فرانسیس فوکویاما در یادداشتی به بحران در روابط موجود میان چین و تایوان پرداخته است که ترجمه آنبه نقل از روزنامه اطلاعات در ادامه تقدیم میشود:
این تحلیلگر برجسته آمریکایی یادداشت خود را اینگونه آغاز کرد که اگر چین بخواهد به همان روشی که هنگکنگ را جذب خود کرد تایوان را نیز به سمت خود بکشد این خود یک عقبگرد بزرگ خواهد بود. اکنون همگان نسبت به اهمیت تایوان در زنجیرههای تأمین جهان بهویژه در زمینه تولیدات نیمههادی آگاهند و طبیعی به نظر میرسد که کشورهای غربی و در رأس آن ایالات متحده آمریکا نمیتوانند کنترل کامل چین بر این کشور را تحمل کنند.
در این برهه، چین و روسیه به شدت در حال ترویج این دیدگاه هستند که آمریکا رو به زوال است و چین تا مدتی دیگر جای ایالات متحده را خواهد گرفت. یکی از آزمونهایی که میتواند بنیادهای این دیدگاه را تقویت و به نوعی آن را تایید کند، این است که در موضوع تایوان چه اتفاقی خواهد افتاد. با توجه به تمامی دلایل ذکر شده فکر میکنم تایوان کشوری بسیار مهم است.
فوکویاما در ادامه تحلیل خود میگوید که گمان نمیکند آمریکا در بحران تایوان با نیروی زمینی به مداخله بپردازد (در صورتی که چین علیه تایوان از زور استفاده کند). این تحلیلگر برجسته عملاً این اتفاق را پیشبینی نمیکند. فوکویاما مینویسد: ممکن است چین به برخی از نیروهای منطقهای آمریکا یورش ببرد؛ مثلاً نیروهای دریایی مستقر در اوکیناوا یا نظامیان نیروی دریایی که در نزدیکی تنگه تایوان مستقر هستند. طبیعی است که چین نخواهد توانست بدون خنثیکردن توان این نیروها تایوان را آماج حملات خود قرار دهد، اما نباید این مهم را از نظر دور داشت که اگر چین واقعاً حمله اول را انجام دهد احتمال پاسخ آمریکا با استفاده از زور (نیروی نظامی) بسیار بیشتر خواهد بود. اما یک مشکل سیاسی عمیقتر نیز وجود دارد و آن این است که من گمان نمیکنم یک اجماع دو حزبی در مورد حمایت نظامی آمریکا از تایوان در مقابل حملات احتمالی چین وجود داشته باشد. با این وجود همواره دو حزب اصلی در آمریکا بر سر این موضوع همنظر هستند که چین به واقع یک تهدید ژئوپلیتیکی برای ایالات متحده محسوب میشود. در همین حال، بایدن نیز در بسیاری جهات سیاستهای ترامپ را تغییر نداد؛ عدم ایجاد تغییر در برخی از تعرفههایی که رئیسجمهوری پیشین آمریکا علیه واردات چین وضع کرده بود، نشاندهندهعدم تغییر خاص در سیاستهای اتخاذی دوره ترامپ از سوی بایدن است. ضمن آنکه همچنان مشکلات حزبی بحرانساز هستند. وقتی حزبی قدرت را واگذار میکند، به راحتی میتوان فهمید سیاست خارجی به ابزاری برای انتقاد تبدیل میشود. در آمریکا این تفاهم وجود دارد که چین یک تهدید به شمار میرود و تایوان نیز باید مستقل و دموکراتیک باقی بماند، اما هنوز این توافق و تفاهم دیده نمیشود که باید برای این هدف یعنی موجودیت تایوان به شکل کنونی فداکاری کنیم. برگزاری چندین جلسه و نشست برای تبیین دموکراسی یک چیز است، اما استفاده از قوای نظامی برای دفاع از آرمانهای دموکراسی موضوعی دیگر است. در این برهه هنوز معلوم نیست که آیا فردی مایل به دفاع از دموکراسی باشد؛ به ویژه با استناد به تجربیات ایالات متحده در افغانستان و عراق!
بسیاری از مردم آمریکا پس از پایان یافتن جنگ ویتنام از دخالتهای خارجی کشورشان ابراز نارضایتی شدید کردند. آمریکاییها دوست نداشتند که سربازانشان در خارج از کشور کشته شوند و این موضوعی است که اکنون واقعاً متفاوت است. من ۲۰ سال است که سیاست دفاعی تایوان را دنبال میکنم. برخی دانشجویان فارغالتحصیل من درباره این موضوع پایاننامه نوشتند، اما به نظر نمیرسد تایوان دفاع از خود را به اندازه کافی جدی گرفته باشد. مقامات تایوان در سیستمهای تسلیحاتی نادرستی سرمایهگذاری کردهاند و آنها در بیشتر مواقع علاقمند به خرید پیچیدهترین جنگندهها به جای تهیه تجهیزات نظامی که واقعاً سودمندند، هستند. از صحبت با همکاران و برخی دوستان تایوانی متوجه شدم که بسیاری از مردم و مقامات این کشور اساساً به این نتیجه رسیدهاند که اگر چین دست به استفاده از نیروی نظامی بزند، هیچ راهی برای دفاع از خود ندارند و باید به آمریکاییها متوسل شوند. این بزرگترین اشتباه تایوان است.
طبیعی است که آمریکا قرار نیست برای کشوری بجنگد که برای خود نمیجنگد. فراموش نکنید اگر نظامیان تایوان یا مردان و زنان این کشور برای تایوان نمیرند، هیچ آمریکایی نیز برای تایوان نخواهد مُرد. این یک واقعیت سیاسی است که همه باید در جزیره (تایوان) آن را بدانند. این مشکل را در افغانستان نیز دیدیم؛ جایی که افغانها حاضر نبودند برای کشورشان بجنگند و این مهم یکی از چندین دلیلی است که باعث شد آمریکا دست آخر از افغانستان خارج شود. باور این موضوع که اگر روزی چین به تایوان حمله کرد و سربازان آمریکایی برای نجات تایوانیها میآیند، فرض بسیار خطرناکی محسوب میشود. وقتی به بحث تجارت پرداخته میشود، اغلب کشورها متوجه میشوند که چین در واقعیت به تجارت آزاد علاقهای ندارد. مقامات چین به صاحبان صنایع خود یارانه میدهند. به نظر من، چین میخواهد تا حد امکان نقش خود را در سازمانهای بینالمللی پررنگتر کند تا از این راه بتواند قوانین تجارت بینالمللی را بر اساس منافع ملی خود تغییر دهد. نباید فراموش کرد که این تلاش چین برای آمریکا بسیار نگرانکننده است.
اهمیت دسترسی به کالاهای راهبردی
شاید مجابکردن متحدان به نخریدن تجهیزات الکترونیکی از شرکت «هوآوی» یاعدم اعتماد آنها به شرکتهای چینی آسان به نظر برسد، اما مشکل واقعی در توانایی برای تولید نهفته است.
منظور من در تولید نیمه هادیها، تجهیزات مرتبط با نسل پنجم (۵G) و همچنین در تولید تجهیزات سوییچینگ، تحت اقتصاد بازار آزاد است. پرواضح است هنگامی که به کالاهای استراتژیک مثل تجهیزات نیمه هادی و همچنین تجهیزات الکترونیک با ارزش افزوده بالا نیاز دارید، کنترل ملی بر قلمرویی که این مواد و تجهیزات در آنجا ساخته میشوند، بسیار مهم و حیاتی است. اکنون آمریکا و اروپا تلاش گستردهای را برای تنوع بخشیدن به منابع تأمین نیمه هادیها در کنار تقویت صنایع خود آغاز کردهاند، اما مشخص نیست که قرار است این هدف چگونه به مرحله عملیاتی شدن برسد و اگر بر فرض نیز غربیها به این توانایی برسند، معلوم نیست که چند سال طول خواهد کشید. اینجاست که نقش تایوان در تأمین نیمه هادیها برجسته میشود و این کشور را تحت تأثیر قرار میدهد. تایوان یک دموکراسی است، پس کسی برای وابسته بودن به تجهیزات نیمه هادی ساخت تایوان مشکلی ندارد، اما این کشور در مقابل فشار چین به شدت ضربهپذیر است. به همین منظور آمریکا و اروپا درتلاشند تا منابع دیگری برای تأمین نیازهای خود بیابند تا دیگر نگران این موضوع نباشند. در این میان تایوان نیز نیاز به رشد اقتصادی دارد. تایوان برعکس چین طی ۱۵ سال اخیر دچار رکود اقتصادی شده است و برای غلبه بر این مشکل و بازگشت به رشد اقتصادی باید با معضل قطبیشدن مقابله کند. مشکل سیاسی دو حزبی در تایوان به اندازه آمریکا ریشهدار نیست.
اما میان دو جریان سیاسی (DPP) حزب پیشروی دموکرات و حزب ملی، اختلاف نظرهای جدی در مورد سیاست خارجی وجود دارد. در این مقطع تهدید به اقدام نظامی توسط چین یک تهدید واقعی محسوب میشود و به نظرم تایوان باید آن را جدی بگیرد و در این راستا برای دفاع از خود سرمایهگذاری بیشتری کند. این همان هدف اصلی است که اگر من جای مقامات تایوان بودم حتما انجام میدادم. در این میان برای تایوان حمایت اجتماعی بسیار مهمتر از به رسمیت شناخته شدن توسط دولتها است چون بسیاری از افراد خواستار موفقیت تایوان هستند. پس ایجاد روابط با تایوان حتی اگر این کشور را به صورت دیپلماتیک به رسمیت نمیشناسید همچنان مهم جلوه میکند. از طرفی، حفظ روابط اقتصادی تایوان با دیگر کشورها نیز بسیار مهم و حیاتی است چون اگر تایوان بتواند به رشد اقتصادی برسد، بهتر عمل خواهد کرد.