پانزده سال در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کار کردم و پس از ترک آن وزارتخانه رابطه ام را با همکاران سابق و بعضی از فعالان حوزه فرهنگ و هنر حفظ کرده ام و یکسالی می شود به این نتیجه رسیده ام که وزارتخانه از مرز« کما » گذشته است، اما هر وقت دست به قلم بردم تا مطلبی را بنویسیم منصرف شدم. سخنان اخیر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمع دانشجویان صدا و سیما سبب شد تا دلایل خود در خصوص « تعطیلی » این وزارتخانه بنویسم.
سال هفتاد و شش در جلسه تودیع و معارفه وزرای سابق و لاحق فرهنگ و ارشاد اسلامی در محل تالار وحدت وزیر جدید کارکنان وزارتخانه را مخاطب خویش قرار داده و به آنها گوشزد نمود که اهالی سینما، هنر، موسیقی، کتاب، مطبوعات و … صاحب خانه اند و وزارتخانه خدمتگزار آنان. در هر حوزه فرهنگی فردی متخصص از اهالی همان حوزه را برای سهولت کار آنان منصوب نمود. تیراژ مطبوعات به میلیون رسیده بود، فعالان سینما و تئاتر و موسیقی و کتاب نیز فعالیت خود را داشتند و بگیر ببندهای آن گویای همه چیز بود زیرا به تعبیر سعدی بزرگ “نزنند بر درخت بی بر سنگ”. بخاطر دارم که هر سال در ایام برگزاری جشنواره فیلم فجر هر شب یک فیلم در محل سینمای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نمایش داده می شدعلاوه بر حدود چهارصد صندلی ثابت سینما(سیصد و هشتاد و هفت صندلی در آن موقع به نقل از زنده یاد ویگن گاسپاریان مسول آپارات خانه سینمای ارشاد)، حدود یکصد صندلی در بین ردیف ها چیده می شد و حضور جمعیت چنان بود که تعداد زیادی از حضار فیلم را ایستاده تماشا می کردند و در سایر سینماها نیز کم و بیش شاهد همین امر بودیم.تعداد فیلم های ساخته شده، نمایش های اجرا شده، کنسرت های برگزار شده، کتب چاپ شده و تیراژ مطبوعات بیانگر کارنامه مجموعه ارشاد و شخص وزیر تلقی می شد و برغم تغییر دولت در سال ۱۳۸۴ و اتفاقاتی که در حوزه فرهنگ و هنر به دلیل انتصاب مدیرانی با تفکر متفاوت رخ داد، پویایی در این حوزه از بین نرفت و نشاط سابق را در کارکنان وزارتخانه شاهد بودیم.
سخنان اخیر وزیر فرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم در خصوص رونق فرهنگ، نشان داد که معیارهای ایشان تیراژ کتاب، روزنامه، مجله، تعداد فیلم، نمایش، کنسرت و … نیست بلکه ایشان وعملکردشان را با موازین دیگری باید قضاوت کرد. مثلاً فروش سیصد میلیاردی فیلم فسیل یکی از معیارهاست. ایشان بجای آنکه بگوید چه تعداد فیلم آنهم توسط بخش خصوصی و هنرمندان مستقل ساخته شده است و با این فیلم ها چگونه سلیقه مخاطبین مختلف را پاسخ داده است و بعلاوه سرنوشت فیلم های” فاخری “که سال ها دم از تولید آن می زدند، چه شد؟ برای معرفی کارنامه موفق خود به فیلمی کمدی نه از نظر محتوی که از منظر گیشه اشاره می کنند.اما اگر به ارقام و آمار فروش فیلم در گذشته مراجعه میکردند یا با اهالی سینما مشورت می نمودند میزان فروش فیلم مذکور را به عنوان نماد موفقیت خود ذکر نمی کردند.موضوع ساده است : فیلم “افعی” با تعداد شش میلیون و سیصدوهشتاد وهفت هزار ونهصدو بیست و چهار نفر بیننده و با بهای بلیط تقریبا پنجاه و پنج تومانی(پانصد و پنجاه ریال) سیصد و پنجاه میلیون تومان فروخته است و اگر تعداد بینندگان آن را با نرخ شناور بلیط در سال ۱۴۰۲ در عدد چهل و پنج هزار تومان ضرب نمائیم به همین رقم فروش فسیل می رسیم که نقش تورم در باد کردن این عدد بسیار بارز است ضمن آنکه از تنوع موضوعی فیلمها در گذشته، امروز خبری نیست و دیدن فسیل توفیق اجباری است.
وزیر محترم بجای آنکه بگوید در شورای صدور پروانه نمایش فیلم، چند فیلم و با چه موضوعاتی پروانه دریافت داشته اند، به افراد منتخب خود مثل رئیس بسیج صدا و سیما و یادداشت نویس کیهان اشاره می کند تا بگوید مهم است که افراد مثل ایشان بیاندیشند و اگر از فیلم هم سر رشته ای نداشته باشند، اهمیتی ندارد. بعلاوه افتخار می کند که مدیر سازمان سینمایی اش تهیه کننده ” قلاده های طلا ” بوده است. بهتر بود توضیح می دادند که رئیس سازمان سینمایی که با پول یک موسسه فرهنگی خاص تهیه کنندگی فیلمی را عهده دار شده است، در عرصه هنر اعم از سینما، تئاتر و … چه گلی بر سر هنر مملکت زده است؟
عکس های مراسم یادبود مرحومه « پروانه معصومی » را می دیدم، جز خودتان، معاون سینمایی تان، معاون امور مجلس رئیس جمهور که سابقاً وزیر ارشاد هم بوده است و کاملترین شباهت فکری رابه شما دارد، رئیس سازمان صدا و سیما و مدیران آن و بازیگرانی که تعدادشان انگشتان یک دست هم نمی شد و احتمالاً خویشاوندان آن مرحومه، چه کسانی حضور داشتند؟ ظاهراً شما وزیر هنرمندان خاص هستید! وکاری کرده اید که اصحاب فرهنگ و هنر ازهم بیگانه شده اند.
فرموده اید که غیر از دو نفر تمام مدیران را که از دولت قبل مانده بودند، برکنار کرده اید.
البته در انجام این اقدام انقلابی تنها نیستید و در سایر دستگاهها هم چنین اتفاقی افتاده است و انصافاً برای این حرکت بزرگ باید از جنابعالی سپاسگزار باشند که آنها را از محیطی که هیچ اثری از کار فرهنگی نیست اخراج کرده اید .فکر می کنم دو مدیری را که حفظ کرده اید می شناسم و آنها در حوزه ی اداری فعال بوده و هستند.
در پایان اقرار می کنم که جنابعالی سنگر ساز بی نظیری هستید، چون از تهیه کننده ی” قلاده های طلا”، سازنده ی « گاندو »، یاداشت نویس روزنامه ی”کیهان”، رئیس بسیج “صدا و سیما”، سردبیر نشریه ی ” ۹ دی “، سردبیر”سایت های انقلابی” و” بیژن نوباوه” برای خود سنگری ساخته اید که” مجلس انقلابی” نه تنها به املای نانوشته شما”حمله “که حتی انتقاد هم نمیکند و تفاوت جنابعالی با بعضی از وزرای سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در آن است که آنها خود “سنگر” بودند.برای اثبات این موضوع میخواهم از اقدامات شایان و جوانمردانه یکی از وزرای سابق فرهنگ وارشاد اسلامی و دفاع جانانه او از حقوق فرهنگی مردم و اصحاب فرهنگ و هنر بنویسم، نگرانم که راضی نباشد هرچند عاقل را اشاره ای بس است.
مطلب را با دو بیت از شعر زیبای صادق سرمد به پایان می برم که گویایی و شیوایی بیشتری دارد.
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت
بر خیر جماعت چه سخن ها که نگفتیم
ای کاش یکی زین همه گفتن اثری داشت