بدون اغراق تحریریه اعتماد ملی در نزدیک به دو دهه کار مطبوعاتی برای من تجربهای بینظیر بود و معیار سنجش تحریریه مطلوب است. تحریریهای که همه اعضای آن دور هم بودند و به وقت عصرانه خاطراتی بهیادماندنی را رقم میزدند. در سرویس حوادث اعتماد ملی بود که بسیاری اتفاقات مهم را پیگیری کردیم و حتی گاهی جریانساز شدیم. محمد غمخوار بود که من را برای حضور در سرویس حوادث اعتماد ملی دعوت کرد و با میترا خلعتبری تیمی سهنفره را تشکیل دادیم؛ در آنمدت گاهی به روزنامههایی با حدود ۱۰ خبرنگار، رقابتی پایاپای داشتیم. محمد پس از حدود دو سال از ما جدا شد و داوود پنهانی، رویا کریمیمجد، میترا خلعتبری و سعیده اسلامیه پس از او بر صندلی دبیر سرویسی نشستند. خوشبختانه در مدت حضورم در کنار این افراد، چیزهای زیادی آموختم و خاطره ناخوشایندی به یاد ندارم. در صفحه حوادث روزنامه اعتمادملی سعی کردیم حقوق شهروندی را به مسولان انتظامی و قضایی وقت گوشزد کنیم، تا جایی که گزارش محمد در مورد استفاده از چشمبند برای متهمان با واکنش رییس وقت قوه قضاییه همراه شد. به خاطر دارم در آن زمان شلیکهای پلیس در اماکن عمومی زیاد شده بود و گاهی حتی رهگذران هدف گلولههای پلیس قرار میگرفتند. در این زمینه نیز یکی از پیشگامان دفاع از حقوق شهروندی بودیم و البته نقش محمد تورنگ که رییس مرکز اطلاعرسانی آن روزهای پلیس پایتخت بود، در پیگیریهای ما تاثیر بهسزایی داشت؛ چون با وجود اینکه به خاطر گزارشهای ما چالشهایی برایش درست میشد همچنان پاسخگو بود و من بخش زیادی از آنرا به خاطر اخلاق حسنه و اعتقاد راسخ به پاسخگو بودن مسولان میدانم؛ مدیری که به راستی در نیروی انتظامی نظیر او کم پیدا میشد و با وجود گذشت سالهای زیادی از آن روزها، در بین خبرنگاران که چشم و گوش جامعه هستند به نیکی از وی یاد میشود.
صفحه حوادث آن روزهای روزنامه اعتماد ملی را اگر ورق بزنید یکی دیگر از موضوعاتی که توجه را جلب میکند دفاع از افرادی است که در سنی کمتر از ۱۸سال مرتکب قتل و جرم شده بودند و شاید این که امروز بهعنوان یکی از اعضای اصلی گروه «یاران نجات» در زمینه کمک به نجات محکومان به قصاص فعالیت میکنم مرهون آموختههای آن سالهای نهچندان دور است. درحالیکه بسیاری از صفحات حوادث از دیرباز به صفحات زرد معروف بودند که ما سعی کردیم طرف مردم باشیم و به همین خاطر در بین مسئولان – که سعی به پاسخگو کردنشان داشتیم – محبوب نبودیم و گاهی جوابیههای تندی دریافت میکردیم؛ مثلا زمانی که ماجرای انتقال افرادی موسوم به اراذل و اوباش به کهریزک اتفاق افتاد، مقامات پلیس از دستگیری همه اراذل پایتخت به غیر از ۷ نفر آنها خبر دادند و ما از معدود روزنامههایی بودیم که با نگاهی انتقادی در مورد موضوع نوشتیم. کمااینکه با گذشت این سالها میبینیم که این معضل پایتخت همچنان وجود دارد و درواقع پلیس آن روزها به شناختهشدن افرادی بهعنوان مجرمان سابقهدار کمک کرد تا در بین خلافکاران اسمی در کنند.
بگذریم؛ خلاصه هر چه بود گذشت و گمان میکنم اگر روزی قرار باشد تحریریههای مانگار مطبوعات ایران را نام ببریم قطعا اعتمادملی یکی از آنها خواهد بود. اگر باور ندارید از خبرنگاران حاضر در آن روزهای تحریریه اعتمادملی بپرسید. من یکی باور دارم تحریریه اعتمادملی خطکش است و هر تحریریهای را که پیش و پس از آن بخشی از آن بودم با این خطکش خواهم سنجید.
تحریریه اعتمادملی خط کش من است | شاهد حلاج
بدون اغراق تحریریه اعتماد ملی در نزدیک به دو دهه کار مطبوعاتی برای من تجربهای بینظیر بود و معیار سنجش تحریریه مطلوب است. تحریریهای که همه اعضای آن دور هم بودند و به وقت عصرانه خاطراتی بهیادماندنی را رقم میزدند. در سرویس حوادث اعتماد ملی بود که بسیاری اتفاقات مهم را پیگیری کردیم و حتی […]
- نویسنده : شاهد حلاج
- منبع : مجله نیم روز
- 440 بازدید