به عنوان فردی که شخصا ۳ سال اسارت کشیدهام، هر تصمیمی که منجر به آزادی زندانیان شود، حرکت مناسبی می دانم. ضمن اینکه با این تصمیم بخشی از فشار زائدالوصف اقتصاد بر ایرانیان کم میشود. موضوع آزادسازی داراییهای مسدودی ایران هم به نفع منافع ملی ایرانیان است.
البته همه این مشکلات ناشی از رفتارهای غلط آمریکاست که بیسابقهترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرده و مردم کشورمان را تحت فشار گذاشته است. اما دولت هم باید فکر کند چه سیاستهایی را اتخاذ کرده که شرایط کشور به یک چنین نقطهای رسیده است. بدتر اینکه آمریکا برای ایران تعیین تکلیف هم کرده و استفاده از این منابع را در بخشهای دارو، غذا و اقلام اساسی مجاز دانسته است.
به نظرم باید مساله را ریشهایتر دید و نگاهی به عمکردها و سیاستهای برخی جریانات در کشور انداخت. سیاستهایی که باعث شده ایران نتواند برای پول صادرات خود تصمیمگیری کند و پس از توافق اخیر اختیار آن به بانک مرکزی قطر داده شده است. در واقع بانک مرکزی قطر به نیابت از ایران قرار است نیازهای ایران در حوزه غذا و دارو را خریداری کرده و به ایران تحویل بدهد. این روند به هیچ وجه با عزت ایرانی تطابق ندارد.
آمریکاییها باید به یک ابهام اساسی پاسخ بدهند؛ بلینکن، وزیر خارجه آمریکا به صراحت میگوید که این پولهای بلوکه شده ایران بوده و چون غذا و دارو مشمول تحریمها نبوده، آمریکا آن را آزاد کرده است! باید از مقامات آمریکایی پرسید اگر قوانین بینالمللی بر یک چنین امری تاکید کرده بودند، چرا آمریکا با ۵ سال تاخیر این داراییها را آزاد میکند؟ این در حالی است که دادگاه لاهه در سال ۱۳۹۸ خورشیدی حکمی صادر کرد که موارد مرتبط با غذا و دارو باید مورد استثنا قرار بگیرد. اما آمریکا به جای اجرای حکم دادگاه بینالمللی لاهه از توافق مودت با ایران خارج شد. یعنی رویکردی زورگویانه و غیرانسانی توسط آمریکاییها اتخاذ شده است.
در حال حاضر به نظر میرسد مسوولان آمریکایی در یک پارادوکس جدی گرفتار شدهاند؛ وزیر خارجه ایالات متحده از یک طرف اعلام میکند، ۶ میلیارد دلار داراییهای ایران آزاد شده چون اساسا دارو و غذا مشمول تحریم نبودهاند، از سوی دیگر اما این ابهام وجود دارد که اگر قوانین بینالمللی بر یک چنین ضرورتی تاکید داشتهاند چرا با تاخیر ۵ ساله اعمال شده است؟ این تضادها نشان میدهد که آمریکاییها، ابزار تحریم را به صورت غیرانسانی حتی برای غذا و دارو هم استفاده میکنند. هر دو روی این معادله باید مورد دقت و تاکید قرار بگیرند.
آیا افراد و جریاناتی که در سالهای قبل و در زمان دولت روحانی سریال گاندو را ساخته بودند، این بار هم اقدام به ساخت سریالی در این زمینه میکنند؟ این در حالی است که در زمان دولت روحانی و ظریف، ایران نه داراییهای صادراتیاش را، بلکه بدهیهای ۸۰۰ میلیون دلاری قدیمیاش را با سود بالا زنده کرده بود و نهایتا حدود یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار احیا کرد. تازه این پول در زمان روحانی به حساب طرف سوم ریخته نشد و نقدا در تهران تحویل ایران شد؛ اما برخی افراد و جریانات فریاد واسلاما سر دادند و گاندوسازان آن را خیانت تفسیر کردند. آیا این افراد و جریانات که امروز قدرت را در دست دارند، گاندوی ۳ را میسازند و زحماتی که برای آزادسازی این داراییها صورت گرفته نادیده انگاشته میشود؟
ایران بیش از ۴ دهه سیاست تعارضی را در پی گرفته و نتایج آن را دیده است. ای کاش برای مدتی سیاست تقابل و تعامل توأمان در پیش گرفته شود. یعنی نه به صورت مطلق تعامل داشته باشیم و نه به صورت مطلق تقابل داشته باشیم. بلکه در برخی موارد لازم است تعامل شود؛ برای برخی موارد هم تعامل میتواند اتخاذ شود. یکی از مهمترین موارد که ایران میتواند سیاست تعاملی داشته باشد، اصل مذاکره با آمریکاست. در حالی که ایران از موضع قدرت میتواند با آمریکا گفتوگو کند. اساسا مشخص نیست چرا برخی تصور میکنند مذاکره با آمریکا یعنی تن دادن به ذلت و پذیرفتن زورگویی؟
اختلاف نظرها در همه کشورها وجود دارد. اما در سایر کشورها در مورد روشها اختلاف نظر وجود دارد نه در خصوص بنیانها. در ایران هم شورای عالی امنیت ملی به عنوان نهاد متمرکز تصمیم ساز وجود دارد اما تصمیمات این شورا بعضا تحت تاثیر فضاسازیها و جوسازیهای داخلی قرار میگیرد. مثلا در یک تصمیم سازی جزیی شورای عالی امنیت کشور تصمیم میگیرد که زندانیان امریکایی مبادله شوند، اما ناگهان چهرههای رادیکال اصولگرا وارد میدان میشوند و حیثیت ساختار را آنچنان زیر سوال میبرند که متولیان امر از کرده خود پشیمان میشوند.