ساخت و پخش مستند پرویز ثابتی، در پنج قسمت از شبکه فارسیزبان منوتو زمینهساز برگزاری سلسله نشستهایی به میزبانی محمدجواد حقشناس شد که تحت عنوان تبارشناسی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در کافه تاریخ به همت و همکاری موزه تصاویر معاصر، هفتهنامه نیمروز، کانون زندانیان مسلمان قبل از انقلاب و روزنامه شرق برگزار شد.
میهمانان نشست نخست این برنامه که روز دوشنبه ۲۷ آذرماه حضور بهم رسانده بودند، صادق زیباکلام و محمدرضا علیحسینی بودند.
ابتدای مراسم محمدجواد حقشناس به عنوان میزبان گفت: چندهفتهای فضای رسانهای و شبکههای فارسیزبان بعد از پخش مستند پنجقسمتی پرویز ثابتی که از یک شبکه فارسیزبان خارجی پخش شد، این پرسش را برای نسل جدید به وجود آورد که چه اتفاقی افتاده است؛ شخصیتی که به عنوان مقام امنیتی شناخته شده و چهرهای مؤثر بود، چطور بعد از چهار دهه زندگی پنهانی که خبری از وی نبود، پس از چاپ کتابش رخ مینماید و در نشست عمومی حضور پیدا میکند؟ ما سعی داریم در این نشست بدون نگاه جانبدارانه به موضوع بپردازیم و بهرهبرداری سیاسی از آن صورت نگیرد که در این ارتباط، کافه تاریخ به کمک زندانیان سیاسی قبل از انقلاب و روزنامه «شرق» نشست مشترک برگزار کرد.
سخنران اول دکتر زیباکلام استاد دانشگاه با وجود سختبودن از حجم مطالب در مورد ساواک و پرویز ثابتی برای او، گفت: دولت کارتر به واسطه سقوط رژیم شاه مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت و یکی از آن افراد برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا بود که در جایی در این مورد گفت کشورهای درحالتوسعه و عقبافتاده به واسطه نداشتن اطلاعات نمیتوانند به خوبی تصمیم بگیرند، اما ما به واسطه داشتن اطلاعات زیاد نتوانستیم تصمیم بگیریم. او به نکات مهم در این مستند پرداخت و افزود: اولین نکتهای که باید بعد از پنج قسمت مستند ثابتی بگویم این است که من هیچ نکته خلافی ندیدم، ایشان درست صحبت کرد و دروغ نگفت اما خیلی راستها را نگفت!
نکته دوم؛ ایشان یکی از مقامات اصلی و برجسته تشکیلاتی به نام سازمان اطلاعات امنیت کشور بود که مسئولیتش به زبان امروز جمعکردن افراد بود تا مخالفان نتوانند مزاحمتی برای شاه ایجاد کنند و مخالفان را بازداشت و سرکوب کند که به نحو احسن نیز انجام داد. وی در ادامه به بخش چهارم مستند پرداخت و اضافه کرد: در بخش چهارم مستند ثابتی خیلی محترمانه از شاه انتقاد میکند که چرا زندانیان سیاسی را آزاد میکنید و فضا بهگونهای بوده که ساواک هتلدار میشود. در سال ۵۶.۵۷ کسانی که محکومیت ۱۰ساله یا ابد داشتند آزاد میشوند و به شاه اعتراض میکند و میگوید ما تلاش زیادی برای دستگیری آنان کرده بودیم. در سال ۵۴ تعداد زندانیان بالا میرود و شکنجههای سخت اعمال میشود که سازمان بینالملل تقاضا میکند به ایران بیایند تا از زندانها بازدید به عمل بیاورند، اما رژیم چنین اجازهای را به آنان نمیدهد ولی شش ماه بعد در ایران حضور پیدا میکنند و ثابتی مخالف این امر بود و دریچهای دیگر بر روی ساواک و نظام شاهنشاهی باز شد. از اوایل ۵۶ نیز به رغم ناباوری مردم، دانشجویان، روحانیون و… کسی باور نمیکرد که با آنها برخوردی صورت نگیرد.
زیباکلام در ادامه از ثابتی سؤال کرد و گفت: در آن زمان پنج تا شش هزار زندانی وجود داشت؛ ۸۰ درصد دانشجویان و ۲۰ درصد شاعر، نویسنده، روحانی و… بودند. باید از ثابتی پرسید این چطور نظامی است که تا این اندازه دانشجو و نویسنده مخالف آن است؟ فضا را به خوبی کنترل کردی و نگذاشتی نظام تهدید شود و به خوبی عمل کردی اما هیچوقت از خودت نپرسیدی چه نظامی را شکل دادیم که تحصیلکردهها با آن مخالف هستند؟! سال ۵۶ که نمیدانستند سال بعد قرار است چه اتفاقی بیفتد و موج نارضایتی پیش بیاید، در ۱۶ آذر روز دانشجو یک هفته قبل دانشگاه را ببنند و صد نفر را دستگیر کنند که چرا؟ چون مخالف هستند.
- ما امروز بدهکار نسل جدید هستیم و میگویند شما این وضعیت را به وجود آوردید و مقصر هستید.
در ادامه این نشست، سخنران بعدی محمدرضا علیحسینی، دبیرکل زندانیان سیاسی قبل انقلاب پشت تریبون قرار گرفت و گفت: ۱۸ساله بودم که من را با کلت کمری، فشنگ، خانه تیمی و بمب دستگیر کردند و اعدام نشدم. من به تمام کارهایی که انجام دادم اعتقاد داشتم. زمانی که زندان قصر به شهرداری داده شد تا به موزه تبدیل شود، زندان زنان را کامل تخریب کردند! کدام ملتی تاریخ خود و مکانهای حساسی را که نیاز به دقت و تحقیق دارد، تخریب میکند؟ آجر به آجر آنجا حرف داشت و زندان شماره یک با پیگیری ما و حضور سازمان میراث فرهنگی باقی ماند. علی حسینی به اعتراض نسل جدید پرداخت و گفت: ثابتی به خوبی صحبت کرد. او مأمور بود و اعتقاد داشت کار خود را انجام میدهد.
سازمان اطلاعاتی را آمریکا در ایران شکل داد. هر کشوری باید سازمان اطلاعات و امنیت داشته باشد و ساواک سازمانی بود که باید تشکیل میشد. بحث مبارزات مدتی مطرح است و باید ایرادات را سامان دهیم، افراد در آن شرایط جان خود را کف دستشان گذاشتند و از تمام امکانات و خانوادهشان محروم شدند و خود را در آن شرایط قرار دادند و برای آزادی ملت خود کشته شدند، اما ما امروز بدهکار نسل جدید هستیم و میگویند شما این وضعیت را به وجود آوردید و مقصر هستید. سومین سخنرانی که به موضوع تبارشناسی ساواک پرداخت، لباف از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بود. او گفت: من سه سال در زندان بودم. ۱۸ساله بودم که دستگیر شدم و به حبس ابد محکوم شدم اما به دلیل سن کم خود به سه سال تقلیل پیدا کرد. سال ۵۵ با حضور کارتر در ایران که در این رابطه نیز شاه سعی کرد جمهوریخواهان پیروز شوند و ملیکشها را آزاد کرد، ما تغییرات را مشاهده کردیم و حتی پس از آن در زندان به افراد آقا گفته میشد. به این نکته هم میتوان اشاره کرد که ۵۰ درصد افراد مارکسیست بودند.
در ادامه یکی از حاضران از زیباکلام سؤالی مبنی بر ایدئولوژی شبکه «منوتو» بعد از چند دهه برای به تصویر کشیدن ثابتی چه بوده پرسید و زیباکلام در پاسخ گفت: ایدئولوژی این شبکه حمایت از پهلوی است و تلاش میکند نشان دهد انقلاب ۵۷ مصیبت بود و پهلوی مسیر درستی را طی میکرد. مسئله آنجاست که با غربیها مشکل پیدا کردند و بر سر قیمت نفت به مشکل خوردند. ایران به مرور زمان برای کشورهای جهان سوم عقبمانده تبدیل به الگو شد و این برای غرب زنگ خطر بود و از سوی دیگر تولیدات ایران روانه بازار شد که در مجموع خلاصه حرف آنها توطئه غربیها و حقناشناسی ما در سال ۵۷ بوده است.
زیباکلام در پاسخ به سؤال دیگری درخصوص اینکه خروجی اعتراضات قبل و بعد انقلاب چه بوده است؟ گفت: اگر به آرشیو مطبوعات ۵۸ نگاهی بیندازید، آزادی را مشاهده میکنید. وی ادامه داد: تاریخیترین راهپیمایی که دنیا را متعجب کرد ۱۹ آذر ۵۷ روز جهانی حقوق بشر بود و درخواست حضور اقشار مختلف جامعه درخواست دموکراسی بود. من معتقدم انقلاب به دلیل نارضایتی مردم بود. در سال ۵۱ قبل از زمانی که شریعتی را دستگیر و حسینیه ارشاد را تعطیل کنند، در آن جلسات افرادی را مشاهده میکردید که جزء اقشار مرفه جامعه بودند و خواسته تمام آنها مدنی بود. روز ۱۳ آبان ۵۸ دکتر یزدی در موضوع مذاکره با آمریکا درخواست گزارش به امام را داشت که صدای آن موجود است. وی نزد امام رفت امام گفت کسانی که سفارت را گرفتند چه کسانی بودند؟ من گفتم بچه مسلمونها. امام مکثی کردند و گفتند بروید بیرون! حتی ابراهیم اصغرزاده و میردامادی مصاحبه کردند و گفتند به موسویخویینیها گفتم تا اذن امام نداشته باشیم سفارت را اشغال نمیکنیم.
- ثابتی، شکنجه و خشونت عریان
دومین نشست بررسی عملکرد ساواک روز سه شنبه ۲۸ آذرماه با حضور مهندس محمد توسلی (دبیرکل نهضت آزادی ایران) و مهندس علی صالحآبادی (از مبارزین پیش از انقلاب و مدیرمسئول روزنامه ستاره صبح) برگزار شد.
مهندس محمد توسلی در ابتدای این جلسه به تشریح روند فعالیتهای ساواک پرداخت و گفت: پرویز ثابتی از سال ۳۷ وارد ساواک شد و با بختیار، پاکروان، مقدم و نصیری همکاری داشت و از سال ۵۰ تا ۵۷ رئیس اداره کل سوم شد و تمام مدت نقش بسیار کلیدی داشت و حتی رؤسای ساواک را کنترل میکرد و باعث نارضایتی آنان بود.
او در مستند خود به نزدیکیاش به هویدا و محمدرضا اشاره میکند. ثابتی در حالی میگوید که در زمینه زندانیان سیاسی مداخله نمیکردم که او مدیریت ترور بختیار را برعهده داشت. در ۵۴ تا ۵۷ به دنبال بازداشت معترضان و خشونت بود؛ اما در سال ۵۷ که محمدرضا شاه گفت صدای انقلاب را شنیدم، ثابتی به آمریکا میرود.
اما سؤال اینجاست که ثابتی در این چهار دهه چه میکرده است؟ چرا امروز صحبت میکند و چه پیامی برای جامعه دارد؟ در چهار دهه گذشته چالشهای زیادی وجود داشته است و البته در یک سال گذشته انتقادات به وضعیت اقتصادی و برخی مسائل اجتماعی برجسته شد و درست در همین مقطع ثابتی دیده میشود. او قطعا به دنبال بهرهبرداری سیاسی است.
او به دوران مصدق پرداخت و افزود: با نخستوزیر شدن مصدق تحولات بزرگی رخ میدهد، مصدق دو برنامه داشت؛ قطع سلطه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دیگری زمینهسازی برای مشارکت اداره جامعه برای برقراری انتخابات آزاد.
توسلی در ادامه به برگزاری انتخابات آزاد پرداخت و تصریح کرد: از سوی دیگر کِنِدی در آمریکا با توجه به شرایط ایران تصمیم میگیرد حقوق بشر را مطرح کند تا فضای سیاسی باز شود. برای رضایت آمریکا انتخابات آزاد اما مهندسیشده اجرا میشود و شریفامامی نخستوزیر میشود. امینی در سال ۴۱ مجبور به استعفا و عَلَم بر سر کار میآید و برنامههای آمریکا اجرا میشود. هدف شاه محدودیت جبهه ملی و نهضت ملی بوده که نشان از سرکوب دارد.
او از داشتن نفوذ ثابتی در نهادها اظهار کرد: ثابتی چه کرد جز آنکه افراد را شکنجه کرد و سوزاند و به خشونت عریان روی آورد. این سؤال مطرح است که ساواک را اسرائیل پایهگذاری کرده است و ثابتی ۲۰ سال عضو ساواک بود. بعد از آنکه شاه میگوید صدای انقلاب را میشنود، چمدان میبندد و میرود. آیا او در ارتباط با نهاد آمریکا و اسرائیل، در نهادهای ما نفوذ داشته است؟
- چپها بزرگترین ضربه را زدند
سخنران بعد علی صالحآبادی بود که پشت تریبون قرار گرفت و گفت: زمانی که زندان قصر در زمان قالیباف تخریب شد، اشکم درآمد. پهلوی اول و دوم کارهای مدرن بسیاری انجام دادند؛ ازجمله ساختمان ارتش، راهآهن و سد و کارهای عمرانی مقبولی را پیش بردند. در دهه ۴۰ ما یک رشد اقتصادی دورقمی تجربه کردیم و این رشد باعث رفاه مردم شد. سؤال اینجاست که چطور چنین کشوری که در منطقه اول و در آسیا چهارم یا پنجم بود، فروپاشید؟ شاه به نتیجه رسیده بود که ترمز ساواک را بکشد؛ اما ساختار به گونهای پیش رفت که نگذاشتند. ثابتی گفت اگر انتخابات آزاد انجام میشد، ۵۰ یا ۶۰ کرسی به جبهه ملی میرسید. ثابتی میگوید در مقابل مخالفان مشت آهنین داشت تا سلطنت باقی بماند.
این فعال رسانهای به معضل اداره کشور پرداخت و تصریح کرد: مهمترین معضل در اداره کشور این است که امور اجرائی کار به جای اینکه به دستان کسانی سپرده شود که حقوق و جامعهشناسی خواندهاند، به دکترها و مهندسها سپرده شد. چپها بزرگترین ضربه را زدند و نتیجه آن گرفتن سفارت آمریکا بود و به گروگانگیری ختم شد که آثارش را نیز تا امروز شاهد هستیم.
او در پایان افزود: من پنج انقلاب را مطالعه کردهام؛ شوروی، چین، کوبا، نیکاراگوئه و فرانسه که هیچکدام به نتیجه نرسید و تنها در چین موفقیتهایی حاصل شد که عمده آن به اصلاحات اقتصادی حزب کمونیست مربوط است. اما انقلاب ایران در مقایسه با دیگر انقلابها خسارات انسانی کمتری داشت.
- فقط شلاق برای اثبات شکنجه ساواک کافی است
سومین نشست از سلسله جلسات تبارشناسی سازمان اطلاعات و امنیت کشور، عصر روز دوشنبه ۴ دی ماه برگزار شد. میهمانان این جلسه لطفالله میثمی و محمدرضا علیحسینی از مبارزان پیش از انقلاب بودند که در زندان ساواک تحت شکنجه قرار گرفته بودند. گفتنی است در نشستهای اول و دوم این سلسله جلسات، صادق زیباکلام، مجید لباف، محمد توسلی و علی صالحآبادی توضیحات خود را در پاسخ به ادعای مطرحشده پرویز ثابتی در مستند فوق بیان کردند. موضوع سومین نشست، رد ادعای شکنجه زندانیان به دست ثابتی در سازمان ساواک بود.
محمدجواد حقشناس، در ابتدای جلسه ضمن اشاره به پخش مستند پرویز ثابتی گفت: احساس کردیم درباره این رویداد و این مستند نیاز به مرور مجدد مباحث مطرحشده در فضای امروز داریم؛ بنابراین تلاش کردیم در این نشستها هر بار یکی از موضوعات را به طور تخصصی بررسی کنیم. تلاش کردیم تا از حضور میهمانانی برای گفتوگو دعوت به عمل آوریم که از حوزههای فکری و دیدگاهی و باورهای قبل و بعد از انقلاب متنوع باشند و به صرفا یک خاستگاه و کانون سیاسی و فکری تعلق نداشته باشند.
در نشستهای انجامشده، دعوتها با این رویکرد انجام شدند. در نشستهای اول و دوم آقایان صادق زیباکلام، مجید لباف، محمد توسلی و علی صالحآبادی به بیان توضیحاتی درباره موضوع نشست پرداختند و در انتهای جلسه پرسش و پاسخی خارج از مباحث رسمی مطرح شد. در سومین نشست تبارشناسی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) هم اختصاصا به بررسی موضوع «شکنجه زندانیان به دست ساواک» میپردازیم؛ چراکه ثابتی بهعنوان عضو ارشد و تنها بازمانده سازمان اطلاعات و امنیت کشور قبل از انقلاب در مستند اخیری که از یکی از شبکههای فارسیزبان خارجی پخش شد، منکر شکنجه زندانیان از سوی ساواک شده است.
در سومین نشست در خدمت مهندس لطفالله میثمی هستیم که سالهاست دو ماهنامه چشمانداز ایران را منتشر میکند و قبل از انقلاب در یک عملیات در منزل، در انفجار بمب چشمان و یک دستشان را از دست دادند و سالهای طولانی در زندانهای قبل از انقلاب بودند و محکومیت حداکثری را گذراندند تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب آزاد شدند.
میهمان دیگر ما دکتر محمدرضا علیحسینی، دبیر کل کانون زندانیان مسلمان قبل از انقلاب هستند. ایشان قبل از انقلاب عضو گروه چریکی ابوذر بودند که در ۱۸سالگی همراه با کلت و فشنگ و تفنگ بازداشت و به اشد مجازات محکوم شدند؛ اما در نهایت با محکومیت به حبس ابد و با گذران بیست و چند سال تا روزهای منتهی به انقلاب آزاد شدند. ایشان در دوره پنجم و ششم هم نماینده مردم نهاوند در مجلس شورای اسلامی بودند.
حقشناس با ذکر این نکته که ثابتی در مستند فوق گفته است ساواک در دهه ۴۰ دست به عملیات خشونتآمیز نمیزد و اعدام نمیکرد و بعد از اینکه گروههای چریکی دست به اسلحه بردند، در دهه ۵۰ وارد عمل شد، بیان کرد: نکتهای که جای سؤال دارد که چرا بعد از چهلوچند سال سکوت و انزوای جدی آقای ثابتی، حالا شاهد ظهور و بروزش هستیم و سال گذشته یکباره از خود رونمایی میکند و در بیان خاطرات و طرح مسئلهاش اختلاف دیدگاههایش را در آن مقطع بیان میکند. امروز ثابتی ارشدترین مقام ساواک است که در قید حیات است. سازمان ساواک در ۲۱ سال تأسیس و فعالیتش چهار رئیس داشته که اولین رئیس سازمان ساواک به نام تیمور بختیار از طرف خود رژیم در عراق ترور میشود و سه نفر دیگر هم پس از انقلاب از طرف دادگاه انقلاب اعدام میشوند. پرویز ثابتی بهعنوان یک مقام ارشد امنیتی دو ماه قبل از پیروزی انقلاب موفق شد از کشور خارج شود و امروز فرصتی یافته است تا چنین دیدگاهی را مطرح کند. پس از این توضیحات مقدماتی، حقشناس از میهمان دعوت کرد به بیان توضیحات خود بپردازند.
- سالهای ۳۹ تا ۴۲ نیروهای ملی شکنجه نمیشدند
لطفالله میثمی بهعنوان اولین مدعو گفت: از سال ۳۹ تا ۴۲ در فعالیت جبهه ملی و نهضت آزادی در خط قانون فعالیت داشتم. خرداد ۴۲ مردم قیام کردند و از نهضت آزادی و جبهه ملی و روحانیت یک نماینده با هم صحبت کردند و قرار شد قیامها همه علیه استبداد باشد. قبلا موضوع زنان و اصلاحات ارضی و مبارزات ملی مطرح بود و این یک حرکت عمیق بود که به اعتقاد من ساواک برای اینکه این موضوعات به نتیجه نرسد، تصمیم گرفت دست به آشوب بزند و این قیام را پنچر کند.
او در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: مرحوم جزنی سال ۵۲ در زندان قصر گفت اگر شرایط دموکراتیک در ایران ایجاد شود، برنده آقای خمینی است؛ چراکه توانست در سال ۴۲ قیام ۱۵ خرداد را رهبری کند؛ اما بقیه نیروها چنین سازماندهیای ندارند. حنیفنژاد هم که سال ۴۱ زندانی و بعد از قیام ۱۵ خرداد ۴۲ آزاد شد، روزی در دانشکده کشاورزی قدم میزدیم، گفت تاکنون اشتباه کردیم که میگفتیم نخستوزیر عوض شود، مردم به فکر دیگری هستند و خود شاه را مخاطب قرار دادهاند و به براندازی فکر میکنند. شناخت مردم از ما بیشتر است و کشاورزان ورامین کفنپوش به تهران آمدهاند و حتی شهید دادهاند. تحلیل او این بود که شرایط ایران از این پس شرایط انقلابی است و مردم دیگر خواستار تغییر نخستوزیر نیستند.
میثمی در ادامه به مقوله شکنجه در شهربانی اشاره کرد و گفت: اطلاعات شهربانی در باغ ملی، مرکز حکومت نظامی شد و بساط شکنجه و دستبند قپانی و شلاق و همه اشکال شکنجه آنجا مهیا بود. حتی طیب و حاج اسماعیل رضایی را هم که بازداشت کرده بودند، شکنجههای طاقتفرسایی دادند. من هم در ۳۰ آذر ۴۲ دستگیر شدم؛ چراکه درباره پخش دفاعیات دادگاه سران نهضت آزادی فعالیت میکردم. اقدامی که کاملا قانونی بود؛ اما بازداشت شدم و در آنجا شکنجههایی مثل شلاق کف دست و خوابیدن روی ران و تهدید به تجاوز شدم. مهندس عبودیت را هم به حدی شلاق زده و شکنجه کرده بودند که مشکلاتی پیدا کرده بود. اتفاقا چند وقتی هم او را به زندان قصر بردند؛ جایی که مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی زندانی بودند. آنجا به او میگویند نامهای بنویس و به پزشکی قانونی شکایت کن و آقای مهندس بازرگان این نامه را در دادگاه خواند و همه گریه کردند. بعد پرونده او را به پزشکی قانونی فرستادند و آنجا این شکنجهها تأیید شد.
میثمی در بخش دیگر سخنانش بیان کرد: بالاخره مردم به این نتیجه رسیدند که انقلاب راه رهایی است. البته از سال ۳۹ تا ۴۲ نیروهای ملی شکنجه نمیشدند و موردی که کسی را شلاق بزنند، نبود. البته تودهایها و ملی ـ مذهبیها را شلاق نمیزدند؛ اما با بیخوابی اذیت میکردند.
زمانی که آقای پاکروان رئیس سازمان اطلاعات بود، با تیمور بختیار فرق داشت و کسی را شکنجه نمیکرد. حتی زمانی که گروهی را به اتهام ترور شاه بازداشت کردند و متوجه شدند گزارش دروغ بوده، پاکروان آنها را آزاد کرد. فریبرز رئیسدانا آن زمان دانشآموز بود؛ اما در این گروه حضور داشت که بازداشت شد. حسن خرمی هم رئیس این گروه بود که همگی آزاد شدند. دوره پاکروان دوره بهتری بود؛ اما بعد از قیام ۱۵ خرداد نصیری به جای پاکروان روی کار آمد و دوره خشونت در سال ۴۳ شروع شد و اقدامات هم مسلحانه شد. مؤتلفه ترور منصور را انجام داد و ترور شاه هم شکل گرفت و از آن زمان به بعد خشونت و شکنجه شروع شد؛ اما برخی مأمورها و نگهبانها با ما همکاری میکردند و خبرهای بیرون را به ما میرساندند.
میثمی در ادامه به یادآوری خاطرهای از نوع شکنجه ساواک پرداخت و گفت: در یکی از بازجوییهایم بازجو به من گفت مهندس حسنپور یک ماه مقاومت کرد؛ اما وقتی پایش را قطع کردیم، مجبور به حرفزدن شد؛ تو که سرسختتر از او نیستی. این کدی بود که بازجویم از شکنجه زندانیان به دست ساواک به من داد و گفت که یک ماه یکی را شکنجه کردند و پایش را قطع کردند تا نمیرد و او را مجبور به اعتراف کردند. همین اعترافات به سازمان جنگل و لورفتن انبارکها انجامید و وقتی چریکهای جنگل برای سرکشی به انبارکها رفتند، دیدند که انبارکها خالی شدهاند.
- شکنجه ساواک خیلی جدیتر از این حرفها بود
دومین سخنران این جلسه محمدرضا علیحسینی، دبیر کل کانون زندانیان سیاسی بود. علیحسینی درباره دلیل و نوع بازداشتش توضیح داد: همانطورکه آقای حقشناس توضیح دادند، در گروه مسلح انقلابی ابوذر عضو بودم و اتهام من هم به زعم رژیم دخول در دسته اشرار مسلح و تخریب بود. البته همه این کارها را هم انجام داده بودم. همسن ساواک هستم و سال ۳۵ طبق تصمیم پیمان سنتو قرار شد کشورهای عضو پیمان سازمان اطلاعاتی با شاخصهای معینی تشکیل دهند. این سخنان بر اساس مواردی است که آقای پرویز ثابتی در این مستند بیان میکند. ایشان معتقد است ساواک را آمریکا تشکیل داد و شاخصههایش را هم تعیین کرده است. البته آقای ثابتی درست میگوید که ما گروههای مسلح را بازداشت کردیم و زدیم و کشتیم و بازداشت کردیم و اعدام کردیم و سال ۵۵ خیالمان راحت بود که خطری دیگر وجود ندارد. حرف من هم بر مبنای همین سخنان است که درست است شما زدید و اعدام کردید. آقای سیدزاده که در جمع است آن زمان ۱۶ساله بود و چیزی هم همراه نداشت اما به وحشیانهترین شکل ممکن این بچه را شکنجه کردند. شرایط اینطور نبود که مردم در تاکسی بنشینند و راحت درباره وضعیت حرف بزنند.
آقای ثابتی در مستند پخششده میگوید در سال ۵۵ به شاه گفتند که زندانها هتل شدهاند، زندانیان سیاسی قبل از انقلاب خداوکیلی بگویند آیا زندان هتل بود؟ اندرزگاه زندان قصر را که هماکنون هم وجود دارد، ببینید. البته بعد از انقلاب به آن سامان دادهاند اما همین الان هم ببینید آیا شباهتی به هتل دارد؟ آقای ثابتی موقعیتی پیش آمده و خواسته خودش را مطرح کند. او میگوید من به اعلیحضرت اینطور گفتم و آنطور گفتم گویی اعلیحضرت گوش به حرف او بوده است. حرفهای آقای ثابتی درست است که کاملا دروغ نیست، اما کامل هم راست نمیگوید. مسئله شکنجه ساواک خیلی جدیتر از این حرفها بود. هم شاه در جریان بود و هم خود آقای ثابتی میداند آنجا چه خبر بوده است. مسئله اصلی ما با شما همین بود که سرکوب میکردید.
او در بخش دیگری از سخنانش گفت: همه تهران حلبیآباد بود و بعد از آنکه شاه عالیخانی را از اقتصاد برداشت و همه چیز را به دست گرفت و قدرت مطلقه شد؛ چه بلاهایی که سرمان نیامد. میگویند ما مبارزه مسلحانه کردیم، بله مبارزه مسلحانه کردیم و کار خوبی هم کردیم. اگر شاه آدم بود و جامعه میتوانست چهار کلمه حرف منطقی و کارشناسی بزند، ممکن بود اصلا انقلاب نشود. ممکن است کسی از ما بپرسد حالا چه؟ حرف من درباره گذشته است و کارهایی که باید انجام میدادیم و دادیم و به حال کاری ندارم و چارهای جز مبارزه مسلحانه نداشتیم. گلایهای ندارم و از من اسلحه گرفته بودند و اگرچه طبق هیچ ضابطهای حق شکنجه نداشتند اما به هر حال از من در مبارزه مسلحانه اسلحه گرفته بودند و شکنجه هم کردند، اما چرا دیگران را که هیچ اسلحهای هم همراه نداشتند شکنجه کردند؟
- سوند الکتریکی به خلیلی وصل کرده و او را با برق شکنجه کردند
جلسه با پرسش و پاسخ ادامه یافت و حسین دهباشی با طرح این سؤال که گزارهای توسط آقای ثابتی مطرح شده که ساواک شکنجه نمیکرده است، اما ما با انبوهی از عناوین شکنجه مواجه هستیم. گفته میشود ساواک سر آیتالله غفاری را با مته سوراخ کرده است. سؤال من این است که آیا ساواک برای شکنجه از مته استفاده میکرده است؟ آیا خرس به جان دختران جوان زندانی میانداخته است؟ آیا زندانیان را از پنکه آویزان میکرده است؟ آیا با آب جوش زندانیان را شکنجه کرده است؟ آقای ثابتی منکر این شکنجههاست آیا چنین مواردی بوده یا خیر؟
یکی از زندانیان قبل از انقلاب در تأیید شکنجه ساواک به این سؤالات اینطور پاسخ داد که حاج آقا خلیلی تنها زندانی بود که من شاهد بودم سوند الکتریکی به او وصل کردند و با ولتاژ برق او را شکنجه کردند به نحوی که سالها دچار بیماری کلیه شد و همین مشکل بعد از سالها منجر به فوت او شد. در ادامه لطفالله میثمی هم در تأیید وجود شکنجه توسط ساواک به فاطمه امینی از زندانیان قبل از انقلاب اشاره کرد و گفت: همه ما فاطمه امینی را میشناسیم و میدانیم که چطور شهید شد. او را روی تخت سیمی خواباندند و زیرش را با منقل سوزاندند و سیمین صالحی با او در یک سلول بود و او را پانسمان میکرد تا فوت شد. اصغر ولیزادگان را هم در همین اطلاعات شهربانی سوزاندند و به زندان اوین منتقل کردند. من هم آنجا حضور داشتم. حسینی که جلاد و شکنجهگر اوین بود دست او را گرفت و به بند آورد. همه ما خوشحال بودیم به جز مسعود رجوی که گریه میکرد. حسینی میگفت ما او را شکنجه نکردیم و این کار اطلاعات شهربانی است. اطلاعات شهربانی بدون ترس شکنجه میکرد و زمانی که بعد از قیام ۱۵ خرداد ما را آنجا بردند و طیب و حاج اسماعیل و عبودیت را آوردند و بدنش را سوزاندند، دستبند قپانی زدند و حتی شدیدا به زندانیان بیخوابی میدادند. این بیخوابی از شکنجههای بسیار بد بود. وقتی کف پا را شلاق میزدند از خود بیخود میشدید. موسی خیابانی را به حدی شکنجه کردند که یک ماه او را در بیمارستان ارتش شماره ۲ بستری کردند و همه بدنش و مغزش را تحت تأثیر قرار داده بود و پای سماواتی از شدت شکنجه و شلاق متکا شده بود.
- حتی فکر شلاق هم دیوانهکننده است
علیحسینی هم در پاسخ به این سؤال بیان کرد: بدترین شکنجه شلاق کف پا بود و اگر کف پای من را ببینید متوجه میشوید وقتی حرف از شلاق کف پا میزنیم یعنی چه. اصلا فکرش هم دیوانهکننده است. اگر همه شلاق را به عنوان شکنجه قبول کردهاند، اصلا همین شلاق کافی است. خود من در کانون زندانیان مسلمان قبل از انقلاب ۳۰۰ مصاحبه درباره شکنجه زندانیان توسط ساواک دارم که نمیتوان همه آنها را دروغگو دانست. او در پاسخ به این سؤال که چرا شما را اعدام نکردند؟ بیان کرد: چون قتل نداشتم اعدام نشدم. سنم هم ۱۸ سال بود و خیانت هم نکردم و روی حرفم ماندم و تا روز آخر هم از حرفهایم کوتاه نیامدم. او در پاسخ به آویزانکردن زندانیان از پنکه سقفی هم اینطور گفت که درباره آویزانکردن زندانیان از پنکه سقفی هم باید بگویم ما مسئول حرف دیگران نیستیم و دیدههایمان را میگوییم.
- شاهد شهادت دیباج زیر شکنجه ساواک بودم
چهارمین نشست از سلسله نشستهای «تبارشناسی سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک)» با سایهروشن فعالیتهای پرویز ثابتی، عصر روز سهشنبه پنجم دی ماه برگزار شد. در این نشست که به میزبانی محمدجواد حقشناس، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو پیشین شورای شهر پایتخت برگزار شد، علاوه بر هادی خانیکی، استاد سرشناس ارتباطات و از اعضای شورای مرکزی حزب اتحاد ملت، عبدالمحمد زاهدی (سیاستمدار اصلاحطلب و استاندار پیشین کردستان و قزوین در دولت حسن روحانی)، غلامرضا حیدری، (نماینده ادوار مجلس)، فتحالله امی( استاد دانشگاه تربیت مدرس)، حسین دهباشی (تاریخپژوه) و برخی از فعالان سیاسی حضور داشتند.
- چرا یک چهره پنهان در سالیان طولانی، امروز وارد عرصه شده؟
هادی خانیکی، فعال سیاسی اصلاحطلب، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت و استاد برجسته ارتباطات که خود پیشتر از زندانیان سیاسی در دوره رژیم پهلوی بوده با اشاره به اظهارات اخیر پرویز ثابتی از چهرههای امنیتی برجسته ساواک و رئیس اداره سوم این نهاد امنیتی در دولت شاهنشاهی که در مستندی مفصل در شبکه فارسیزبان منوتو پخش شد، یادآور شد: میتوان نقل حوادث تاریخی را به ستیز یا منازعه اسناد بدل کرد. به این نحو که از یک سو، مثلا شبکه فارسیزبان منوتو به واسطه دسترسیای که به آرشیو صداوسیما پیدا کرده، سعی میکند تا از این ظرفیت برای به تصویر کشیدن نظام گذشته از منظر خود استفاده کند. از دیگر سو نیز در مقابل اسنادی که پرویز ثابتی ارائه کرده، اسنادی از آن دسته کسانی که در زندانهای شاه مورد شکنجه قرار گرفتهاند به عنوان نقض این ادعا مورد طرح قرار بگیرد.
وی افزود: به عنوان نمونه به یاد داریم که ۱۹۸ زندانی ساواک در دوره پهلوی، نامهای را بر اساس عهدنامه بینالمللی منع شکنجه به نگارش درآورده و عنوان کردند که چطور در این زندانها مورد شکنجه قرار گرفتهاند یا مواردی از این دست. در چنین وضعیتی است که اساسا، مخاطب در برابر اطلاع از صحت و سقم اسناد مطرحشده از هر دو سو قرار میگیرد. اما بهشخصه، مسئله را تا حدی فراتر از این نوع طرح موضوع میبینم. خانیکی تصریح کرد: باید دید که اسناد چه روایتهایی را میسازند. برای کسانی مثل من که بنا دارند تا از تجربه زیسته خود سخن بگویند، حرفهای پرویز ثابتی از منظر تجربیات خودم روشن است. اما اینکه نسل کنونی که از آن بازه تاریخی فاصله گرفته تا چه حد میتواند این تجربیات را بپذیرد، بحث دیگری است. سؤال مشخص در این بین، این است که چرا حرفهای ثابتی برای بخشهایی از جامعه باورپذیر شده یا اینکه چرا او در جایگاه یک چهره پنهان در سالیان طولانی، امروز وارد عرصه شده است؟
وی در ادامه گفت: اگر در روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب، همین حرفها از زبان فردی چون پرویز ثابتی مطرح میشد، طیف وسیعی از جامعه ایران با آن مخالفت میکردند یا احتمالا شاهد این مخالفت، حتی از زبان چهرههایی از درون ساواک بودیم.
این زندانی سیاسی پیشین یادآور شد: من در سال ۵۰، مصادف با سالهای نخست درگیری ساواک با مبارزات مسلحانه درست در زمانی که دانشجوی دانشگاه پهلوی بودم. یک ماه پس از جشنهای ۲۵۰۰ ساله در شیراز به زندان افتادم. به عبارت دیگر، من زمانی دستگیر شدم که شکلگیری سیستم امنیتی در اوج خود قرار داشت. اولین سؤال بازجوها در آن زمان، این بود که چقدر فکر میکردی که دستگیر شوی؟ خب! طبعا ما هم در پاسخ میگفتیم که هیچ! و آنها نیز این پاسخ ما را حمل بر قدرت ساواک و اقتدار آن میگذاشتند.
خانیکی ادامه داد: من در زمان دستگیری، دانشجوی فعالی بودم که فعالیت سیاسی و دانشجویی علیه رژیم مستقر داشتم و در نهایت به شش ماه حبس محکوم شدم. شش ماهی که در آن زمان، مدتی طولانی از نظر احکام حبس صادره محسوب میشد. مدت زمانی که البته بعدها ـ حدودا از سال ۵۱ به بعد ـ با حبسهای طولانی که صادر شد، چندان طولانی نبود.
وی همچنین در ادامه با یادآوری مشاهدات عینی خود درخصوص جنایات رخداده در زندانهای ساواک، عنوان کرد: در زمانی که کمیته مشترک ضدخرابکاری در تابستان سال ۵۱ تشکیل شد و نیروهایی از ساواک از تهران برای بازجویی به زندان عادلآباد شیراز آمده بودند بهشخصه، شاهد شهادت سیدرضا دیباج در زیر شکنجه نیروهای این نهاد امنیتی بودم. بهعینه به خاطر دارم که جسد این زندانی سیاسی که در ارتباط تشکیلاتی با مجاهدین خلق بود، روزی در زندان در لای پتویی پیچیده و به بیرون از زندان منتقل شد و بعدها فهمیدم که زیر شکنجه جانش را از دست داده است. جنایتی که مشخصا با مدیریت کمیته مشترک ضدخرابکاری که از تهران آمده بود، رقم خورد.
- خاطره احسان نراقی از پاکروان درباره چرایی جداییاش از ساواک
خانیکی در ادامه همچنین با نقل خاطره دیگری، گفت: بعد از انقلاب به خاطر دارم که در سفری که به پاریس داشتم، مرحوم دکتر احسان نراقی-که به تازگی کتاب «از کاخ شاه تا زندان اوین» را رونمایی کرده بود-از ما دعوت کرد و در آن دیدار به نقل خاطرهای جالب پرداخت. او در این خاطره گفت «من زمانی از پاکروان ـ که سابقا رئیس ساواک بود و بعدها بهعنوان سفیر ایران به فرانسه آمد ـ پرسیدم که چه شد که شما مورد غضب قرار گرفته و از ساواک بیرون آمدید؟ پاکروان در پاسخ گفت که من، معتقد بودم که اعلیحضرت باید از مسائل و واقعیات کشور مطلع باشند و بر همین اساس، گزارشاتی که درباره نابسامانیها در مملکت برای ایشان میفرستادم، تلخ بود و خاطر ایشان را مکدر میکرد».
دکتر نراقی در ادامه به نقل از پاکروان، گفت: «بعدا به جای من کسانی مثل آقای ثابتی در ساواک قدرت گرفتند که گزارشات تهیه و ارسالشده از سوی آنها برای شاه، نابسامانیهای موجود در کشور را به بیگانه منتسب میکرد. (مثلا میگفتند؛ آن دسته از پاکستان پول گرفتهاند تا اقدامات خرابکارانه کنند یا فلان اشخاص از فلان کشور پول گرفتهاند تا دست به یک اقدام خرابکارانه بزنند) در واقع پس از این بود که نوعی سلیقهفهمی در ساواک شکل گرفت و محور آن، پرویز ثابتی بود».
- به عنوان فعال دانشجویی به زندان رفتم و به عنوان چریک بیرون آمدم
این استاد ارتباطات در ادامه، گفت: من بهشخصه به عنوان یک دانشجو و فعال دانشجویی وارد زندان شدم و بعد از گذراندن دوره زندان به عنوان طرفدار چریک و چریک به بیرون آمدم و این، محصول برخوردی بود که با من صورت گرفت. به نظر من، هم ثابتی و هم رسانه فارسیزبانی که تدارک دیدند تا او در این برهه، تریبون پیدا کرده و حرفهای خود را مطرح کند، محاسبهشده عمل کردند و به نظرم در انگارهسازی موفق بودند. منوتو در این انگارهسازی روی یک دوقطبی که در یک قطب آن، همه اجزای سیستم-حتی ساواک- سفید بوده و در قطب دیگر، همه چیز نظام برآمده از انقلاب، سیاه است، دست میگذارد. مخاطب این انگارهسازی هم نسلی است که در آن رخداد نزیسته و ثابتی را هم نمیشناسد.
وضعیت کنونی به ثابتی هم که هیچگاه پیشتر از این درباره نقش خود حرفی نزده-حتی در روایتهای تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد حضور ندارد. اعتماد به نفس داده که با مهارت رخدادها را گلچین کرده و ضمن عبور از برخی مسائل با چاشنی سکوت درخصوص برخی دیگر از مسائل نیز آدرس غلط داده و حتی افرادی مانند مرحوم آیتالله طالقانی را نیز به دروغگویی متهم کند.
این عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در ادامه با اشاره به مستند پخششده اخیر ثابتی در تلویزیون منوتو، تأکید کرد: به نظر من، باورپذیرشدن اظهارات ثابتی در جامعه امروز ایران، مهمتر از حرفهای او بوده و این، یک پدیده سیاسی و اجتماعی خطرناک است. امری که به زعم من، میتوان آن را محصول مخدوششدن مرجعیت رسانههای سیاسی، کاهش سرمایه اجتماعی و گسست سیاسی دانست.
- ساواک، محصول ۲۸ مرداد و پیوستن ایران به پیمان سنتو بود
در ادامه عبدالمحمد زاهدی، فعال سیاسی اصلاحطلب و استاندار پیشین کردستان و قزوین در دولتهای یازدهم و دوازدهم با اشاره به پخش مستند ثابتی در شبکه منوتو، یادآور شد: آفتابیشدن امروز پرویز ثابتی و اظهارات اخیر او، فرصت مناسبی است تا دوستانی که صابون آسیبهای ساواک به تنشان خورده، لایههای تاریک این نهاد را روشن کنند. اظهاراتی که در آن ثابتی تلاش کرد تا با مطرحکردن یک موضوع، بخشی از مسائل رخداده را به فراموشی بسپرد. به عقیده من، ساواک، محصول دو حادثه ۲۸ مرداد و پیوستن ایران به پیمان بغداد (سنتو) بود. هدفی که این نهاد امنیتی دنبال میکرد، حفظ وضع موجود بود و مقوله «امنیت ملی»، اولویتی برای آن نداشت.
وی افزود: عملکرد ساواک منجر به این شد که دانشجویانی که چه بسا خیلی سیاسی هم نبودند با گذراندن چند ماه حبس در زندانهای آن با سبیل، تفکر چپ و چریکی به شکل آموزشدیده به جامعه برگردند. به عبارت دیگر، آموزش و کادرسازی برای نیروهای جنبشی در زندانهای ساواک، امنتر از بیرون از آن بود.
- از عوامل پذیرفتهشدن اظهارات ثابتی، مبالغههایی است که درباره عملکرد ساواک صورت گرفته
حسین دهباشی، تاریخپژوه نیز در ادامه با اشاره به اقبال صورتگرفته به مستند ثابتی در بخشهایی از جامعه ایران، یادآور شد: شاید بتوان گفت که مقایسه وضع فعلی نابسامان اقتصادی در کشور، سبب شده تا هر کس که به هر نحوی، نقدی به آن کند، مورد اقبال قرار بگیرد.
وی ادامه داد: یکی از زمینههایی که سبب پذیرفتهشدن اظهارات شخصی چون ثابتی در جامعه شده را شاید بتوان، مبالغههایی دانست که پیشتر درباره عملکرد مجموعه ساواک و شکنجههای رخداده در زندانهای آن مطرح شده است. به گونهای که مثلا شاهد هستیم که ثابتی در جایی این چالش را مطرح میکند که مگر میشود، فردی را از پنکه آویزان کرده و با توسل به همین منطق، همه شکنجههای رخداده در آن دوره را زیر سؤال میبرد.
- ثابتی به شریعتی گفته بود که تو را لجنمال میکنم
در پایان نیز فتحالله امی، استادتمام دانشگاه تربیت مدرس و از مبارزیان سیاسی پیش از انقلاب، عنوان کرد: من پیش از انقلاب، طعم زندان را چشیدم و واقعا شرایط دشواری داشتیم. در این دوره، معمولا وقتی شما در بازجوییها پاسخی به سؤال بازجو نمیدادید، منجر به شکنجه میشد. شکنجههایی که باز معمولا، بازجوها در هنگام نواختن شلاقها مست بودند و با یک وضعیت طبیعی حتی در همین فقره هم روبهرو نبودیم.
وی اضافه کرد: وقتی مرحوم شریعتی از زندان آزاد شدند به منزل فخرالدین حجازی رفتند و ما در یک جمع چهار، پنج نفره محدودی در خدمت مرحوم محمدتقی شریعتی، پدر ایشان بودیم. دکتر شریعتی در نقل خاطرات زندان خود میگفت که همین پرویز ثابتی به من گفت که تو را لجنمال میکنم.