از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
این شعر زیبا از رودکی که در رثای شهید بلخی سروده شده بود، توصیف درستی است از مصیبت بزرگی که ایران دچار آن شده است.
ایران امروز نه یک استاد دانشگاه یا یک نویسنده که یکی از مهمترین اندیشمندان و فیلسوفان تاریخ معاصر خود را از دست داد.
دکتر سید جواد طباطبایی در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۲۴ هجری شمسی در شهر تبریز چشم به جهان گشود. در همان کودکی با هوش بالایی که داشت زبان فرانسه را نزد کشیشی فرانسوی زبان آموخت و پس از مدتی با رفتن به حوزه علمیه تبریز زبان عربی را نیز فراگرفت. پس از مدتی به دانشگاه تهران رفت و موفق به گذراندن دوره لیسانس در رشته حقوق در این دانشگاه شد. اما این انتهای داستان طولانی علم اندوزی این فیلسوف بزرگ نبود و پس از مدتی موفق به کسب بورس تحصیلی از فرانسه شد و در نهایت پایان نامه خود را با عنوان تکوین اندیشه سیاسی هگل جوان در رشته فلسفه سیاسی دانشگاه سوربن به نگارش درآورد.
دکتر طباطبایی پس از بازگشت از فرانسه در سال ۱۳۶۳ به عضویت هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درآمد اما پس از مدتی با برخی از تنگ نظریها از دانشگاه اخراج شد. اما اخراج از دانشگاه هیچ تاثیری در پیشرفت روزافزون این متفکر بزرگ در عرصههای اندیشه نداشت، چراکه پس از مدتی با ادامه تحقیقات خود موفق شد در سال ۱۳۷۶ نشان نخل آکادمیک که عالیترین نشان علمی فرانسه بود را از آن خود کند و کسب مدال نقره تحقیقات در علم سیاست از دانشگاه کمبریج از دیگر افتخارات او بود.
اندیشمندان حوزه علوم انسانی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول کسانی هستند که صرفا خود را وقف تحقیقات علمی و آکادمیک کرده و علاقهای به جهت دادن تحقیقات خود در راستای مسائل ملی ندارند. اما دسته دوم کسانی هستند که در کنار تحقیقات علمی و آکادمیک خود، همواره سعی دارند تا پاسخی به مسائل ملی خود بیابند و درواقع مسئله اصلی تحقیقات آنها در راستای منافع ملی آنها تعریف میشود. دکتر طباطبایی از جمله فیلسوفانی بود که در دسته دوم جای میگرفت. چراکه با تسلط بر پنج زبان فارسی، انگلیسی، فرانسوی، لاتین و عربی آثار علمی بسیار مهمی چون: تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا، تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، فلسفه و سیاست، ابن خلدون و علوم اجتماعی و… در حوزه اندیشه سیاسی را به نگارش درآورد. اما در کنار این مباحث تخصصی همواره یک مسئله اساسی در تفکرات استاد وجود داشت و آن هم ایران بود. دکتر طباطبایی در نظریه ایران شهری خود که در کتابهایی چون تاملی درباره ایران، زوال اندیشه سیاسی در ایران، خواجه نظام الملک طوسی و… به صورت کامل به شرح آن پرداخته است؛ سعی در توضیح چرایی استمرار و انسجام تاریخی موجودیتی به نام ایران و عناصر موثر در این استمرار از منظر اندیشه سیاسی داشته است.سخن پایانی آنکه با نگاهی به زندگی و سرنوشت دکتر طباطبایی میتوان به نکات تلخی پی برد. اول آنکه متاسفانه چنین فیلسوف بزرگی مانند برخی دیگر از بزرگان اندیشه در کشور ما آنگونه که باید مورد تجلیل و استفاده قرار نگرفت و در دیار غربت چشم از جهان فروبست. این اتفاق را میتوان یک مشکل ریشهای دانست که اساسا متفکرین و نخبگان علوم انسانی در کشور ما در مقایسه با نخبگان علوم تجربی و فنی قدر دانسته نمیشوند و ارج گذاشته نمیشوند.
نکته بعدی آنکه با نگاهی به فضای مجازی و حتی رسانه ملی میتوان پی برد که گویی خبر مرگ پیروز توله یوز ایرانی اهمیت به مراتب بیشتری برای مردم ما و صدا و سیمای ما داشته است تا مرگ چنین فیلسوف بزرگی! اما همان گونه که فردوسی با پی افکندن کاخ شاهنامه هیچ گاه نمرده و نخواهد مرد، دکتر طباطبایی نیز با وضع نظریه ایران شهری خود و دیگر آثار فاخری که در حوزه اندیشه سیاسی داشت هیچگاه فراموش نخواهد شد و همواره در نزد اهل علم زنده خواهد ماند. روحش شاد و یادش پایدار!
https://aftabeyazd.ir/7369