هیأت علمی سابق دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد
▪️پس از ۲۶ سال حضور در دوره کارشناسی، ارشد، دکتری، سربازی، هیأت علمی و مدیریت در زادبوم علمیام، دانشگاه فردوسی مشهد، دستور رسید که خانهام را ترک کنم.
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دِگران، وای به حالِ دِگران
دلِ چون آینهی اهلِ صفا، میشکنند
که ز خود بیخبرند، این ز خدا بیخبران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بوَد عاقبتِ کارِ جهانِ گذران…
▪️ آزادگی، شرافت، شجاعتِ اندیشیدن و گذر از دانشجویی به حقیقتجویی مهمترین درسهایی بود که به دانشجویانم دادم. آخرین درسم این است: “وقتی هدف زیباست، تاوان لذتبخش است.” به قول منصور حلاج: “در مقام عشق، نمازیست که وضویش جز به خون، نشاید.”
▪️گفتند: از امضای “نامه حمایت از حقوق دانشجویان و استقلال دانشگاه” در سال گذشته، اعلام برائت کن و از روشنگری و روشنفکری دست بردار و قلمت را در خدمت ما بچرخان تا بگذاریم، بمانی. گفتم: از مولایم حسین(ع) که شما نامش را بر سر دست گرفتهاید و مرامش را زیر پا گذاشتهاید، آموختم: “هیهات منّا الذله”
▪️از ۱۷ سالگی تاکنون، به عشق همجواری با مولایم امامرضا(ع)، در دانشگاه فردوسی مشهد ماندم. با درختان اینجا قد کشیدم. در خوابگاهش زندگی کردم؛ صندلی کلاسها مرا خوب میشناسند؛ در ۲ دانشکدهاش تحصیل و در ۱۱ دانشکدهاش تدریس نمودم.
▪️در این سالها، دانشجویانم را جان و جانان خود دانستم و قلبم را خانه محبت آنها ساختم و آنان نیز بیش از آنچه لیاقتش را داشتم، بر من مِهر ورزیدند و قدر دانستند. هیچگاه درِ اتاقم بسته نبود و هرگز پنجره اتاقم، پرده نداشت. صدها بار طلوع و غروب خورشید را از اتاقم در دانشگاه به نظاره نشستم و با عشق، شبانهروزم را بیمنّت وقف خدمت کردم.
▪️تألیف ۴ کتاب، ۲۵ مقاله، ارائه ۲۲۰ سخنرانی، عرضه ۸۰۰ درسگفتار مجازی، انتشار بیش از ۱۰۰۰ مطلب درباره مسائل تربیتی و اجتماعی، انجام ۲۰۰۰ جلسه مشاوره با دانشجویان و خانوادههایشان و… بخشی از خدمتی بود که طی سالهای حضورم در دانشگاه، در کنار وظایف آموزشی و پژوهشی انجام دادم و برای هیچکدام از این موارد، ریالی از بیتالمال، دریافت نکردم.
▪️امروز، ۷ دی ۱۴۰۲ در حالی اتاقم در دانشکده الهیات را تحویل میدهم و بعد از سه دهه، از خانهام دانشگاه پرافتخار فردوسی مشهد، میروم که وجدانم آسودهتر از همیشه است. امروز انگار رقصکنان در تشییع جنازه خودم شرکت میکنم و فریاد “فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه” سر میدهم زیرا در این سالها، هیچگاه در بیان آنچه حق میدانستم، فروگذار نکردم و از روی عافیتطلبی و مصلحتاندیشی، از ناحق دفاع ننمودم. هرگز دروغ نگفتم، حتی اگر به سودم بود و راست را گفتم، حتی اگر به زیانم بود.
در طریقت، هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل، کسی گمراه نیست
▪️در آخرین روز حضورم در دانشگاه، مُشتی از خاکِ دانشکده الهیات برداشتم و وصیت کردم روزی با من دفن شود تا در درگاه الهی شهادت دهد که علیرضا آزاد در این خاک، جز به تعالی انسانها نیندیشید و هرگز دین خدا را به دنیا نفروخت.
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش
▪️در ماههای اخیر، پیگیریهای دلسوزانه همکاران، نامه حمایتِ اعضای محترم هیأت علمی دانشکده الهیات خطاب به مسؤولان نهاد، امضای جمع کثیری از استادان پیشکسوتِ دانشگاه در پای نامه به وزیر علوم، حضور استادان نزد مسؤولان عالیرتبه کشور، همه و همه در برابر اراده عملههای قدرت، بیاثر بود. (شرح آن را بهزودی منتشر خواهم کرد.)
▪️به آینده، امیدوارتر از همیشهام. دانشگاه متعلق به ما و ما متعلق به آیندهایم. هر چند درسهایمان را حذف کردید، اتاقمان را گرفتید، حقوقمان را قطع کردید، حکم اخراج دادید و دروغها گفتید و این ظلم را در حق صدها استاد و دانشجو در سراسر کشور تکرار کردید تا دانشگاه را دانشکاه کنید…
گیرم که میبُرید
گیرم که میبَرید
گیرم که میدَرید
با جوشش جوانهها
با جوجهی نشسته، در آشیانهها
با ریشههای منتظر، در خاکِ خانهها
آخر چه میکنید؟!
اما نترسید. قلب ما چنان مملو از عشق به دانشگاه و دانشجویان و دین و میهن است که جای خالی برای کینهورزی به شما، ندارد. حیف ماست که توان آیندهسازیمان را صرف انتقامگیری از امثال شما کنیم.
▪️ در و دیوار دانشگاه فردوسی را از ما گرفتید اما روزی را میبینم که فریدونوار هر کداممان دانشگاهی به وسعت اندیشه فردوسیِ بزرگ میشویم و ققنوسوار از میان خاکستر، سر برمیکنیم و “بودن” را به “شدن” تبدیل مینماییم.
در جنگهای تنبهتن آغاز میشویم
این رسم ماست، با کفن آغاز میشویم