کتاب «اخوانالمسلمین»، تألیف پژوهشگر روشنفکر و دینباور سراوانی جناب محمدصدیق دهواری که زمینه تحقیقاتیاش را تاکنون بیشتر به مسائل فرهنگی در حوزه خاص تاریخ و فرهنگ بلوچ میشناختیم، نشان میدهد که دغدغههای فکریاش صرفاً برونکشیدن فرهنگ و تاریخ به انزوای کشانده شده بلوچ نیست و به همان نسبت درباره جریانهای فکری و مکتبی اسلامی که در جهان اسلام بیشاز یک قرن است که روشنفکران دینی را به خود مشغول کرده است، دغدغه دارد.
واقعیت امر آن است که از سال ۱۸۹۸میلادی که ناپلئون بناپارت امپراتور قدرتمند فرانسه به مصر لشکرکشی کرد و این مهد تمدن اسلامی را تسخیر کرد، جهان اسلام را با یک پرسش مهم روبرو کرد.
پرسش این بود؛ تناسب جهان اسلام با تمدن و فرهنگ مدرن شکلگرفته در غرب مهاجم چیست و چه باید بکند؟
متفکران زیادی در جهان اسلام در پی یافتن پاسخی به این پرسش حیاتی برآمدند، ولی حقیقت این است که تا به امروز جهان اسلام پاسخ لازم را نیافته است و بهدرستی نه فرهنگ لیبرال دمکراسی غرب هضم کرده و نه توانسته است الگوی کارآمدی همسان آن بهعنوان الگوی زیست جمعی و ساخت قدرت بر اساس جهانبینی اسلامی به وجود آورد که جهان اسلام را از بلاتکلیفی ذهنی نجات دهد.
در آغاز تماس تمدن اسلامی و غربی این شمشیر بود که قضاوت نهائی را میکرد؛ ولی این شمشیر که در آخرین امپراتوری خلافت عثمانی تمرکز یافته بود در دو جغرافیای اروپا به بنبست رسید.
یکی در وین پایتخت کنونی اتریش که سلطان سلیمان خان قانونی را متوقف کرد و دیگری نبرد مسیحت و اسلام در قالب حکومت عثمانی آندلس در جنوب اسپانیا.
مسلمانان که از جبلالطارق از آفریقا وارد اسپانیا شده بودند و حکومت ۸۰۰ساله را مستقر کرده بودند، مقهور قدرت برتر اروپائیان شدند و با نیمهتمام رها کردن شهر مدینه که یک شاهزاده خانم مسلمان آن را طراحی کرد تا نماد قدرت اسلام در اروپا برای همیشه تاریخ باشد، از همان راهی که آمده بودند یعنی جبلالطارق به آفریقا بار گشتند. این هردو واقعه یکی در شمال در وین و دیگری در جنوب در اسپانیا آخرین امپراتوری بزرگ اسلامی را در سراشیبی سقوط قرار داد و تصرف قاهره پایتخت مصر بهوسیله ناپلئون بناپارت برتری غرب را تکمیل کرد. ازاینرو بود که متفکرین جهان اسلام را به تکاپو انداخت. متفکرینی نظیر رشید رضا، کواکبیان عبده و جمالالدین اسدآبادی مشهور به افغانی. منتها ازآنجاکه تمدن غربی مجهز به علوم جدید و تکنولوژی جدید شده بود و جهان اسلام از آن محروم و فاصله داشت، اندیشمندان اسلامی در انطباق دادن اسلامی و جهان مدرن دچار شکاف شدند. شکاف از متن فلسفه و هستیشناسی اسلامی و فلسفه و هستیشناسی غربی ناشی میشد. مبانی فکری و فلسفی متفاوت جای آشتی اندکی برجای میگذاشت ازاینرو بود که دنیای اسلام بهنوعی بازگشت به سنن و ارزشهای اسلامی روی آورد وبه این نتیجه رسید که نیاز به انقلابی درونی دارد. اسلام باید از زائدههایی که در طول زمان گرفتار آن شده رها و به اصل خودش آنطور که درصدد اسلام وجود داشت بازگردد تا تمدن و فرهنگ اسلامی احیا و در مقابل مکاتب فکری غرب مقابله فرهنگی کند. درهمینراستا بود که دو تفکر غالب در جهاناسلام شکل گرفت:
۱-تفکری که خواهان پذیرش بدون کموکاست تمدن و فرهنگ غرب شد. لااقل دو شخصیت یکی هندی و دیگری ایرانی برای ما آشناترند. تقی زاده در ایران که جمله معروف او زبانزد است که گفت میباید از «نک سر تا انگشت پا غربی شویم» و دیگری سر احمدخان متفکر هندی که مبلغ غربی شدن تمامعیار جهان اسلام شد؛ ولی واقعیت این است که دایره نفوذ این تفکر بسیار محدود بود و جهان اسلام آن را پس زد.
هرچند که طرفداران سراحمد خان تا به امروز در قالب یک فرقه مذهبی بنام قادیانی درشبه قاره هند باقیمانده ولی مسلمانان آنها را خارج از دایره اسلام قرار دادهاند.
۲-تفکری که تمامی مظاهر تمدن و فرهنگ غربی را رد کرد و به چالش کشید. از این تفکر سه مکتب فکری تأثیرگذار در جهان اسلامی شکل گرفتند که تا به امروز مطرحترین مکتبهای فکری در جهان اهل سنت به نقشآفرینی مشغولند. این سه مکتب عبارتاند از:
- مکتب دیوبندی هندی
- مکتب سلفی خاورمیانهای
- مکتب اخوان المسلمین مصری
البته درکنار این سه مکتب اصلی فکری جهت دهنده تحولات در جهان اسلام یک مکتب چهارمی نیز به وجود دارد که عمدتاً از درون مکاتب سهگانه در اهل سنت بیرون آمد و هم چنان درصدد آشتی دادن اسلام و غرب است ولی توفیقی به دست نیاورده است. درعینحال لازم است اشاره گذرا به تحولات فکری در عالم تشیع هم داشته باشیم که صورتبندی خاص خود را دارد ولی درآن هم تکلیف روشنتر از عالم تسنن نیست هرچند که در بازسازی الگوی اسلامی قدرت مشروع در نگاه فقهی خود فرمول ولایتفقیه را ارائه کرده و در ایران به قدرت رسیده است. منتها پیرامون آن نیز وحدت نظر کامل شکل نگرفته است و تناسباش با دنیای مدرن یکسره نشده است.
مکاتب اهل سنت هم در قالب مکتب دیوبندی هندی و هم در قالب مکتب سلفی خاورمیانه و هم در قالب اخوان المسلمین مصری تجربه قدرت مشروع را داشتهاند ولی مشکل مبانی فکری و فلسفی متفاوت خود را با جهان مدرن و غرب نتوانستهاند حل کنند.
علت به گمان من آن است که از بنیان مبانی فکری غربی و مبانی فکری اسلامی در تضاد قرار دارند. مبانی فکری و اعتقادی اسلام بر جهانبینی الهی بنیان گرفته و جهانبینی غربی دردوشکل شناختهشدهاش تاکنون در قالب لیبرالیسم وکمونیزم این جهانی توصیف میشود. برهمیناساس، برداشت از قدرت مشروع متفاوت است و آشتی دادن آنها تاکنون ممکن نشده است.
تفکر اخوانی که حسنالبنا آن را دراسماعیله مصر در سال۱۹۲۸ میلادی بنیانگزار کرد در واقع پاسخی به نگرانی جهان اسلام از نفوذ سه مکتب فکری وارداتی به جهان اسلام بود: مکتب لیبرال دمکراسی غرب، مکتب مارکسیسم و مکتب ناسیونالیسم عرب.
حسن البنا با بنیانگذاری اخوانالمسلمین جریانی فکری و مکتبی را به وجود آورد که بهسرعت از اسماعیلیه فراتر رفت و به قاهره رسید و ازآنجا سرتاسر جهان اسلام را تحتتأثیر خود قرار داد. هرچند که در هر کشوری از جهان عرب و اسلام که اخوان نفوذ کرد باتوجه مقتضیات همان محیط رنگ بومی و خاص خود را یافت؛ ولی حقیقت آن است که همه به اصل و مبانی اولیه آن وفادار باقی ماندند.
درعینحال واقعیت این است که مکتب فکری اخوان المسلمین در جامعه ایرانی بهطور عام و جامعه بلوچ بهطور خاص آنطور که شایسته آن است شناخته نشده است.
نسخه ایرانی آن در قالب فدائیان اسلام بهوسیله نواب صفوی به ایرانیان معرفی شد، ولی خیلی زود با هسته مرکزی قدرت برخورد کرد. همچنان که در زادگاهش در مصر هم با سرنوشت مشابهی روبرو و رهبران اصلی آنهم چون سید قطب زندانی وبه چوبه دار سپرده شدند.
نواب صفوی هم سرنوشت مشابهی یافت. بااینحال تفکر اخوانی در اشکال متفاوتتری ادامه یافت؛ ولی در جامعه اهل سنت و بلوچ مکتب اخوانی بهدلیل تسلط بلامنازع مکتب دیوبندی شبهقاره هندی مهجور واقع شد و کمتر شناختی واقعی از آن به دست دادهشده است و این درحالی است که بانفوذترین جریان فکری اهل سنت و جماعت است که سرتاسر جهان اسلام را تحتتأثیر قرار داده است. هرچند که تجربه قدرتیابیاش پساز بهارعربی در مصر دوره محمدمرسی مصری با کودتای ژنرالها به شکست انجامید ولی در قالب حزب عدالت و توسعه رجب طیب اردوغان در ترکیه یکیاز مدعیان الگویاسلامی قدرت مشروع است و در رأس قدرت در ترکیه قرار دارد. علاوهبراین جریان اخوانی النهضه به رهبری راشدالغنوشی تجربه متفاوتتری از اخوانی را به نمایش گذاشته است. تجربهای که بهروشنی تحولات درونی اخوانالمسلمین را نشان میدهد. بهطوریکه میتوان گفت اخوانالمسلمین جریانی فکری است که در سر یک طیف آن جریان میانهرو النهضه تونس و شخصیتی نظیر راشد الغنوشی قرار دارد که درصدد آشتی دادن اسلام وجهان مدرن غربی است و در طیف دیگرش ایمن الظواهری رهبر القاعده قرار میگیرد که از اخوان ریشه گرفت و به منتها علیه رادیکالیسم مکتبی رسید.
مکتب دیوبندی هم یک دوره ۵ساله قدرت طالبان را در فاصله سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ میلادی تجربه کرد که پساز حادثه ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ و حمله به نمادهای قدرت سرمایهداری جهانی، ساختمانهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک و مقر وزارت دفاع آمریکا در حومه واشنگتن، نماد قدرت نظامی سرمایهداری جهانی باعث شکست اولین تجربه حکومتداری مکتب دیوبندی شد ولی از پا ننشسته و درسال۲۰۲۱میلادی پساز ۲۰ سال مقاومت مجدانه در افغانستان به قدرت رسیده است.
تلاش جناب محمدصدیق دهواری برای معرفی اخوانالمسلمین بهعنوان یک جریان فکری گسترده در جهاناسلام در شرایطی که جهاناسلام با آن روبهرو است و تفکر رادیکال مجالی برای طرح جریانهای فکری میانهروتر نمیدهد، تلاشی ستودنی است. بهویژه در جامعه ایرانی و بلوچ که بهشدت درمعرض رسوخ طیفهای گستردهای از جریانهای رادیکال فکری قرار دارند. شناخت اخوان آنگونه که هست و نه آنگونه که دیگران از آن تصور دارند، خدمت ارزندهای به نسل جوان و کتابخوان است تا چشمبسته وارد میدانهای فکری و مکتبی نشود که به غایت آلوده به اغراضسیاسی شده و با عصبیتهای قومی آغشته شدهاند.
امید آن است که کتاب «اخوانالمسلمین» بتواند نسل جوان را به تفکر وادارد و در انتخاب راه درست یاری کند که اگر حتی در سطح محدودی چنین شود مقصود حاصل است. ولی پیشنویس کتاب «اخوان المسلمین» جناب دهواری یک بخش مکمل دارد که در نگاه اول خیلی مرتبط به نظر نمیرسد ولی وقتی مطالعه میکنیم ارتباط آن روشن میشود. درواقع شرح حال نه چندان راحت یک اخوانی بلوچ است که در راه عقیدهاش گرفتاری زیادی را پشت سر گذاشته ولی پا پس نکشیده است.
این بخش از کتاب واقعاً خواندنی است. کسانیکه در سراوان پایشان به کتابخانه کوچکی در زیرزمینی نامناسب در یک کوچه فرعی افتاده باشد جناب انور دهواری را در پشت میز کار کوچکی حتماً دیدهاند.
واقعاً روحیهای جهادی و عزت نفسی فوقالعاده طلب میکند که انسانی بتواند زندگی خود را وقف آرمانی کند که برای قاطبه اهالی محیطزیستش لااقل دغدغه اصلی نیست اگر نگونیم که اصلاً دغدغه نیست. شنا بر خلاف جریان آبکار واقعاً دشواری است که جناب استاد انور دهواری انتخابی آگاهانه کرده است؛ اما تردید نباید کرد که در بلندمدتتر بازدهی آن برای جامعه بلوچ بسیار مثبت خواهد بود.
انتشارات کتاب بلوچ درکنار کتابفروشی انور دهواری حتی اگر به چاپ و انتشار چند کتاب کوچک در سال محدود شود ازآنجاکه انتخاب آگاهانه و هدفمند است، تأثیرات مثبت خود را در جامعه برجای خواهد گذاشت؛ شک نباید داشت. آنهم در جامعه منزوی مثل سراوان که حتی دغدغه قشر روشنفکری و فرهنگیاش حول سوختبری تمرکز دارد تا سفرهاش نه رنگینتر که از رزق تهی نباشد و درگیر عصبیتهای مخرب چندگانهای شده است نور امیدی ولو کمسو است که از زیرزمین کتابفروشی کمرونق دهواری به بیرون میتابد.
حتی اگر انتشارات کتاب بلوچ هیچکار دیگری نکند و بههردلیلی نتواند بکند، به داوری من انتشار کتاب تاریخ بلوچستان گل خان نصیر شاعر و مورخ بزرگ بلوچ در آگاهی بخشی به نسل جوان بلوچ مؤثرتر از هر اقدام دیگری است.
کتاب «اخوانالمسلمین» محمدصدیق دهواری را از زاویه دیگری هم باید نگاه کرد. زاویه فضائی در بلوچستان که در آن چالشهای جدی مکتبی در جریان است. چالشهایی که به باور من بهمراتب بالاتر از ظرفیت واقعی فرهنگی امروز منطقه است. چالش مکاتب اصلی فکری اهل سنت و جماعت. البته غلبه با مکتب دیوبندی است ولی مکاتب دیگر نظیر مکتب مودودی شبهقاره هندی و مکتب سلفیت خاورمیانهای حضور چالشزای خود را به نمایش گذاشتهاند. با بازگشت مجدد طالبان در افغانستان به قدرت، احتمالاً اینگونه چالشهای فکری و مکتبی تشدید خواهند شد؛ بنابراین فهم واقعیتری از یکی از گستردهترین مکاتب فکری اهل سنت که حتی فراتر از جهان اسلام در دنیای مسیحی هم امکان طرح داشته است یک ضرورت اجتنابناپذیر است تا نسل جوان ما در کشاکش مکاتب فکری رقیب به بیراهه نرود، بتواند آگاهانه انتخابی درست و به موقع داشته باشد و کورکورانه درگیر عصبیتها چه قومی و چه مذهبی نشود.
کتاب «اخوانالمسلمین» میتواند کمک کند که نسل جوان ما شناختی واقعیتر از مکتب اخوانی بیابد هرچند که در جامعه بلوچ مکتب اخوانی در فضای دیوبندیسم بهسختی میتواند مجال تنفس پیدا کند؛ اما درهرحال مکتبی است که در جهان عرب در نزدیکی ما و در ترکیه و حتی در افغانستان در همسایگی ما در قالب جمعیت اسلامی افغانستان حضور پررنگی دارد.
امید که تلاش مؤلف با استقبال نسل جوان و کتابخوان و دغدغهمندمان قرار گیرد.
پیرمحمد ملازهی دوشنبه ۲۲/۶/۱۴۰۰ | تهران