چند ماه پیش عربستان بهطور ناگهانی اعلام کرد دهها نفر محکوم را در یک روز گردن زده.
بهقدری از وحشیانه و غیر انسانی بودن این تصمیم آن کشور غصه خوردم، که تا مدتها از شنیدن نام عربستان سعودی و سران کثیفش بدم میآمد.
اگر چه اعدامها را، به دروغ اجرای احکام الهی، نام گذارده بودند!
اینکه در کشور خودمان بشنویم در چند هفته گذشته بیش از یکصد نفر اعدام شدهاند ( که آرزو میکنم دروغ باشد) چه حسی به مردم دست میدهد؟
کلیپی را میدیدم دختر بچهۀ ۷ – ۸ سالهای به نگهبان درِ زندان، با گریه التماس میکرد، “بابام رو میخوان اعدامش کنن”.
من نمیدانم پدرش اعدام شد یا نه، فقط میدانم همان صبح خبر اعدام چهار نفر در آن زندان، منتشر شد.
لابد خرده قاچاقچی مواد مخدر بوده!
همان زمان کشتیای با چند تن مواد مخدر، از مبدأ ایران، توسط کشتیهای بینالمللی توقیف شد.
و هیچکس ندانست آن کشتی چه بوده!!
و صاحبش که بوده
با چند میلیون دلار مواد مخدر…
و پرسش همیشگی و بدون پاسخم؛
“خانوادهی اعدامیها چه میشوند”؟!
میدانم اعدامی، تنها به خانوادهاش فکر میکرده.
همان که قاضی نمیداند.
و حاکمان هم!
اعدام درمان است یا درد؟
از دید حاکمان لابد درمان است.
چه کسی شک دارد از دید مردم، دردی است بزرگ! بزرگتر از جنایت.
چرا کشور ما باید پس از چین بیشترین تعداد اعدامها را باید داشته باشد؟ چینِ یک و نیم میلیاردی و سپس ایران ۸۵ میلیونی، در رقابت با هم و سپس حتما عربستان.
آیا تحقیقی صورت گرفته تا نشان دهد چقدر اعدامها در کاهش تخلفات تاثیر داشته؟
چرا در کشورهایی که یک اعدام نیست خلافها بسیار کمترند!
آیا وضعیت خانوادههای بازمانده از اعدامها هرگز مورد بررسی قرار گرفته است؟
چرا در کشور ما جرمهای منتهی به اعدام زیادند؟
ما متخلف زیاد داریم، یا سیستم قضایی ما در صدور رای اعدام، دست و دلبازانه عمل میکند!؟
در هر یک از دو حالت، وای بر ما!
مقام جهانی در تورم
مقام جهانی در دزدی
مقام جهانی در مهاجرت نخبگان
مقام جهانی در زندانیان
مقام جهانی در اعدام…
یک ذره شک نباید کرد در ناکارآمدی روشهایمان؟ در ناکارآمدی قوانینمان!
ناکارآمدی حاکمانمان…
وقتی برخی محکومین به اعدام پیام میدهند تمام اعترافاتشان تحت فشار و شکنجه بوده، کسی هست که تنش نلرزد!؟
وقتی محکوم به اعدام از داشتن وکیل اختیاری و آزاد محروم است.
وقتی حکم اعدام در دادگاههایی پشت درهای بسته صادر میشود!
وقتی محکوم به اعدام جوان است.
وقتی محکوم به اعدام قتلی مرتکب نشده!
چرا همه اینها باید برای ما عادی شود؟
فقر، مرگ، زندان، محاکمههای غیر علنی، شکنجه، اختلاس، تورم بالای پنجاه درصد، چند برابر شدن اجاره خانهها، افزایش ناچیز حقوقها…
و حسرت یک زندگی معمولی
که به دلمان میماند!
ما نمیخواهیم اخبار اعدام برایمان عادی شود!
ما نمیخواهیم هر روزمان با خبر اعدام تلخ شود.
ما با هر اعدام تنمان میلرزد.
صدهزار هم اعدام شوند، خبرش عادی نمیشود!
ما اعدام را کار حیوانات وحشی و انسانهای بدوی میدانیم.
نمیتوانیم تجسم کنیم جز یک قاتل یا تروریست، کسی اعدام شود.
همان هم در دادگاهی با حضور رسانهها، حقوقدانها و وکلایی مجرب.
ما بیگانهای که بگوید اعدام بد است را، بیشتر دوستش داریم.
بفهمید!
اعدام یعنی جنگ
اعدام یعنی خون
اعدام یعنی تداوم کینه
یعنی مرگ عاطفهها
ما مردم ایران صلح دوستیم
مثل همه انسانها، طرفدار زندگی هستیم.
در جامعه مورد علاقه ما
یک اعدام در سال هم زیاد است…
ما نمیتوانیم باور کنیم، اعدام یک راه حل است.
نمیتوانیم اعدام را مجازات تلقی کنیم…
بگذارید فقر را برداریم
بگذاربد اشتغال ایجاد کنیم
بگذارید تورم را کنترل کنیم
بگذارید عشق را در کشور بپراکنیم
ببینید باز هم اعدام، میشود خبری عادی؟
ببینید اعدام صد نفر در چند هفته، جنایت نبوده!
ببینید زندانها خلوت نمیشوند…
فقط شما بروید!!
و بگذازید خودمان باشیم…