تحولات اخیر در خاورمیانه ناشی از تشدید درگیری اسرائیل با گروههای مقاومت (حماس، حزبالله لبنان و…) که از حمایت همهجانبه جمهوری اسلامی ایران برخوردار بودند، امنیت اسرائیل را نسبت به گذشته در خظر انداخت و این مهم باعث شد تا بیشتر کشورهای غربی به حمایت از اسراییل برآیند.
اسرائیل برای مقابله با دشمنانی که در محاصره آنها قرار دارد، همواره در راستای استراتژی پیرامونی خود، تلاش نموده تا با حمایت از گروههای مخالف دولتهای منطقه (نظیر کُردهای عراق در دوران حاکمیت صدام حسین)، بخشی از توان حکومتهای مخالف خود را مصروف اموری دیگر کند. با سقوط صدامحسین، وضعیت به گونه دیگری رقم خورد. حاکمیت جانشین رژیم بعث در عراق (شیعیان)، خیلی شدیدتر از گذشته در راستای اسرائیلستیزی گام برداشت. به خصوص از زمانی که گروههای نیابتی مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران (گروههای فلسطینی، گروههای شیعی در عراق، لبنان و یمن) به لحاظ تسلیحات نظامی تجهیز و تقویت شدند، وحشت در تمامی ارکان این کشور و مردم آن افزایش یافته است.
اسرائیل و حامیان قدرتمند جهانی او، پس از سقوط صدامحسین و به دنبال وقوع بهار عربی، باز هم نگران امنیت اسرائیل بوده و هستند. زیرا روی کارآمدگان در عراق به نسبت برای اسرائیل خطرناکتر بوده و هستند. از طرفی دولت مرکزی سوریه به یمن حمایت همه جانبه جمهوری اسلامی ایران از سقوط نجات پیدا کرد و متعاقب آن به پایگاهی برای ناامن کردن و تهدید جدی علیه امنیت ملی اسرائیل تبدیل شد.
از اینرو، در آوریل ۲۰۱۳ دو کشور امریکا و اسرائیل با حمایت مالی چند کشور عربی منطقه، گروه اسلامی تندرو داعش را به وجود آوردند تا نسبت به درگیر کردن جبهه مقاومت و دو سه کشور مورد هدف (سوریه، عراق و ایران) با این گروه تندرو اسلامی و در راستای ایجاد زمینه برای عملی نمودن تئوری خاورمیانه جدید، اقدام جدی به عمل آورند. گروه که بنیادگرایی دینی آن، مخالفان بسیاری از جمله در میان مسلمانان اهل سنت منطقه پیدا کرد.
اکنون گروههای شیعی در عراق قدرت مطلق را در اختیار دارند. دولت مورد حمایت ایران در سوریه نیز کماکان پا برجا است و زمام امور کشور را در اختیار گرفته است. پس از حمله ویرانگر اسرائیل به غزه، شرایط به گونهای پیش رفت که اسرائیل موجودیت خود را از چند جبهه در معرض خطر دید. به این منظور به نظر میرسد که اتخاذ استراتژی پیشین بار دیگر مورد توجه اسرائیل و حامیان قدرتمندش قرار گیرد. در آینده نزدیک و به احتمال زیاد، به جهت انحراف جبهه متحدی که علیه اسرائیل شکل گرفته است. گمان میرود که بار دیگر داعش احیا شود و با تقویت آن، در مقابل گروههای مسلح تحت حمایت جمهوری اسلامی ایران جبهه جدیدی باز شود. اخیرا تعدادی از فرماندهان و نیروهای ارشد داعش از زندانهای سوریه گریختهاند و این گمان را تقویت میکند که احیای داعش دور از ذهن نخواهد بود. در صورت تحقق دوباره داعش، بدون شک سه کشور ایران، عراق و سوریه و تا حدودی هم بخش وسیعی از نیروهای حزبالله لبنان، سرگرم جنگ با این گروه خواهند شد. و این فرصتی است که اسرائیل و آمریکا در پی بهرهمندی از آن خواهند بود.
از سوی دیگر آمریکا ممکن است به تقویت گروه القاعده پرداخته و به این واسطه مرزهای شرقی ایران را نا امن سازد. تقویت القاعده میتواند همچنین نیروی انسانی لازم داعش در میدان نبرد را تربیت کند و به این گروه تندرو در ادامه جنگ با شیعیان کمک کند.
کشورهای عربی منطقه بهخصوص کشورهای حوزه خلیجفارس بیگمان به احیای داعش و القاعده رضایت خواهند داشت. زیرا اگر تهدیدات حزبالله لبنان و جمهوری اسلامی عملیاتی و درگیری تمام عیار در منطقه شکل بگیرد، بازندگان اصلی جنگ، کشورهای حوزه خلیجفارس خواهند بود. به همین خاطر همچون دوره گذشته که با حمایت مالی برخی کشورهای عربی، داعش را تا دندان مسلح به میدان جنگ در منطقه فرستادند، این بار هم، همین اتفاق خواهد افتاد و داعش و القاعده با قدرت و نیرویی به مراتب بیش از گذشته، وارد میدان جنگ خواهد شد و منطقه را تا مدتی درگیر جنگ، جنایت و ویرانی میسازد. این اقدام در وهله نخست فرصتی را فراهم میکند تا اسرائیل از زیر فشار حملات خارجی و نارضایتیها داخلی رهایی پیدا کند.