حدود سه ماه هست که ایران و جمهوری اسلامی با یک خیزش اعتراضی چندلایه و گسترده روبرو است (اعتراض فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی).
طبیعی است مخالفین ایران و دشمنان خارجی ج.ا از این اعتراضات دنبال سوءاستفادههای خود باشند. در هفتههای آغازین اعتراضات، تندروهای حکومتی که یکی از مسببین و عوامل اعتراضات اخیر بوده و هستند در لاک دفاعی رفته بودند، اینک پس از سه ماه به خود آمده و از تشدید برخوردها با معترضان دفاع میکنند.
به نظر میرسد این سیاست از دو زیربنای تحلیلی خطا سرچشمه میگیرد و تداوم آن مشکل دولت و جامعه ایران را حل نمیکند، بلکه بحرانی میکند.
۱- خیزش اعتراضی و سراسری مهسا چهار علت داخلی دارد، و البته نیروی خارجی از آن سوءاستفاده میکند.
اول اینکه «حکومت هدایتی» جمهوری اسلامی چهار دهه هست که از بالا مهندسی فرهنگی میکند و فکر میکند جامعه را میتواند قالبریزی کند و به پیامدهای منفی آن هم توجه نمیکند و دائم ناراضی در کشور تولید میکند. بیجهت نیست یکی از مضامین مهم جنبش اعتراضی مهسا در همه اقشار ایران مخالفت با تحمیل سبک زندگی است. بیدلیل نیست جوانان و زنان و دانشجویان در صف مقدم این اعتراضات هستند.
عامل دوم سیاسی است و هرچه جمهوری اسلامی بستهتر شده با ناراضیان بیشتری در خیابان روبرو شده است. سه ماه هست مردم فاقد نماینده در حکومت بر سر مسئولان فریاد میزنند. و حکومت دلش خوش است که تعداد معترضین کماند! اما از همراهی قلبی میلیونها ایرانی با معترضین وحشت نمیکند. عامل سوم حکمرانیاقتصادی است که کشور را با تحریم، رکود و رانت روبرو است. رکودی که در جامعه جوان عاصی، بیکار و بیافق تولید کرده که اینک در خیابانها فریاد میزند.
عامل چهارم سیاست خارجی پرهزینه است که برای کشور دشمنان ویژه درست کرده است. سیاست خارجی که اتحادیه اروپا را به امریکا و اعراب را به اسرائیل نزدیک کرده، و بنسلمان با تاسیس تلویزیون ماهوارهای شبوروز پیام دشمنی به ایران شلیک میکند. بنابراین، راهحل مشکل اعتراضات در عوامل مذکور نهفته است و با ارعاب جلوی تولید جوان عاصی حتی در کوتاهمدت گرفته نمیشود.
۲- تندروها به خطا فکر میکند که ایران ۱۴۰۱، مانند ایران دهه ۱۳۶۰ است و معترضین فعلی مثل منافقین هستند و سیاست سرکوب جواب میدهد. در صورتیکه در دهه شصت اکثر مردم ایران با جمهوری اسلامی تازهپا همراه بودند و منافقین به صورت مسلحانه وارد جنگ با جمهوری اسلامی شده بودند. در ۱۴۰۱ همچنان که اشاره شد، حکمرانی جمهوری اسلامی مسول ایجاد نارضایتیها است.
هشتاد درصد مردم از وضعیت موجود ناراضی هستند. هفتاد درصد مردم ایران به اپوزیسیون خارجنشین که دستانش در دست بلوک راست افراطی جهان است، اعتماد ندارند؛ ولی از جمهوری اسلامی هم راضی نیستند.
در ۱۴۰۱ جوان عاصی و معترض در کف خیابان که محصول دشمنان ایران نیست، محصول حکومت و جامعه ایران و پاره تن کشور است. باید متوجه باشند با گردن کلفتی و ارعاب این اعتراضات درمان نمیشود موقتا کنترل میشود و دوباره سرباز میزند. این اعتراضات را باید درک کنند و به مقصران تندروی وضع موجود دوباره میدان ندهند و خطای گذشته خود را تکرار نکنند. مشکل جوان عاصی را باید حل کرد او را نمیتوان ترساند، چون چیزی ندارد که بترسد.
سیاست مبتنی بر «حکمرانی رضایتی» بجای «حکمرانی هدایتی» راه نجات کشور است. سیاست ارعاب کشور را از «وضع جنبشی» فعلی به «وضعیت انقلابی» و مالا به «وضعیت ناامنی دائمی» نزدیک میکند.
رسیاستهای تندروانه گذشته یک دهه هست که ایران را فقیرتر کرده و تداوم این سیاستهای تندروانه در دهه آینده ایران را همراه با «فقر»» با «ناامنی» هم روبرو میکند.
بجای ارعاب جوان عاصی، جمهوری اسلامی به هفتاد درصد جمعیت ناراضی کشور که فعلا سکوت کرده یک «چشمانداز امیدآفرین» برای عبور از وضع فعلی نشان دهد. تدوین این «چشمانداز امیدبخش» بدون یاری گرفتن از جامعه مدنی ایران ممکن نیست. با تداوم سیاستهای عقیم تندروانه درهای جهنم بر روی ایران باز میشود.
*جامعهشناس و فعال سیاسی اصلاحطلب