در کدام کشور ورود زنان به ورزشگاهها یا دوچرخهسواری آنان در کوچه و خیابان ممنوع است؟
در کدام کشور پوشش زنان این همه داستان و بگیر و ببند دارد؟
در کدام کشور، «مذاکره»، گیرم با ابلیس مجسم، تابو است؟
در کدام کشور دموکراتیک، انتقاد از سیاستهای کلان کشوری در رسانههای رسمی و مطبوعات، ممنوع است؟
در کدام کشور نشان دادن آلات موسیقی آن کشور در رسانۀ ملی آن کشور ممنوع و تابو است و نباید بشکند؟
آن هم آلات موسیقی سنتی و ملی آن کشور، نه ابزارآلات موسیقی غربی و مدرن…
این روزها همۀ جامعهشناسان و اهل اندیشه و فرهنگ، از ۱۵میلیون کامنت در زیر یک پستِ روکمکنی تتلو در اینستاگرام در بهت و حیرت فرورفتهاند.
من هم باور نمیکردم تا اینکه به چشم دیدم.
خدا میداند چه غم سنگینی روی دلم نشست.
تتلو همۀ ما را شکست داد.
همۀ مؤسسات فرهنگی و دینی، دانشگاهها، حوزههای علمیه، سازمانها و نهادهای فرهنگی و تبلیغی بودجهنابودکن، نمازجمعهها، دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگستانها، صداوسیما، وزارت ارشاد و…
هر چه بودجه از بیتالمال گرفتهاند باید به جیب مردم برگردانند..
چون تتلو بدون هیچ زحمتی همۀ آنها را شکست داد.
شبکههای اجتماعی هم باید سر به زیر اندازند و خجالت بکشند از این افتضاحی که به بار آمده است.
میگویند آن ۱۵میلیون کامنت را ۱۵میلیون نفر ننوشتهاند.
قبول؛ بگو ۱۰میلیون نفر کامنت گذاشتهاند..
بگو ۵میلیون نفر.
کدام ستارۀ موسیقی و کدام هنرمند اصیل ایرانی یا کدام فعال محیط زیست میتواند چند صد کامنت از مردم و جوانان بگیرد؟
ده هزار و صدهزار و یکمیلیون و چند میلیون پیشکش…
مقصر کیست؟
مقصر سیاستهایی است که موسیقی سنتی را در ایران تابو کرده است…
مقصر صداوسیما است که قیافۀ تار و سهتار و سنتور را از چشم مردم میپوشاند…
مقصر آناناند که طعم موسیقی کلاسیک ایرانی و سمفونیهای بتهوون و موتزارت و باخ را به این جوانان نچشاندند تا در این حجم و اندازه دنبال تتلوها نیفتند…
روزیروزگاری در این کشور، پیرهن رنگی یا آستینکوتاه یا تراشیدن ریش برای آقایان تابو بود…
شاید الان کسی باور نکند، ولی ما روزگاری را به یاد داریم که شاهنامه در شمار تابوهای نابخشودنی بود…
مربی فرهنگی ما در دبیرستان از من و چند دانشآموز دیگر خواسته بود که هر کدام چند بیت از شاهکارهای ادب فارسی را حفظ کنیم و در یک برنامۀ فرهنگی در مدرسه بخوانیم…
من ابیات نخست شاهنامه را حفظ کردم…
به نام خداوند جان و خرد…
وقتی مربی فرهنگی ما فهمید که من میخواهم شاهنامه بخوانم، اسمم را از فهرست برنامه خط زد و در اولین دیدار نیز من را نصیحت کرد و اندرز داد که کتابهای طاغوتی نخوانم…
ایران کشور تابوها است..
اما همۀ تابوهای بیبنیان دیر یا زود میشکنند…
پس این همه هزینه برای حفظ تابوهای ساختگی، چرا؟
تابو آن است که مردم تابو بدانند..
وگرنه عمری دراز نخواهد داشت.
من مرده، شما زنده…