اخراج اساتید و تار و مار کردن نیروهای نخبه دانشگاه، چنگ انداختن بر عظیم ترین سرمایهی ملی ایرانیان است. روندی که بیش و پیش از همه نهال دانش را در کشور زخمی و بیجان می کند.
در حالیکه ایران عزیز برای ماندن، رشد و توسعه به تک تک این اساتید نیازمند است. تار و ماری که که در هفته های اخیر دامنه دانشگاهها و آموزش عالی را گرفته را باید در تداوم رویکردی دید که پیش از این در دولت های نهم و دهم به جان مهم ترین کانون علم و توسعه کشور افتاد.
به بیان دیگر گویی دولت سیزدهم می خواهد پروژه ناتمام دولت احمدی نژاد را با یک برنامه ریزی حساب شده وحداکثری در وزارتخانه های علوم و بهداشت و با انتخاب هدفمند افراد معتقد به ایده های کنترلی و ضد علمی،میدان علم را به جریان هایی مثل بسیج اساتید و جبهه پایداری واگذار کند.
در همین راستا همان طور که جبهه اصلاحات ایران در هفته های گذشته اعلام موضع کرد می توان به بکارگیری رؤسای دانشگاهها از بین اساتیدی که فاقد صلاحیتهای علمی و مدیریتی هستند، حذف اساتید مستقل و آزاد اندیش با روش های نخ نمایی مانند بازنشسته کردن و تعلیق و اخراج و تهدید آنها و در مقابل دادن امتیاز ویژه به افراد خودی برای ماندگاری بیشتر آنان در دانشگاه، تغییرات معطوف به تقویت نگاههای تنگ نظرانه در بین اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، اعطای اختیارات ویژه به حراست های دانشگاهها و تغییرات گسترده در نیروی انسانی آنها، میدان دادن بیش از پیش به دستگاههای امنیتی برای دخالت در مقدرات دانشگاهها، افزایش اعطای بورس دورههای دکتری برای افراد خودی، تشدید ستارهدار کردن دانشجویان منتقد، اعمال تغییرات وسیع و منفی در آیین نامههای کمیتههای انضباطى، خلق مجازات هایی مثل تبعید و ایجاد محدودیتهای پرشمار برای هر نوع اعتراض دانشجویی، افزایش اختیار مدیران دانشگاه در اخراج و ممنوع الورود کردن و تعلیق فعالان دانشجویی منتقد و معترض، آمادهسازی ورود ۱۰ تا ۱۵ هزار استاد جدید از میان نیروهای خودی برای ایجاد تغییرات اساسی در شاکله دانشگاه، پررنگ تر کردن نقش جریانات غیر دانشگاهی در امور دانشگاهها از جمله اقدامات مخربی است که متاسفانه باید گفت با شدت تمام در حال پیگیری و اجراست، اشاره کرد. روند خطرناکی که سیر مهاجرت نخبگان را به مراحلی به شدت نگران کننده رسانده است.
در عین حال نمی توان نسبت به افزایش بیسابقه بیعدالتی آموزشی با شاخصهایی چون کاهش ورود فرزندان دهکهای پایین درآمدی به دانشگاه بی تفاوت بود که وجدان عمومی جامعه را به شدت آزرده کرده است و می بینیم که سال به سال ورود فرزندان دهک های پایین به دانشگاهها کمتر و کمتر می شود.
با ورود وزیر کشور به موضوع اخراج اساتید اما موضوع ابعادی به مراتب نگران کننده تر نیز به خود گرفته است. این در حالی است که قرار بود نهاد دانشگاه به درجه ای از استقلال برسد که در عرصههای علمی، پژوهشی و اجتماعی به نمادی از رشد وپویایی جامعه ایران مبدل شود و ذخیره ارزشمندی از دانشمندان و دانشپژوهان و نیروی انسانی توانمند را در خود جای دهد.
روندی که در دوران اصلاحات، دانشگاه به قلب تپندۀ تحولات و نوزایی علمی و فکری در کشور تبدیل شد؛ چنانکه تداوم آن میتوانست چرخهای توسعۀ علمی، فرهنگی و اقتصادی کشور را با اتکا به توان و دانش ایرانی محقق سازد. اما در دوره خسارتبار دولت دهم این سیر متوقف و در برابر روند روبهرشد دانشگاه سد نهاده شد و حالا دولت سیزدهم با شدت بیشتر در حال وارد کردن خسارت های بیشتر به آن است.
همه دلسوزان ودغدغه مندان کشور نباید در برابر این فاجعه بی تفاوت باشند تا تداوم و شدت گرفتن این رویکرد ضد علم، نهال دانش در ایران را بیش از این زخمی و بیجان کند. ایران برای ماندن، رشد و توسعه به تک تک این اساتید نیازمند است.