متین جزء کلید واژه های قرآن مجید است. واژه ای خوش ساخت و موسیقایی! در وصف «قوت» و « کید» به کار رفته است. هر دو مورد نیز سخن در باره خداوند متعال است، نیرو و قدرت و قوت خداوند متین است. یعنی هیچگونه سستی و تزلزل و اضطراب و دگرگونی و نیاز و ناتوانی و بی نوایی و محدودیت و اثر پذیری در خداوند راه ندارد. این واژه متین در زبان پیامبر اسلام صلوات الله علیه، در باره دین به کار رفته است. پیامبر به امام علی فرمود « ان هذا الدین متین» این دین یعنی اسلام متین است.
شاید تمثیلی ما را به شناخت موضوع نزدیکتر کند. کشتی که در دریاها سفر می کند. وقتی لنگر متناسب داشته باشد، ناخدا و سرنشینان کشتی از توفان ها و گرداب ها هراسی ندارند. به تعبیر جلال الدین بلخی، کشتی که لنگر ندارد، کژ و مژ می شود: « چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد!» خداوند متین است، و دین او نیز متین است. بدیهی است دینی و یا گرایش دینی که متناسب با سرشت انسانی است، به انسان طمانینه و تعادل و نیرو و پایداری و نشاط می بخشد.
پرسش مهمی که با ان روبرو هستیم، این است که دین متین، چگونه معرفی و تبیین می شود. کدام مولفه، مهمترین وجه دین است؟ پیامبر اسلام هم به شکل ایجابی و هم سلبی، دین متین را تفسیر و تبیین کرده اند:
یکم: دین متین مبتنی و متکی بر « رفق» یعنی مدارا تحقق می یابد. مدارا را بایست به عنوان سلوک دینی برگزید. تعبیر پیامبر اسلام این است: « یا علی ان هذا الدین متین، فاوغل فیه برفق» (۱) ای علی! این دین متین است، با مدارا به ژرفای دین راه پیدا کن! «اوغل» به معنی ژرف کاوی و نگاهی است که افق های دور دست را می نگرد. پیامبر نگفته است: « فادخل فیه» در این دین وارد شو. گفته است به ژرفای این دین راه پیدا کن. این امر با مدارا محقق می شود، نه با اجبار و سختگیری.
دوم: وجه دومی نیز در سخن پیامبر اسلام امده است. دین نبایست بر جان انسان تحمیل شود و سنگینی کند. مثل اسب ناهمواری که انسان را به مقصد نمی رساند. افراط انسان را به سرانجام نمی رساند. ماهی در دریا، احساس سبکی می کند. اگر اب دریا آلوده و یا مسموم باشد، ماهیان و یا حتی نهنگ ها به سمت ساحل می آیند تا فرصتی برای زندگی پیدا کنند!
واقعیت این است، که ما در تبلیغ و ترویج و تبیین دین گاه و البته بیشتر از گاه، با جای مدارا و مرافقت، از زبان قدرت استفاده کرده ایم. با اجبار خواسته ایم دین را ترویج کنیم. نمی شود! چنانکه به عنوان یک موضوع و بلکه مساله اجتماعی ما در ایران، با کاهش جحمعیت روبرو هستیم. این امر را که نمی توان با اجبار و فشار حل کرد. وقتی جوانان ازدواج نمی کنند، اگر هم ازدواج کردند، خانواده های نو بنیاد، بنیادشان مستحکم نیست و یا گرایشی به فرزند آوری نشان نمی دهند، پیداست، می بایست راه و رسم دیگری برگزید. اوحد در جام جم در صفت، پیشوای دینی و یا راهنمای معنوی و اخلاقی سروده است:
شیخ را علم شرع باید و دین
حکمتی کان بود درست و متین
نفسی طیّب و دمی مُشکی
سرو مغزی منزه از خشکی
حکمت در واقع، پل زدن بین خرد انسانی و عاطفه و احساس اوست. خرد ناب و عاطفه گرم. این آمیزه سرنوشت ساز است. خردی که همواره زنده و مثل سرو سبز و روینده و خوشنماست. بیزار و بری از خشکی و سختگیری و تعصب و خامه است. گویی شعر اوحدی در واقع تفسیر و یا تصویر سخن پیامبر است. همه مختصات سخن پیامبر اسلام در هر دو بُعد، اثباتی و نفی در این شعر آمده است. این موضوع هنگامی اهمیت بیشتری پیدا می کند، که مخاطب ما جوانان هستند. آنان سخنان مختلف را می شنوند و می سنجند و داوری می کنند. در تعامل زنده و آنی با یکدیگر و بلکه با جهان هستند. مثل ماهی در دریای فضای مجازی شنا می کنند! در چنین موقعیت و احوال، اگر زبان تبیین دین، تبیین دین متین و زبانی مبتنی بر مدارا و محبت نباشد، به سخنان ما گوش نمی کنند. فاصله می گیرند. سکوت می کنند و یا واکنش نشان می دهند. گسست های نسلی و اجتماعی پیش می آید، مرجعیت های فکری و اخلاقی آسیب می بینند و جامعه با ناهنجاری روبرو می شود. چاره اش توجه و تآکید بر « دین متین» و مدارا و پرهیز از اجبار و افراط به عنوان خط مشی و سلوک است.
پی نوشت:
***
(۱) شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱ ص ۱۱۰