ده سال پیش عازم مکه بودم.طبق معمول روحانی کاروان از تکتک زائران امتحان قرائت حمد و سوره میگرفت و میپرسید مقلد چه کسی هستند، برای انجام احکام حج.
به من که رسید گفتم مقلد آقای صانعی هستم. لیست بلند و بالایی از مراجع که سازمان حج در اختیارش گذاشته بود را نگاهی کرد و گفت از بین این لیست کدامیک!؟ لیست را برانداز کردم. خیلیها بودند که اصلا سابقه مرجعیت دینی نداشتند، یک کتاب فقهی نداشتند، سواد روز نداشتند، همه بودند، اما اسم آقای صانعی نبود. لجبازانه گفتم هیچکدام را قبول ندارم، همان آقای صانعی. و روحانی کاروان با عصبانیت ردیف “و غیره” را برایم تیک زد!!
از همان روز در کاروان شدم مقلد “و غیره”.اما حقیقت آنکه همین که دیدم اسم مرجع مورد وثوقم در بین مراجع حکومتی نیست ارادتم به ایشان چند برابر شد.البته که هیچکس تصور نمیکرد روزی حاکمیت حتی در تعیین مرجع تقلید مردم نیز دخالت کند، اما شده بود آنچه نباید میشد!
همان برخورد انگیزه بیشتری به من داد تا علت این همه نگرانی از مرجع برگزیده شدن ایشان به وسیله مردم را، بیشتر بدانم و دیدم چه درست برخورد کرده بودند. مرجع شدن ایشان بین مردم چه خطرناک بوده !! آقای صانعی گفته بودند مفاد “اعلامیه حقوق بشر” دقیقا مطابق دستورات اسلام است.
آقای صانعی گفته بودند حقوق زن و مرد در اسلام کاملا برابر است، دیه زن و مرد مساوی است، شهادت دادن زن و مرد در دادگاه مانند هم و معتبر است، زن میتواند امام جماعت شود، حتی با وجود مأموم مرد!
آقای صانعی گفته بودند هیچ تفاوتی در احکام قضاوت بین مسلمان و غیر مسلمان وجود ندارد. گفته بودند همه انسانها پاک هستند، حتی کسانی که به خدا اعتقاد ندارند. با انها میشود هم غذا شد، معامله داشت و حتی ازدواج کرد.
آقای صانعی گفته بودند دین هر کسی تنها به خودش مربوط است، هیچکس را نمیتوان به بهانه فکرش، گرایشش و اندیشهاش برایش مزاحمت یا محدودیت ایجاد کرد.
گفته بود حتی اگر کسی با تحقیق از دین پدر و مادرش ولو اسلام برگشت کسی حق ندارد او را مؤاخذه کند.آقای صانعی گفته بود حاکمیت حتی به نام اسلام بدون رضایت مردم بر انها خلاف است. گفته بود نظام را نمیشود با دروغ و یا ظلم مصلحتی حفظ کرد. حتی نظام به ظاهر اسلامی را.و آقای صانعی گفته بود عقلانیت مبنای تمام احکام است و چنانچه هر حکمی مبنای عقلانی نداشته باشد و یا عقل آن را نفی کند به خودی خود باطل است.
آقای صانعی نباید در آن لیست بلند بالا قرار میگرفت. باید بخاطر اعتراضش به حبس و حصرهای غیر قانونی، به خاطر نهیبش بر توسعه خرافات، به خاطر دفاعش از حقوق نوع بشر، فارغ از دینشان، بهخاطر دفاعش از حقوق پایمال شده زنان و توجیه هر ظلمی به نام دین، به خانهاش حمله میشد، باید در انزوا قرار میگرفت و از لیست خارج میشد.
او شجاعت آن را داشت که بگوید در ماه محرم برگزاری مراسم دستجمعی که احتمال ابتلا به بیماری را داشته باشد حرام است. و شجاعت داشت که وصیت کند هیچ مراسمی ، نه تشییع و نه مراسم ختمی برایش گرفته نشود، مبادا کسی بیمار شود!او در قلب مردم خواهد ماند.
بدون پیام تسلیت دیگران بدون مراسم پر زرق و برق بدون ویژه برنامه صدا و سیما او راه مهمی را باز کرد پیوند بین عقلانیت و دین و حتما این راه ادامه خواهد یافت برای درگذشتش خیلی متاثر نیستم!میدانم رحلتش باز شدن پنجرهای بوده برایش تا از این دنیای دون رها شده و به نزد محبوبش بال گشاید.
شاید وقتش شده آن روحانی کاروان و سازمان حج، آن ردیف “و غیره” را از بین مراجع تقلید بردارند! کم کم مردم یا هیچ مرجع تقلیدی ندارند، یا “و غیره”ای دیگر وجود ندارد! “و غیرهای” که با شجاعت بگوید هیچ حکم شرعی که با عقل سر سازگاری نداشته باشد، و یا باعث زحمت مردم شود، نمیتواند جزو دین باشد.
دین برای راحتی مردم آمده برای احقاق حقوق مردم آمده برای کمک به زیر دستان و مظلومین برای آرامش روح و روان مردم برای رابطه و عشق مردم با خدا آمده است… نه برای تجارت شما و نه برای حکومت شما