بروکسل چه هدفی را دنبال میکند؟
اروپاییها دیگر از ضرورت احیای سریع برجام سخن نمیگویند. آنها در عوض بر اعتراضها و نآرامیهای این روزهای ایران تمرکز کرده و تحریمهای تازهای را علیه تهران به تصویب رساندهاند. اولاف شولتز صدراعظم آلمان به طرزی بیسابقه نوع مواجهۀ تهران با معترضان را مورد حمله قرار داده و به تشدید فشارها علیه ایران تهدید کرده است. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، در اینباره حتی موضعِ بیپرواتری گرفته و از ناآرامیهای جاری در ایران تحت عنوان «انقلاب» نام برده است. آیا موضعگیری این دو کشور مهم اروپایی را میتوان تغییر بنیادی سیاست اتحادیۀ اروپا در برابر ایران دانست و یا اینکه میتوان آن را عملیاتی تاکتیکی برای تحت فشار گذاشتن تهران به منظور بدهبستان مهمتری تعبیر کرد؟
پیش از این کشورهای اروپایی در کنار آمریکا خواهان احیای هر چه سریعتر توافقنامۀ برجام بودند، با این هدف که هم برنامۀ هستهای ایران «تحت کنترل» در آید و هم راه برای کاهش دامنۀ اختلافات در دیگر حوزهها و بهبود تدریجی رابطه هموار شود.
پس از ناآرامیهای جاری در ایران اما این رویکرد ظاهراً دستخوش تغییری آشکار شده و به نظر میرسد اروپاییها نگاه تازهای در برابر ایران و نوع تعامل با آن پیدا کردهاند.
رهبران اروپا معمولاً «رعایت حقوق بشر» را یکی از معیارهای پایدار خود در تعیین رابطه شان با دیگر کشورها اعلام میکنند، اما شواهد بسیاری از عدم پایبندی آنها به این معیار در دست است. در حقیقت آنچه در تنظیم روابط کشورهای اروپایی با دیگر کشورها حرف اول و آخر به حساب میآید، ملاحظاتِ استراتژیک مربوط به منافع و امنیت ملی است و بنابراین «حقوق بشر» تنها نقشی حاشیهای و عمدتاً تبلیغاتی در این زمینه بازی میکند.
در این مورد میتوان مثالهای فراوانی را مطرح کرد و براساس آنها این نکته را به اثبات رساند که سیاست حاکم بر روابط بینالملل همچنان «رئال پولیتیک» است و «اصول اخلاقی» مورد ادعای رهبران کشورها در نظام جهانی، چندان جدی گرفته نمیشود.
از این رو، به نظر میرسد تغییر رویکرد اروپا در برابر ایران ربط اندکی به نآرامیهای جاری و نوع مواجهۀ حکومت با آن داشته باشد و قاعدتاً به ملاحظهای استراتژیک در حوزۀ امنیت ملی آنها مربوط میشود. اروپا به همراه آمریکا از همان ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷، جمهوری اسلامی را به عنوان «موجودیتی مزاحم» و «تهدیدکنندۀ متحدان خود» در منطقه به شمار آوردهاند و متناسب با شرایط، دامنۀ تحریمها و فشارهای اقتصادی علیه آن را دچار قبض و بسط کردهاند. با این همه، سطح اصطکاک آنها با جمهوری اسلامی معمولاً به عنوان امری قابل مدیریت و حتی قابل تحمل تلقی شده و مناسبات دو طرف هرگز به نقطۀ رویارویی تمامعیار و یا حمایت از آنچه «اپوزیسیون» جمهوری اسلامی نام گرفته، نرسیده است.
در ماههای اخیر اما سیاستِ «نگاه به شرق» ایران، این معادله را بر هم زده و شرایط تازهای را در روابط متقابل پدید آورده است. در حقیقت، نزدیکی تهران به مسکو عامل اصلی بههم خوردن معادلۀ سابق است. اروپاییها بر این باورند که ایران با برقراری روابط استراتژیک نظامی با روسیه، به ارسال موشک و پهپادهای انتحاری به آن کشور برای استفاده در جنگ علیه اوکراین مبادرت کرده است. از نگاه اروپا این اقدام نه فقط نقض قطعنامۀ ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است بلکه، توازن قوا در اروپا را به زیانِ این قاره در برابر روسیه به هم میزند. با آنکه وزارت خارجۀ ایران ارسال موشک به روسیه را به کلی رد کرده و شمار پهپادهای ارسالی را نیز محدود و بیارتباط با جنگ اوکراین دانسته است، با این حال کشورهای اروپایی در این مورد بهشدت نگران شدهاند و به همین جهت جمهوری اسلامی را دیگر نه به عنوان «تهدیدی منطقهای علیه متحدان خود» بلکه «تهدیدی جهانی» علیه اروپا قلمداد میکنند. از نگاه اتحادیۀ اروپا سرنوشت نهایی جنگ روسیه علیه اوکراین برای امنیت قاره بینهایت مهم است و چنانچه کشوری به مسکو برای پیروزی در این جنگ یاری رساند، به واقع علیه امنیت و منافع اعضای اتحادیه وارد عمل شده است.
به این ترتیب آیا میتوان موضع جدید کشورهای اروپایی علیه ایران را به معنای ناامیدی آنها از دستیابی به هر نوع توافق و حرکت به سمت حمایت از گونهای «انقلاب» یا «تغییر رژیم» در ایران تفسیر کرد؟
مکرون بهطور غیرمستقیم به این پرسش پاسخ داده است. او از لزوم طراحی «چارچوب تازهای» برای احیای برجام سخن گفته و در عین حال با فاصله گرفتن از موضوع براندازی در ایران آن را کاملاً خارج از حوزۀ «تمایل» یا «حق» اروپا و فرانسه دانسته است. در واقع سخنان مکرون نشان میدهد که «انقلاب» نامیدن ناآرامیهای ایران از طرف او به معنای حمایت رسمی یا عملی فرانسه از چنین اقدامی نیست و اروپا همچنان احیای برجام در «چارچوبی تازه» را مورد نظر دارد. ظاهراً کشورهای اروپایی امیدوارند که با تشدید فشار همهجانبه علیه جمهوری اسلامی، از یکسو تهران را به تعدیل و تغییر نوع رابطهاش با مسکو متقاعد سازد و از طرف دیگر زمینههای یک توافق تازه در مورد سایر مسائل مورد اختلاف دو طرف را فراهم سازد.