پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در۲۷ تیرماه ۱۳۶۷، عاقلانهترین تصمیمی بود که در آن شرایط خاص سیاسی و اجتماعی گرفته شد و کشور از یک بحران عظیم رهائی یافت. این تصمیم اگر با ملاحظه خسارات وسیع مادی و انسانی جنگ که بعدها متوجه کشور شد، در سال ۱۳۶۲-۱۳۶۱ گرفته میشد، بیگمان سرنوشت ایران در مسیر دیگری رقم میخورد و اساسأ ژئوپولیتیک منطقه به گونه دیگری شکل میگرفت.
ایران توانست طی چهار عملیات بزرگ ثامن الائمه (مهر۱۳۶۰)، بیتالمقدس (آذر ۱۳۶۰)، فتحالمبین (فروردین ۱۳۶۱) و بیتالمقدس (خرداد ۱۳۶۱) ضمن خارج کردن خرمشهر از اشغال عراق، هیمنه این کشور متخاصم را در هم شکسته و بالغ بر ۹ هزار کیلومتر خاک میهن را آزاد کند. در این میان به واسطه تصورات انقلابی حاکم بر ذهن سیاستمداران و فرماندهان جوان جنگ، به جای توجه به دیپلماسی، مذاکره، چانهزنی و مجادلات سیاسی که به جلوگیری از تحمیل صدها میلیارد دلار خسارات مادی و از دست رفتن جان دهها هزار نیروی انسانی میانجامید، سلوک و شیوه مبارزه نظامی – انقلابی در پیش گرفته شد و میل و علاقه به ساقط کردن رژیم عراق و روی کارآوردن یک رژیم انقلابی و شیعی در دستور قرار گرفت تا سرنوشت جنگ تابع آرزوهای انقلابگرایانه آنها قرار گیرد. پس از فتح خرمشهر، ایران یا هدف تصرف بصره دست به یک سری عملیات تهاجمی زد که از جمله آنها میتوان به عملیات رمضان (تیر ۱۳۶۱)، والفجر مقدماتی (بهمن ۱۳۶۱)، والفجر یک (فروردین ۱۳۶۲)، خیبر (بهمن و اسفند ۱۳۶۲) و بدر در اسفند ۱۳۶۳ اشاره کرد که همگی آنها با شکست مواجه شده و فتح بصره را به همراه نداشتند.
هم زمان با عملیات بدر طارق عزیز وزیر خارجه وقت عراق طی نامهای به سازمان ملل درخواست صلح کشور متبوعش را اعلام میکند، در زمستان ۱۳۶۴ ایران با انجام عملیات والفجر ۸ با هدف مورد حمله قرار دادن مجدد بصره به منطقه فاو حمله میکند و این منطقه را به تصرف درمیآورد ولی از ادامه عملیات از جمله تصرف بندر امالقصر باز میماند، در زمستان ۱۳۶۵ مجدداً با طراحی عملیات کربلای چهار و پنج به قصد تصرف بصره حملات آبی – خاکی وسیعی طراحی و اجراء میشود. عملیات کربلای چهار لو ر فته و عملیات کربلای پنج نیز به اهداف استراتژیک خود دست پیدا نمیکند. تجربه حاصل از این سلسله عملیات ناموفق ایران را به این نتیجه میرساند که ادامه عملیات با هدف دستیابی به ایده تصرف یک شهر و سپس مذاکره برای ختم جنگ عملا تحققپذیر نیست. در یک آزمون و خطای نظامی دیگر منطقه عملیاتی از جنوب به غرب منتقل و عملیاتی در منطقه سلیمانیه عراق در سال ۱۳۶۶ با هدف ورود به خاک کردستان عراق طراحی و اجراء میگردد که در واکنش عراق به آن، فاجعه حلبچه به وقوع میپیوند. از این مرحله است که جنگ وارد فاز سیاسی شده و ابتکار عمل از نظامیان گرفته میشود.
در تیر ماه ۱۳۶۶، قطعنامه ۵۹۸ در سازمان ملل تصویب میشود و همزمان با آن ایالات متحده آمریکا به مداخله مستقیم در منطقه خلیج فارس میپردازد. حمله این کشور به کشتیها و سکوهای نفتی ایران و انهدام دو شناور سهند و سبلان و سپس حمله به پرواز مسافربری ۶۵۵ که به شهادت ۲۹۰ مسافر این هواپیما میانجامد، موازانه نیروها را به نفع عراق تغییر میدهد. آنچنانچه ارتش بعث از فروردین ۱۳۶۷ تا تیرماه همان سال موفق به تصرف کامل فاو و مناطق شلمچه، اطراف بصره، جزیره مجنون، دهلران و مهران میشود. متعاقب این روند روحیه جبهه تخریب و اوضاع اجتماعی پشت جبهه نیز دستخوش ناملایمات میگردد. در چنین شرایطی تصمیم شجاعانه آیت الله خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی برای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از بروز یک فاجعه ملی و حاکمیتی جلوگیری میکند.
بر اساس شواهد و قرائن اگر این تصمیم گرفته نمیشد احتمال زیاد وجود داشت که نظام جمهوریاسلامی با یک بحران وجودی روبرو شود،
به نظر میرسد اجرای عملیات فروغ جاویدان از طرف گروه شبهنظامی سازمان مجاهدین خلق در چهارم مرداد ۱۳۶۷ بر این مبنا شکل گرفت که عراق، آمریکا و همپیمانانش به این نتیجه رسیده بودند که حکومت مرکزی از اقتدار لازم برخوردار نیست و میتوان به ساقط نمودن آن امیدوار بود. از این رو مبتنی بر یک توافق اعلام نشده، یگانهای رزمی سازمان مجاهدین خلق با هدف تصرف شهر به شهر ایران، با پشتیبانی ارتش عراق وارد خاک کشور شد و در ساعات نخست یورش خود به توفیقاتی نیز دست پیدا کرد. اما در نهایت با دخالت ارتش ایران این عملیات به شکست انجامید و ضربه غیرقابل جبرانی به سازمان وارد آمد.
در یک کلیت قابل استناد بایستی به این نکته اذعان کرد که ادامه تأخیر در پذیرش صلح، سرنوشت جامعه و حکمرانی را دگرگون و روند توسعه و پیشرفت اقتصادی – اجتماعی کشور را مخدوش میساخت، بدون آنکه چشمانداز روشنی از پیروزیهای موثر نظامی پیش روی تصمیمگیران کشور قرار دهد.