برگ برنده این سازمانها در مقایسه با دولتها محسوب میشود.
به طور کلی، اعتماد و اعتبار در بهترین حالت از طریق تعامل نزدیک و رو در رو به دست میآید. در جهانی که شاهد بیاعتمادی هرچه بیشتر به دولتها هستیم، سازمانهای غیردولتی در تعامل نزدیک با افراد عادی در سطح جامعه و ایفای نقش به عنوان پلی بین تصمیم گیران و شهروندان باعث حفظ و بهبود اعتبار کشورها میشوند. این اعتماد به سازمانهای غیردولتی بعضا تا جایی پیش میرود که افراد در سطح جهان هرساله مبلغ هنگفتی را به این نهادها اهدا میکنند. سازمان آکسفام که دفتر مرکزی آن در لندن است و یکی از بزرگترین سازمانهای بینالمللی امدادرسانی برای ریشهکن کردن فقر، گرسنگی و بیعدالتی در جهان به شمار میرود توانست تا در سال گذشته میلادی با درآمدی بالغ بر ۳۴۴ میلیون پوند، بودجه سالانه خود را تامین کند.
بدین ترتیب، در مقایسه با لابیگری در صحنه بین المللی که از شهرت مناسبی برخوردار نیست و اغلب نیاز به بودجه هنگفتی دارد، این سازمانها نه تنها میتوانند به دیپلماسی عمومی کشورها کمک کنند که میتوانند در بهبود شرایط بشری و بدون نیاز به سرمایهگذاری بزرگ مالی نقش داشته باشند.