مایلم بحث خود را با قدردانی از انجمن صلح بابت طرح گفتمان صلح بهعنوان گفتمان دولت چهاردهم آغاز کنم.
در نبود احزاب، وقتی کسانی که قصد سامان دادن به جامعه را دارند خود دچار نابسامانی هستند، یک نهاد اندیشهورز بهنوعی جور کاستی جامعه را بر دوش میکشد و آرمان و ایدئولوژی مشخصی را با عنوان آرمان صلح به دولت جدید هدیه میدهد، و این جای قدردانی دارد. این در شرایطی است که انگیزه جدی در جامعه برای مشارکت در ساخت آینده و سرنوشت جامعه در میان مردم وجود ندارد و نیروهای غیرمتعارضی در داخل و خارج، کشور را به سمت آشوبناکی میکشانند.
ما امروزه دچار پدیده رشد گسسته بهجای رشد پیوسته در کشور شدهایم و مهمترین نشانه آن، نبود انباشت و ارتقابخشی است. با مرور آثار آیتالله شهید بهشتی میتوان به پسرفتی که ما در سازمانیافتگی داشتهایم، پی برد. کیفیت برنامهنویسی در ایران نشان از آن دارد که ما در بُعد شخصی و جمعی دچار بحران یادگیری هستیم و هرچه هزینه میپردازیم قادر به یادگیری نیستیم و تلاشهای خود را مجددا از صفر سامان میدهیم.
صلح در درون، با خلق ثروت ممکن میشود. در صورت بیاعتنایی به خلق ثروت، همه گروههای اجتماعی ناراضی شده و امکان صلح در درون ناممکن میشود.
مقدمات ادراکی تحقق صلح بهمثابه زیربنای خلق ثروت و دانایی است. در جامعه خواهان صلح باید به همه عناصری که نیاز به اطلاع از آن است توجه داشت. نقش زیربنایی مناسبات عادلانه یکی دیگر از مقدمات برای تحقق گفتمان صلح است. در کشور ما، عناصر جغرافیایی و ساخت اجتماعی نابرابری اجتماعی را بازنمایی میکنند و باید به این مسأله توجه داشت.
تقدم صلح درون بر صلح بیرون از دیگر مقدماتی است که برای تحقق گفتمان صلح ضروری است. اگر در درون، نابرابریها را گسترش دادید و تاب تحمل اعترضات را نداشتید، انتظار نداشته باشید که در بیرون به جایی برسید.
امروزه با احاله اصل تصمیمگیری به یک امر مجهول به نام «نظر کارشناسی» کاری خطرناک انجام میدهیم. باید توجه کرد که تنوع نگاهها و نظریات در همه زمینهها وجود دارد اما در امر تصمیمگیری به قدرت تشخیص نیاز است. واکاوی برخی ضروریات بدیهی در ساحت اقتصاد برای تحقق گفتمان صلح، لازم است. نخست باید توجه داشت که عصر خامفروشی بهسرآمده است. باید راه خلق ثروت و دانایی را باز کرد. اگر ما برای ۸۰ سال نفت خود را پیشفروش کنیم، تنها میتوانیم سهام یکی از شرکتهای داناییمحور بزرگ خارجی را خریداری کنیم.
توجه به چارچوب مناسبات ساختاری اجرایی قدرت، یکی دیگر از ضروریات پیشرفت است. ما با یک رویکرد تمامخواهی افراطی روبهرو هستیم و اینگونه در هر عرصهای که به شکل حیثیتی وارد شدهایم شکست خوردهایم؛ برای مثال، در جذب سرمایه خارجی، خصوصیسازی و… تا زمانیکه به توانمندسازی ساختار بیتوجه باشیم و مناسبات دیگری مانند چاپلوسی وجود داشته باشد، راه به جایی نخواهیم برد. در گزارش توسعه جهانی سال ۲۰۱۱ آشکارا عنوان میشود آنچه که خشونت را افزایش میدهد فقدان توان حکومت در ایجاد مشاغل باکیفیت و دیگری بیاعتنایی به نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است. ما باید اقتضائات زمانه را درک کنیم. برای مثال، کل هزینه جنگ جهانی دوم به قیمت سال ۱۹۹۵ چهار هزار میلیارد دلار بوده است. در حالیکه فقط میزان ارزشزدایی مالی در یک سال نخست بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، حدود ۴۷ هزار میلیارد دلار برآورد شده است.
و سرانجام اینکه، «بنیادگرایی بازار» به گواه اقتصاددانان برنده جایزه نوبل فاجعهبار است. اگر راه برای داناییمحوری بهمعنای مقدم کردن ساختار قدرت به فصلالخطاب شدن علم در تخصیص منابع روی ندهد و به سمت جایگزین کردن تولید فناورانه حرکت نکنیم بهای سنگینی پرداخت خواهیم کرد.
* استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی