بدنبال اخطار انصارالله به اسرائیل در صورت تداوم استفاده از ابزار دارو و غذا برای کوجاندن دسته جمعی مردم غزه به کشورهای اطراف، کشتیهای اسرائیلی و کشتیهائی که برای رژیم صهیونیستی کالا حمل میکردند از تردد آنها از دریای سرخ جلوگیری خواهد کرد و جدی تلقی نکردن این تهدید جلب یک کشتی و حمله به کشتی دیگر از سوی انصارالله، نگرانی از حمله به کشتیرانی در دریای سرخ و تاثیر سوء آن بر تجارت جهانی شدت گرفت.
البته در شکلگیری این ترس، اسرائیل و آمریکا هم نقش داشتند، تا افکار عمومی را از جنایاتی که در غزه در شرف وقوع بود منحرف کنند.
کمکاری انصارالله و حامیانش در فعالیتهای حقوقی و سیاسی بین المللی و توجیه افکار عمومی تا روایت خود را در اذهان تثبیت کنند، نیز بی تاثیر نبوده است. لذا آمریکا و ژاپن که کشتیاش توقیف شده بود در ۴ ژانویه ۲۰۲۴ بانی پیش نویس قطعنامه ۲۷۲۲ شورای امنیت در مورد فعالیتهای انصارالله در دریای سرخ شده و پیشنویس آن را به دبیرخانه شورا ارائه کردند. (کوروش احمدی:کانال تلگرامی سیاست و دیپلماسی)
با توجه به جو جهانی ناشی از همان دو نکته فوق و روایت سازی آمریکا و حامیان اسرائیل که انصارالله قصد نا امن کردن مسیر کشتیرانی را در دریای سرخ دارد، فضای مناسبی بوجود آمد تا اعضای شورا با عنایت به نگرانی از نا امن شدن خطوط کشتیرانی که اصلا مد نظر انصارالله نبود و حمله به کشتیها در دریای سرخ و تاثیر سوء آن بر تجارت جهانی در این قطعنامه صرفا با محکوم کردن این حملات توسط انصارالله و تاکید بر آزادی کشتیرانی و لزوم آزادی کشتی گالاکسی با ۱۲ رای موافق و ۳ رای ممتنع در ۹۵۲۷ امین جلسه خود در دهم ژانویه ۲۰۲۴ موافقت نمایند. البته این قطعنامه لحن تندی علیه انصارالله دارد. اما فصل هفتمی نبوده و در قالب قطعنامههای شورای امنیت زیر ماده ۴۲ منشور ملل متحد صادر نشده است و لذا مجوز حمله نظامی نمیدهد و فاقد تهدیدی نیز برای آینده است. از این منظر هیچگونه جنبه اجرائی نداشته و آمریکا و انگلیس نمیتوانند از آن بهرهبرداری قانونی برای توجیه حمله خود به یمن بکنند. اما سوء استفاده مطلب دیگری است و صرف صدور این قطعنامه و به ویژه بند سوم آن ممکن است یک زمینه حقوقی برای اقدام نظامی خودسرانه را تسهیل کرده باشد.
بنابراین با توجه به اهداف آمریکا در تعجیل تصویب چنین قطعنامهای، شروع جلسه دیوان بین المللی دادگستری در لاهه برای بررسی اتهام جنایت نسل کشی اسرائیل در غزه و دست باز غربیها برای تفسیر موسع و بهرهبرداری سوء آنها از قطعنامههای اینچنینی که سابقه هم داشته است. در نمونه مربوط به لیبی، در قطعنامه ۱۹۷۳ که در ۱۷ مارس ۲۰۱۱ به تصویب شورای امنیت رسید. آسمان لیبی به عنوان منطقه پرواز ممنوع تعیین شد. در این قطعنامه که با رای مثبت روسیه نیز همراه بود، نکتهای وجود داشت که زمینه ساز حمله ناتو به لیبی شد. موردی که حمله نیروهای دولتی به مردم را محکوم میکرد. روسها بعدا اعلام کردند که سرشان کلاه رفته است! لذا به نظر میرسد همچنان بررسی زوایای این قطعنامه از اهمیت خاصی برخوردار است. لذا در رجوع به مذاکرات صورت گرفته در شورای امنیت چند نکته قابل توجه است.
اول موضوعات مورد اختلاف و دوم نقش کشورهایی مانند چین و روسیه که انتظار میرفت با آمریکا همراهی نکنند و قطعنامه را وتو نمایند. این بُعد مخصوصا یک روز بعد از حمله عجولانه جمعه شب آمریکا و انگلیس که طبق بیانیه سنتکام حاصلی نداشت و ناچار به تجدید آن در روز شنبه شدند، بیشتر برجسته شد. مخصوصا وقتی روسیه به این حمله اعتراض نمود و آن را محکوم کرد، هر گونه استناد به این قطعنامه را نیز سوء استفاده از آن دانست.
دو موضوعی که مورد اختلاف بود، یکی ارتباط ماجرای دریای سرخ و حمله اسرائیل به غزه بود که برخی کشورها همچون چین بر این نظر بودند که با آتش بس در غزه و تخفیف بحران انساندوستانه در آن باریکه، از تسری تبعات این وضعیت در مناطق دیگر مانند لبنان و هم از افزایش تنش در دریای سرخ میتوان جلوگیری کرد. همچنین برخی اعضا در جلسه شورا سوال کردند چگونه شورا میتواند انصارالله را محکوم کند اما خواستار آتش بس در غزه نشود؟
- بحث روی این موضوع بیش از یک هفته طول کشید تا روسیه و الجزایر پیشنهاد نمودند که در قطعنامه بطور مشخص به جنگ غزه اشاره شود که رای نیاورد. و نهایتا همانطور که در بند ۷ اجرایی قطعنامه آمده است جمله تعدیل شدهای گنجانده میشود و «بر ضرورت توجه به علل ریشهای از جمله منازعات که به افزایش تنش در منطقه و اختلال در دریانوردی کمک میکند …» تاکید شد. همینطور متعاقب پیشنهادی از سوی اسلوونی و سوئیس بند ۹ اجرایی اضافه شد که در آن «احتیاط و خویشتنداری برای اجتناب از افزایش تنش در دریایی سرخ و در منطقه وسیعتر» مورد تاکید قرار گرفته است.
- مورد دوم نحوه اشاره به ایران بود که پیش نویس اولیه آمریکا و ژاپن با ذکر نام، به ایران به عنوان تامین کننده تسلیحات انصارالله اشاره کرده بود. متعاقب سوابق قبلی روشن بوده که ذکر صریح نام ایران احتمالا مورد قبول روسیه قرار نمیگیرد و نهایتا همین معنی بدون ذکر نام ایران در بندهای ۷ و ۸ آمد. نکته مهم در این مورد اشاره به قطعنامه ۲۲۱۶ که در بند ۷ به گزارش کمیته کارشناسی شورای امنیت در مورد یمن با ذکر شماره سند مربوطه است که در آن یکصد بار نام ایران ذکر شده و به تفصیل در مورد تامین سلاح برای انصارالله توسط ایران همراه جزئیات اشاره شده است. لذا در بند ۸ ارسال سلاح و مهمات و … برای انصارالله با اشاره به قطعنامه ۲۲۱۶ محکوم شده است. تلاش روسیه در این جهت بود که نام ایران صریحا ذکر نشود، اما گزارش کمیته کارشناسی و ذکر شماره قطعنامه قبلی به لحاظ حقوقی این تلاش روسیه را بی اثر کرده است.
ضمنا در بند سوم این قطعنامه نیز ضمن تاکید بر «اعمال حق دریانوردی و آزادی تردد شناورهای تجاری» حق اعضای سازمان ملل برای دفاع از شناورهایشان در مقابل حملهها توجه شده است. در متن اولیه این بند از «شناسایی» یا Recognizing این حق سخن رفته بود که در پی مخالفت برخی اعضا «به توجه» یا Take note به این حق اکتفا میشود.
نتیجه گیری:
- تلاش روسیه و چین برای تعدیل قطعنامه:
در غیاب اراده روسیه و چین برای وتوی قطعنامه به هر دلیلی، روسیه علاوه بر تلاش بالا برای ارتباط موضوع دریای سرخ و غزه دو تلاش دیگر برای تعدیل این قطعنامه در مورد امنیت کشتیرانی در دریای سرخ نمود که منتج به نتیجه نشد. یعنی در مذاکرات، نماینده روسیه سه پیشنهاد برای اصلاح قطعنامه داده است که هر سه با رای ضعیف اعضا رد شده است. بطور خلاصه روسیه در صدد افزودن بندی در مقدمه قطعنامه بود که متن این قطعنامه نباید باعث ایجاد سابقه یا هنجار جدیدی در حقوق بینالملل شود. زیرا وجود عبارات مبهم جای تفاسیر کلی را برای توسل به زور غیرقانونی در پوشش این قطعنامه علیه یمن و احتمالا ایران باز میگذاشت.
تلاش سوم هم برای تغییر ادبیات عبارات بود که باز رای نیاورد. اما تلاش چین بیشتر معطوف به ارتباط آن با غزه بود که آن هم توفیق چندانی در پی نداشت.
- استفاده از مختصات حقوق بینالملل برای ترسیم جایگاه این حمله:
تصویب قطعنامه فوق چندان کارآئی مهم و تعیین کنندهای برای کمک به بایدن و ریشی سوناک برای وجاهت بخشیدن به حمله آمریکا و انگلیس به یمن نداشته و بیشتر زمینه ذهنی این حمله و مشروعیت بخشیدن به حمله در افکار عمومی را فراهم کرد. لذا از منظر حقوقی و بین المللی این حمله را نمیتوان مورد تائیید و مشروع دانست ولی ممکن است زوایائی از حقوق بین الملل در زمینه نقض حاکمیت سرزمینی یمن وجود داشته باشد تا آنرا محکوم کرد. شاید بیشتر بتوان از منظر قوانین و مقررات داخلی این دو کشور این حمله را زیر سئوال برد.
- تضعیف موقعیت آمریکا به دلیل اقدامات نتانیاهو در غزه:
اقدام نظامی همیشه آخرین راه است و حمله به انصارالله نشان میدهد ابزار سیاسی و دیپلماتیک آمریکا در منطقه به دلیل دفاع تمام قد و بدون دلیل بایدن از نتانیاهو از بین رفته و یا بسیار کند شده است و بایدن راهی ندارد جز اینکه زودتر خود را از وی دور نماید و نشانههایی از افزایش تنش بین این دو گزارش شده است ولی نتانیاهو چشم به انتخابات آمریکا دارد.
- اهداف آمریکا و انگلیس در حمله:
همانطور که پروفسور مایکل کلارک، تحلیلگر دفاعی اسکای نیوز قبل از حمله نظامی آمریکا و انگلیس به یمن نوشت، این اقدام میتوانست به سه شکل انجام شود: «حمله اخطار دهنده» که میتواند یک اخطار نهایی به حوثیها باشد تا آنها را مجبور به توقف شلیک به کشتیهای تجاری در دریای سرخ کنند، «حمله مصمم» که به طور جدی به تواناییهای انصارالله برای انجام این حملات علیه کشتیرانی آسیب میزند و آغاز یک «کارزار طولانیمدت» که هدف آن «از بین بردن» پتانسیل نظامی کلی آنها باشد. به نظر میرسد در پرتو بندهای فوق این دو کشور راه اول را که بیشتر تبلیغاتی و نمادین است انتخاب کردند.
- توصیه راهبردی:
تعجیل بایدن در حمله به یمن احتمالا بیشتر با اهداف سیاسی باشد برای حفظ آبروی آمریکا در منطقه، به منظور حفظ و تداوم قدرتش جهت مدیریت تحولات تا اهداف ژئوپلیتیکی که رودرروئیها را افزایش خواهد داد و باید بیشتر نگران بود! آنچه مهم است جلوگیری از اثرات دومینوئی درگیری و بحران در منطقه و اتصال گامها و رفتارهای اشتباه هر یک از بازیگران به یکدیگر و تشکیل بهمن بحرانزا است که اوضاع را میتواند از کنترل خارج نماید.