در شرایطی که نرخ ارز و تورم به مرحله جهش رسیدهاند و شرایط معیشتی مردم سختتر از گذشته شده، فقر با شدت بیشتر و دامنه وسیعتر، زندگی مردم را تحتالشعاع خویش قرار داده است؛ امامجمعه مشهد بیان کرده است افزایش نرخ ارز تاثیر چندانی بر اقتصاد ایران نداشته و تاثیر آن حدود ۲۰تا۲۵درصد بوده است. امامجمعهای دیگر نیز فقر را پدیده ای دانسته که از زمان حضرت آدم تاکنون تداوم داشته است و با این بیان خواسته است شرایط اقتصادی را عادی جلوه دهد.بهوضوح هردو ادعا نادرست است.
نرخ ارز، اثری مستقیم دارد که از طریق افزایش قیمت کالاهای وارداتی خود را نشان میدهد. بهدلیل ناآرامیها، تشدید فشارهای خارجی، ناامیدی از توافق، رشد شدید نقدینگی و تورم، نرخ ارز افزایش یافته است و بهدلیل شرایط نااطمینانی دچار نوسان شدید نیز شده است؛ اما جهش نرخ ارز آثار غیرمستقیمی بر کل اقتصاد میگذارد که بسیار بالاتر از تصور امامجمعه یادشده است.
افزایش نرخ ارز موجب افزایش هزینههای تولید و قیمت تمامشده محصولات شده، منجر به تورم میشود. از سوی دیگر افزایش نرخ ارز، نیاز به سرمایه در گردش بنگاهها را برای تامین مواد اولیه و قطعات افزایش میدهد و از آنجا که همه بنگاهها توان تامین مالی برای این نیاز را ندارند، مجبور به تعطیلی بخشی از فعالیت یا همه فعالیت خود میشوند. سوم اینکه علاوه بر جهش نرخ ارز، نوسانات آن نیز به عدم امکان پیشبینی آینده، ریسک بالا در اقتصاد منجر میشود و تحت تاثیر این نااطمینانی، قراردادهای بزرگ و معاملات بهشدت کاهش مییابند. درنتیجه، رکود تورمی تشدید خواهد شد. چهارمین اثر غیرمستقیم افزایش نرخ ارز، تغییر در قیمتهای نسبی است. بهواسطه افزایش نرخ ارز، در گام نخست محصولات وابسته به واردات افزایش قیمت پیدا میکنند اما با تغییر در قیمتهای نسبی کالاهای داخلی و خدمات و همچنین کالاهای داخلی در مقایسه با کالاهای خارجی، افزایش قیمتها به این دسته از کالاها و خدمات نیز سرایت خواهد کرد.. می توان مسیرهای دیگری نیز از اثرگذاری افزایش نرخ ارز بر اقتصاد مطرح کرد اما همین اندازه برای نشان دادن نادرستی این ادعا کافی است.
مورد ادعای عادی بودن فقر نیز این توجه لازم است که تعداد فقیران زیر خط فقر در چین در سال ۱۹۷۸ بالغ بر ۸۰۰ میلیون نفر بوده است. تودارو و اسمیت در کتاب راهبردهای توسعه اقتصادی آورده اند که تعداد فقیران چینی از ۵۳ درصد جمعیت کشور در سال ۱۹۸۱ به ۸ درصد در سال ۲۰۰۱ رسید. یعنی در طول دو دهه، ۴۰۰ میلیون نفر از تعداد فقیران این کشور کاسته شد. ( ص۵۵) چین در سال ۲۰۲۱ ادعا کرد که فقر مطلق در این کشور صفر شده است.
تقریبا همه کشورها با درجات مختلف با پدیده فقر مواجه هستند. اما آنچه اهمیت دارد گستره، شدت و روند فقر در جامعه است. بر اساس ادعای عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، جمعیت یارانه بگیر کشور در سال ۱۴۰۰، بیش از ۷۸ میلیون نفر بوده است [سایت فردای اقتصاد، ۲۸ آبان ۱۴۰۰]. درصورت درستی این گزارش، حدود ۹۲ درصد جامعه نیازمند یارانه بوده، توانایی اداره زندگی خود را ندارند. این گستره فقر برای هر کشوری نگرانکننده است. بیش از ۳۰ درصد از درآمد سرانه ایران در دهه نود کاسته شد و این به معنای فقیرتر شدن جامعه است. و قطعا این روند افزایشی، پدیده ای نیست که از حضرت آدم تاکنون وجود داشته باشد. کافی است نگاهی به عملکرد چین شود.
اکنون که ایران نگاه به شرق را دنبال می کند، جا دارد رمز و راز موفقیت های اقتصادی چین را نیز بیاموزد. چین در سال ۱۹۶۵ جزء ۲۵ کشور فقیر دنیا بود. در اواخر دهه ۱۹۷۰ بیشترین تعداد فقیران جهان را داشت اما امروز دومین اقتصاد پرقدرت دنیاست و به ادعای خویش در ۲۰۲۱، فقر مطلق را به صفر رسانده است. بنابراین گستره و شدت فقر در یک جامعه پدیده ای عادی نیست بلکه محصول سیاست های اتخاذ شده است که باید اصلاح گردند چنانچه چین چنین کرد.
ممکن است که دو امام جمعه فوق الذکر به یاد نیاورند که در دولت سابق در موارد مشابه چگونه موضع گیری کرده اند؛ اما مردم به خوبی به یاد دارند. از این رو باید اینان در نظر بگیرند که در این بده بستان چه می دهند و چه می گیرند. آنان اعتماد عمومی، سرمایه اجتماعی، جایگاه معنوی، اعتقادات دینی، پایبندی به ارزشهای اخلاقی را برای یک تار موی دوست می دهند و این بد معامله ای است که با خود و ارزشهای دینی می کنند.