۲۵ آذر زادروز عبدالکریم سروش است.
او حقی عظیم بر گردن ایران دارد. برای قدردانی از او، لازم نیست که با او موافق باشیم؛ هر کس که تکاپوی علمی را دوست دارد و اندیشهگری را میستاید، این گنج شایان را هم قدر میداند. حتی منتقدان و دشمنان سروش، اگر بر دین انصاف باشند، نقدهای او را ارج مینهند و دوستانه با او وارد گفتوگو میشوند.
سروش، جهان ذهنی ما را در حوزۀ دینشناسی بزرگ کرد. شجاعت علمی، مهارت در بیان و قلم، گرایشهای معنوی، زندگی درویشانه، فضل تقدم در پارهای از مباحث دینشناختی، آشنایی عمیق با فرهنگ دینی و آگاهی بسیار از آرای فلسفی بزرگان غرب، شمهای از سرمایههای او است.
مثنویشناسی و مثنویخوانی و مثنویدوستی را در ایران باید تقسیم کرد به دوران پیش از سروش و پس از سروش.
کلام جدید و فلسفۀ علم نیز در ایران با سروش آغاز شد یا با او جان گرفت.
امروز حتی منتقدان سرسخت سروش بر سفرۀ او نشستهاند؛ زیرا برای نقد آرای او و مانند او ساختمان و بودجه میگیرند و مهمتر از آن، این است که دیگر مانند سابق، وقت خود را صرف نقد ریشتراشی و شرابخواری و قماربازی نمیکنند. مفتخرند که به جنگ سروش میروند!
من یک بار با دکتر سروش همسفر بودم. سفر در دهۀ هفتاد و به شهری از شهرهای خراسان بود. مسئولان همایش خبردار شدند که سروش اجازۀ سخنرانی ندارد. او نرنجید. پای همۀ سخنرانیهای همایش نشست و برای همۀ سخنرانان از جا برخاست. شب را در خوابگاهی دانشجویی بیتوته کردیم. سحرگاه در نمازخانۀ خوابگاه، او را دیدم که پیش از همه برخاسته بود و در گوشهای نماز میگزارد. آنچه در این سفر از او دیدم، فروتنی بود و آمادگی برای گفتوگو با هر استاد و دانشجویی.
من اکنون با این نادرهمرد روزگاران، در حوزۀ دینشناسی چندان همدلی ندارم؛ اما آرزو میکنم که منتقدان سروش قدر او را بدانند و در کاسۀ نقد، زهر خصومت نریزید و قدری همدلانهتر آثار او را بخوانند و به یاد داشته باشند که در ایران، برای بسیاری از دینداران، سروش آخرین ایستگاه دینداری است.