به نظر شما نوسازی در حکمرانی به چه معنا است و روند حکمرانی در کشور از چه دوره ای دچار چالش شده است؟
حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران خوب آغاز شد. زیرا متکی به اقبال عمومی مردم بود و در آغاز راه محبوبیت داشت. آن اقبال و محبوبیت به احترام تبدیل شد و تبعیتی که بعد ها در جامعه مشاهده شد از همان احترام نشات گرفته بود. اما متاسفانه آن روحیه تبعیت به تدریج به دلیل کارکرد حاکمیت تغییر کرد.
این که حاکمیت محبوب، محترم و قابل قبول باشد متفاوت است از اینکه اطاعت را مبنای گردش امور قرار دهد. در چنین شرایطی حاکمیت نمی داند چگونه باید مقبولیت خود را کسب کند؟! باید دانست که مشروعیت از احترام و مقبولیت کسب می شد.
حاکمیت نباید بیم مراجعه به آرا مردم را داشته باشد. وقتی حاکمیت وارد تایید صلاحیت منتخبین می شود و قضاوت در صلاحیت انسانی را آغاز می کند، این در حالی است که مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور دارای صلاحیت ذاتی و قانونی هستند.
سلب صلاحیت مردم، به رسمیت نشناختن انتخاب مردم و محدود کردن خواسته آن ها به معنای مجازات مردم است. این روند حاکمیت را به گروه ویژه یا محدود کرد که خودی ها بودند و افراد در خارج از این حلقه غیر خودی تصور شدند.
شاید زمانی خودی ها ۸۰% مردم یک جامعه بودند و امروز آن گونه نیست. با چنین فرضی چگونه می توان از سرمایه اجتماعی برای حکمرانی اصولی برخوردار شد؟!
حکمرانی خوب دائما باید بکوشد تا نسبت خود با مردمانش را بهبود ببخشد و به سرمایه اجتماعی خود یعنی مقبولیت و محبوبیت اش بیافزاید. حکمرانی خوب بر آرا واقعی مردم متکی است. حکمرانی خوب جامعه را در حاکمیت مشارکت می دهد. در حکمرانی خوب تمام ثروت یک سرزمین در اختیار تامین اشتغال، رفاه و ایجاد آسایش برای جامعه و در خدمت پیشرفت و توسعه کشور است.
رییس مجلس از لزوم نوسازی حکمرانی صحبت می کند. آیا می توان این سخنان را مقدمه ای بر ایجاد تغییرات دانست؟
اینکه مجلس متوجه شده اشتباهاتی و مشکلاتی بر اثر نوع حاکمیت پدید آمده و منجر به اعتراضات شده است، جای امیدواری دارد.
اما اگر قرار بر این باشد که این دایره کوچک از خودی ها و فرزندان و بستگان آنها به عنوان عاملان ایجاد تغییر ملاک باشند و تغییر و تحول وعده داده شده را با عوض کردن جاهایشان و با محول کردن پست ها و مشاغل به یکدیگر تعریف کنند، چنین اقدامی نه تحول است و نه تغییر است.
تحول در حکمرانی هنگامی حاصل می شود که ملت بتوانند در حاکمیت و در تصمیمات اساسی شرکت موثر داشته باشند.
پرسش این است که این مجلس به پشتوانه چند درصد از آرا مردم بر سر کار آمده که رییس آن امروز از طرف ملت تصمیم می گیرد و حرف می زند و برنامه ریزی می کنند؟!
دقت داشته باشید که درصد قابل توجهی از برگزیدگان جامعه بر اثر فشار و نابسامانی به خارج از کشور مهاجرت کرده اند. آیا این جامعه بزرگ مهاجران در کشور سهمی ندارند؟!
همانطور که در هفته های گذشته باید روی خواسته های جامعه نخبگان توجه داشت و آن ها را هم به حساب آورد و پاسخگوی آن ها بود.
وقتی نماینده، نماینده اکثریت جامعه باشد، سخن رییس آن مجلس حرف مردم است و زمانی که مجلس برنامه ای می دهد می توان گفت این طرح خواسته مردم است.
به طور کلی تحول با حرف میسر نمی شود باید اقدامات عملی و واقعی نشان داده شود. باید تغییر و تجدید نظر در روند پیاده کردن دموکراسی برای مردم ملموس باشد.
در دهه های گذشته این روند رو به کاهش بوده است و از این رو تغییر و روند رو به بهبود در این عرصه برای مردم قابل تشخیص است. سخنان مردم باید شنیده شود و به اراده و به خواسته جامعه عمل شود.
آیا می توان سخنان رییس مجلس را تحت تاثیر فضای موجود در کشور ارزیابی کرد یا اینکه اراده به ایجاد اصلاح و تغییر در بین تصمیم گیران ملموس است؟
اعتراضات اخیر با مساله حجاب شروع شد ولی حجاب بهانه ای برای طرح سایر مشکلات و مسائل کشور شد.
مردم امروز می بینند که درآمد آن ها کم شده و ثروتمندترین کشور منطقه به فقیرترین کشور منطقه تبدیل شده است. درهای دنیا به روی کشور بسته شده و خودی های بهره مند از رانت و قدرت دست به اختلاس هایی زده اند و مشکلاتی برای کشور ایجاد شده که امروز جامعه از آن منظر در رنج است و به خشم آمده است.
منبع خشم امروز مردم تنها موضوع دخالت در نوع پوشش نیست. بیکاری، تورم و بالارفتن جرایم و… امروز در سطح جامعه ایجاد واکنش کرده است. وقتی جمعیت را از ۳۵ میلیون به ۹۰ میلیون رسانده ایم چطور به فکر تغذیه و تحصیل و اشتغال و آب و هوای این جمعیت نبودیم؟!
در چنین شرایطی مردم احساس می کنند سخت گیری ها در حوزه پوشش و… فقط برای پوشاندن ضعف ها و نادیده گرفته شدن مطالبات اساسی است. مساله امروز پوشش نیست که با فرمان و دستور و قانونی مساله حل و فصل شود. مردم در حال مطالبه نقش خود در اداره کشور، در برنامه ریزی و در ثروت کشور هستند.