از چهرههای اثرگذار در جریان تحولات فکری جامعه ایرانی ـ و حتی غیر ایرانی ـ در دهه پنجاه خورشیدی، مرحوم دکتر علی شریعتی است. نقش وی در بازآگاهی و بیداری نسل جوان نسبت به میراث فرهنگی پیرامون خود در این دوره تا بدان حد گسترده و قابل توجه و تامل است که شاید نتوان اندیشمند دیگری را در میزان اثرگذاری بر روی افکار و ایدههای نسل نو همتراز وی دانست.
از زوایای مختلف میتوان به ویژگیهای شخصی و شخصیتی و اندیشهای شریعتی که علل موجده و مسببه این اثرگذاری هستند نگریست.
- ۱. نخست وی شخصیتی دانشگاهی است که از قضا تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه سوربون فرانسه که یکی از معتبرترین مراکز دانشگاهی اروپا و جهان است دنبال کرده و از اساتیدی برجسته بهره برده است
- دیگر آنکه وی اهل قلم است و در کنار بیان نافذ خود، قلمی سحار دارد که شاید کمتر بتوان نظیر وی را در میان قلم بدستان دینی و غیردینی این دوره و حتی دورههای بعدی یافت. کتاب کویر شاید نمونه روشنی بر این مدعا باشد
- شریعتی ذهنی خلاق و پویا دارد و با توجه به شناخت نسبتا خوبی که از غرب و جوامع غربی دارد، نقادانه به اندیشههای پیرامونی و بهخصوص تفکر دینی معاصر خود نظر داشته و دارد و شاید این یکی از برجستهترین ویژگیهای وی باشد. ردپای گستردهای از این نگاه نقادانه را در کتاب «پدر مادر ما متهمیم» میشود یافت.
- بخش مهمی از خاستگاه فکری دکتر شریعتی به تبار او باز میگردد. اجداد وی آنگونه که خود گفته است همه از عالمان دین بودهاند و خود نیز فرزند استاد محمدتقی شریعتی، یکی از علما و محدود متفکرین برجسته و بعضا نواندیش دینی خراسان و ایران این دوره است.
- شهامت، جرأت، جسارت و شجاعت وی در انکار و رد بعضی عناصر و مؤلفهها و حتی بنیادهای اندیشه دینی معاصراست و همین وی را در نظر طیف پرسشگر و جستجوگر جامعه بهویژه قشر دانشگاهی نسبتا از بقیه متفکران معاصرش متمایز میکند.
از منظر این قلم، شاید نتوان در میان ویژگیهای برشمرده شریعتی، ویژگیای با این اهمیت پیدا کرد. بدون تردید درصد قابل توجهی از جذابیت وجودی شریعتی علاوه بر صفات برشمرده، همین ویژگی نقد شجاعانه، جسورانه و بیرحمانه تفکر و مناسبات دینی پیرامونی اوست.
البته این بدان معنا نیست که بخواهیم یکسره بر نقدهای شریعتی مهر تایید و صحت بزنیم، چه خود او هم میدانست در اندیشهاش فراز و فرودهای خاصی وجود دارد که نمونهاش دیدگاه وی نسبت به فلاسفه است که با عرض پوزش از محضرشان آنان را پفیوزهای تاریخ دانسته است. در حالی که در مقطعی دیگر میگوید: «من اگر جامعهشناس نمیشدم، حتما فیلسوف میشدم».
از پرسشهای مهمی که در شرایط کنونی جامعه به ذهنها متبادر میشود این پرسش است که نسبت اکنون ما و دکتر شربعتی چیست؟ و اگر شریعتی بود نسبت به مسایل چالشی فرهنگی، دینی و اجتماعی و حتی سیاسی روز چه نقد و نظری داشت؟ فیالمثل راجع به نقش فقه در اداره جامعه و سهم آن در نظام حکومتی موجود و در تحدید و گستره آزادیهای فردی و اجتماعی جامعه و یا مباحثی همانند ولایت مطلقه فقیه، حجاب اختیاری، فدرالیته شدن نظام اداری و سیاسی حکومتی، نظارت استصوابی و اساسا وجود یا عدم وجود شورای نگهبان در سیستم اداری و تصمیمگیری کشور و رابطه یا عدم رابطه با آمریکا و … نظر و رأی او چه میتوانست باشد؟
به گمان من شریعتی از اندیشمندانی بود که ضمن اعتقاد به تاثیر دین و مذهب و به تعبیری شریعت در منش وکنشهای فردی، باور و اعتقادی به دینی شدن حکومت نداشت. او هرچند در بیان و کتابت به علی و اولاد او عشق میورزید و دلداده سیرت محمدی و نبوی بود. اما این بدان معنا نبود که رنگ و نوع و صبغه نظام سیاسی دلخواه خود را تماما دینی و مذهبی بداند. مذهب او آمیخته با تسامح و تساهل، حتی در عمل به برخی احکام شریعت بود.
در خاطرات همسر فرهیخته او به نام «طرحی از یک زندگی»، در باب آشنایی و ازدواجش با شریعتی نمونههایی از این تسامح و تساهل دیده میشود. شریعتی در برابر جو شدیدی که در مشهد نسبت به ازدواجش با دختری که هرچند از خانوادهای اصیل و با شرافت محسوب میشد، اما تقیدی به حجاب شرعی نداشت. در بین متدینین و مذهبیهای سنتی که در پیرامون او کم نبودند و او و پدرش را به تقید به مذهب و احکام شریعت میشناختند، ایجادشد. بهسختی ایستاد و هرگز از عقیده خود عقب ننشست. وی درباره نحوه زیست شریعتی در تعبیری جالب مینویسد: «شریعتی حداقل دو دهه از نسل خود جلوتر بود و نوگرایانه زندگی میکرد». بخش سوم کتاب «طرحی از یک زندگی» با چالشهای شریعتی و تاثیر وی بر مفاهیم رایج مذهبی و دینی پیرامون خود اشاراتی جالب دارد.
شریعتی هرگز به وضع موجود راضی نبود و با روح و روحیه اصلاحگرایانهای که داشت، در جهت اصلاح وضع موجود کشور در ساحت فرهنگ و اندیشه تلاش میکرد.
او اگر اکنون بود و درجامعه ما زیست فکری زندهای داشت، حتما به جوانان رویکردی خاص داشت و مخاطبان خود را از بین آنها انتخاب میکرد.
از دیگر ویژگیهای شریعتی، پرکاری، سخت کوشی و پرتلاشی در جهت تحقق اهدافی بود که برای اصلاح جامعه خود به آنها اعتقاد داشت. شریعتی قلمی سحار داشت و اگر اکنون در میان ما بود از دو مقوله مهم «آزادی» و «عدالت» دفاع میکرد و با حربه و سلاح قلم بیمانندش بر بیعدالتیها میتاخت. او اگر اکنون بود ظلم به نام دین را برنمیتافت و تلاش میکرد پرده از چهره زر و زور و تزویر بردارد تا زیباییهای دینی که بدان عشق میورزید بیشتر آشکار شود.