عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه برخیها تصور میکنند در کشور نباید رقابت سیاسی باشد، گفت: امام (ره) رقابت سیاسی در درون نظام را کاملاً به رسمیت شناخت و قبول کرد. برخلاف نظر بعضی دوستان که فکر نظام را باید یکدست کرد و رقابت سیاسی نباید باشد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید؛ نمایندگی هفت دوره مجلس شورای اسلامی و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام در کارنامه باهنر به چشم میخورد.
گفتگوی باهنر با جماران در زیر می آید:
متن کامل گفت و گوی برنامه «حضور» با محمدرضا باهنر در پی می آید:
همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، چهرههای اثرگذار نظام اسلامی و بازیگران عرصه سیاست در حسینیه جماران میهمان برنامه «حضور» هستند تا به میزبانی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) به واکاوی اندیشههای امام روحالله در حوزههای مختلف بپردازند. در برنامه اول از مجموعه «حضور» درباره قاطعیت حضرت امام خمینی (ره) با «محمدرضا باهنر» صحبت به میان آمده است.
نمایندگی هفت دوره مجلس شورای اسلامی و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام در کارنامه باهنر به چشم میخورد. علاوه بر این، وی برادر شهید محمدجواد باهنر، یکی از افراد تأثیرگذار و از شهدای انقلاب اسلامی است و بر این اساس از گذشته و حال انقلاب، گفتنیهای زیادی دارد. برخیها معتقدند نظرات او درباره آینده نظام و کشور، مورد توجه واقع میشود.
حضور: آقای محمدرضا باهنر از حسینیه جماران چه حسی گرفتند؟ اولین خاطرهای که بعد از حضور در حسینیه در ذهنتان مرور شد، چه بود؟
باهنر: خاطرات زیادی است. ما اینجا محضر حضرت امام (ره) رسیدیم و دست ایشان را بوسیدیم. من برای اولین بار که حضرت امام (ره) را از نزدیک زیارت ردم و توانستم با ایشان صحبت کنم، فاجعه ۸ شهریور و شهادت شهید باهنر و شهید رجایی بود.
به محضر ایشان شرفیاف شدیم و ایشان هم دلداری دادند و هم اجازه دادند با ایشان عکس بگیریم. در مراسمهای عمومی هم گاهی شرکت میکردیم. من هم در اوان انقلاب و هم بعد از پیروزی انقلاب ساکن تهران نبودم و گاهی به تهران سر میزدیم. تقریبا تا سال ۶۳ – ۶۴ کرمان بودم. همزمان با مجلس دوم در تهران ساکن شدم. متأسفانه شرفیابی نزدیک و دو نفره محضر حضرت امام (ره) نداشتم.
حضور: آخرین باری که قبل از رحلت امام (ره) به حسینیه جماران آمدید، خاطرتان هست که چه زمانی بود؟
باهنر: نه خاطرم نیست. ولی بعد از رحلت ایشان بارها و بارها به اینجا آمدهایم. در سالگشت مرحوم هاشمی رفسنجانی در سال گذشته اینجا برگزار شد که دوستان را دیدیم و صحبت مختصری هم کردیم و یاد و خاطره حضرت امام (ره) و حسینیه ساده ایشان برایمان تجدید شد.
حضور: به اذعان بسیاری از افراد سیاسی کشور شما یکی از سرد و گرم کشیدههای فضای سیاسی جمهوری اسلامی هستید. آقای باهنر در توصیف سیاستورزی حضرت امام (ره) به عنوان یک چهره شاخص سیاسی، چه شاخصهها، خط قرمزها و اولویتهایی را مبتنی بر اندیشه امام (ره) برای خودش تعیین کرده است؟
باهنر: این قدری سخت است و باورم هم نمیآید که بتوانم مدعی باشم قدم جای قدم امام (ره) گذاشته باشم و برخی از صفاتی را ایشان داشتهاند، حتی در حد بسیار اندک مدعی باشم که در خودم پرورش دادهام. نمیخواهم تواضع کنم.
حضرت امام (ره) در آن بخشهایی که ما دیدیم و شناختیم که البته این شناخت ما از روحیات و سکنات و رفتار ایشان خیلی هم محدود است؛ اما بخشی که شناختیم به قدری رفیع است که می تواند برای هر انسان مسلمان شیعه انقلابی یک چشم انداز و راهنما باشد که به آن سمت حرکت کند. اصولا انسان آفریده شده که عبد خدا باشد. انسان تصور میکند که امام به معنای واقعی کلمه عبد خدا بود.
اینکه ایشان می فرماید «عالم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنید» و وقتی انسان در رفتار و سکنان حضرت امام دقت میشد می دیدیم که با همه وجودش، به این جملات ایمان داشت و هرلحظه خودش را در محضر خداوند میدید و تلاشش این بود که خطا و معصیت و حتی ترک اولا نکند. خب چنین روح ارتقا یافته ای
سال ۴۲ مأموران ساواک حضرت امام را دستگیر کردند و به تهران منتقل کردند و معلوم هم نبود که سرنوشت امام چه خواهد شد؛ از اعدام تصورمیشد تا تبعید تا زندان ابد. همه این مسائل احتمالش وجود داشت. مأموران ساواک از امام پرسیده بودند که آقای فلانی چه حسی داری؟ گفته بود هیچ؛ من دارم به وظیفهام عمل میکنم. بعد همین امام ۱۵ سال بعد سوار هواپیمای ایرفرانس شد، به عنوان رهبر یک انقلاب پیروز و شگرف و بی نظیر در تاریخ معاصر؛ باز هم خبرنگار از ایشان سؤال کرد که چه حسی دارید؟ گفت هیچ. واقعا این دو حالت برای حضرت امام (ره) علیسویه بود. انسان میتواند قدری حس کند که عبد خدا بودن، چه اندازه انسان را آزاد و راحت میکند. اینجاست که انسان میتواند ان تنصروالله ینصرکم را اینجا میتواند به عینه ببیند که اگر کسی برای یاری دین و خلق خدا همت کرد، آن موقع خداوند دست او را میگیرد و بالا میبرد.
حضرت امام از این درسها در زندگی بسیار داشتند. ایشان متوقف هم نمیشدند. ما توصیهای داریم که میگوید «کُونُوا دُعَاهً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ» یعنی مردم را دعوت کنید به نیکیها بدون اینکه از زبانتان استفاده کنید. یعنی با عمل و رفتارتان. حقیقتا امام (ره) مصداق بارز این توصیه معصومین بود که مردم را دعوت میکرد بدون اینکه با مردم صحبت کند. بلکه با عمل و رفتارش مردم را به خیر دعوت میکرد.
حضور: حضرت امام (ره) در سال ۶۸ که رحلت کردند، خلف صالح ایشان نیز در همین مسیر گام برداشتند. و با فراز و نشیبهایی که جمهوری اسلامی با آن روبرو بود، همه را به همین مسیر و عرصه دعوت کردند. در این ۴۳ ـ ۴۴ سال به عنوان یک آدم کارکشته در این فضا فکر میکنید بازیگران سیاسی کشور چه اندازه توانستند کسی باشند که رهبران جمهوری اسلامی روی آن تأکید داشتند؟
باهنر: من میخواهم پاسخ سوال شما را بیان یکی دوتا خاطره بدهم. جملهای از حضرت امام (ره) داریم که فرمودند «اگر به من خدمتگزار بگویید بهتر از آن است که رهبر بگویید». باید در این غور کنیم تا بفهمیم حضرت امام چه میگوید.
شهید رجایی (رضوانالله تعالی علیه) وقتی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، صحبتی دارد با این مضمون که من هر وقت پشت میز کارم می نشینم و یا میخواهم از موضع ریاست جمهوری اقدام یا ترک فعلی داشته باشم روز قیامت در برابر چشمم مجسم میشود که من یک طرف ایستاده ام و یازده میلیون مطالبهگر طرف دیگر ایستادهاند و خداوند عادل باید بین ما قضاوت کند. که آیا من حق این مردم را ادا کردم؟. آیا به اعتمادی که این مردم به من کردند پاسخ درخور دادم یا خیر؟ و میگفت واقعا بدنم میلزرد و مرتب به خداوند پناه میبرم که در روز یومالحساب شرمنده این ملت نباشم.
خاطره دیگری از شهید باهنر بگویم. زمانی که شهید رجایی نخست وزیر بود ایشان را به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس اول معرفی کرد و از مجلس هم رأی اعتماد گرفت. به محض انتخاب، خبرنگاری از ایشان پرسید حس شما چیست؟ تا دو ساعت قبل وزیر نبودی، اما الان وزیر شدهای. ایشان هم جمله بسیار پرمعنایی گفت. گفت من تا قبل از این رأی اعتماد، ۴ فرزند داشتم از امروز به بعد ۱۱ میلیون فرزند دارم و باید پاسخگوی این بچهها باشم و اولیاءشان که به من اعتماد کردند و این بچهها را در بهترین سن زندگی به من و وزارتخانه من سپردهاند. من باید کاری برای آنها انجام دهم که اولا برای بچههای خودم میکنم و بتوانم پاسخگو باشم.
من این خاطرات را گفتم تا به این جمعبندی برسیم که اگر ما مسئولان کشور، نمیگویم همه این حس را داشته باشیم، ولی واقعا یک صدم این حس را داشته باشیم (نمیخواهم به کسی هم توهین کنم). وقتی چند میلیون رأی میگیریم تصور نکنیم که رئیس و ارباب مردم شدهایم. خاطرمان باشد که امام (ره) گفتند ما خدمتگزار مردم شدهایم. قبل از انتخابات مجلس یازدهم، حضرت آقا در یکی از بیاناتشان یک جمله خیلی تکان دهندهای داشتند. ایشان فرمودند مسئولیت گرفتن در جمهوری اسلامی وبال گردن است ـ مضمون صحبت را بیان میکنم ـ هر کس میتواند باید فرار کند مگر اینکه تکلیف شرعی شود و برای او متعین شود؛ در این صورت باید بر او واجب است که مسئولیت را بپذیرد. من تعجب میکنم که این همه آدم هول و ولا دارند که به مجلس بیایند، وزیر و مسئول شوند. اگر به این حس برسیم که مسئولیت گرفتن در جمهوری اسلامی وبال است؛ اگر کمرت، اگر قدرتت، توان، علم، تخصص، تعهد و تعبدت توانمندی پذیرش این مسئولیت را ندارد باید جا خالی بدهی.
از شهید چمران سؤال کردند که برای پذیرش مسئولیتها تعهد مهمتر است یا تخصص؟ ـ باز اینها را به مضمون میگویم؛ واژهها خاطرم نیست ـ شهید چمران گفتند کسی که متعهد باشد، اگر کاری را بلد نباشد اصلا نمیپذیرد. این اصلا معنا ندارد که بگوییم کسی متعهد هست اما تخصص این کار را ندارد ولی این کار را پذیرفته است این از همان اول نشان میدهد که این آقا تعهد ندارد. اگر کسی تخصص انجام کاری را ندارد و آن را بپذیر متعهد نیست به انقلاب، به اسلام و به مردم. این فضای لاهوتی و ملکوتی را خواستم ترسیم کنم که شما امثال من باهنر و دیگران را با این شاخص بسنجید. آنوقت است که وای بر ما…
حضور: نمیدانم صحبت من را تأیید میکنید یا رد. اما چرا از این شاخصهها فاصله گرفتیم؟
باهنر: خداوند متعال هم فرموده است که انسان را هدایت میکنیم؛ «اما شاکرا و اما کفورا». بالاخره دنیا محل امتحان و ابتلاء است. روایت هست از حضرت رسول اکرم (ص) که بیشترین دعایی که در حق خودتان و دیگران میکنید عاقبتبخیری باشد. عاقبتبخیری نتیجه همین رفتارهاست. بالاخره ۴۰ سال ۵۰ سال ۷۰ سال، خیلی هم تلاش کنی نهایتا ۸۰ سال، آخرش باید رفت؛ و اگر میخواهی عاقبتت ختم بخیر شود، باید در مسیر مراقب باشی. هر کسی هم ممکن است بتواند به دیگران حق و ناحق بگوید اما به وجدان خودش نمیتواند. واقعا به وجدان خودمان برگردیم ببینیم ما که این مسئولیت را پذیرفتهایم واقعا توانمندی و علم و تخصص آن را داریم و میتوانیم آن را به درستی انجام دهیم. البته تأکید میکنم که منظور من فرار از مسئولیت نیست. عرض کردم اگر کسی یک مسئولیتی را بنا باشد که بپذیرد و فرد دیگری بهتر از آن نباشد، آن موقع اصلاً متعین و تکلیف شرعی است که بپذیرد. ولی هول و ولا زدن برای اینکه آدم از این پلکان بالا برود، این یک مقدار به نظرم مناسب نیست.
حضور: آقای باهنر شما از جمله سیاستورزانی هستید که در این چند ماهه که یک مقدار فضای ملتهب و خاصی بود و حتی باید گفت خیلی ناراحتکننده بود، که البته از این فضاها و از این بالا و پایینها جمهوری اسلامی زیاد دیده، اما در این چهار ماه، شما از جمله افرادی بودید که صحبت کردید و گفتید حتماً باید یکسری اصطلاحاتی انجام بدهیم و به فکر باشیم و خب همین صحبتها هم اتفاقاً در سطح جامعه باعث یک نوع امیدواری شد که یک نفر با این ویژگیها و با این شاخصها به میدان آمد و صحبت کرد. بالاخره یکسری تبلغات خارجی و دشمنی کردن دشمنان وجود دارد که در آن هیچ شکی نیست. من یک جمله از شما خواندم که خیلی لذت بردم. گفتید که این ناآرامیها که آرام شد، اعتراضات مردم و گلههایی که دارند را فراموش نکنیم ولی ظاهرا بازهم داریم به سمت همین فضا میرویم که گلههای مردم دارد فراموش میشود!
باهنر: من میخواهم بگویم که واقعاً در این موضوع اگر ما کمی بصیرتمان بیشتر باشد، اینها یک هشدارهای خیلی خوبی برای ما است؛ به شرط اینکه بصیر باشیم؛ به شرط اینکه فکر و تدبیر کنیم. خب همینطور که شما فرمودید، داستانی که این روزها شاهدش بودیم، از آن بدترش را بعد از انقلاب دیدهایم و کم هم نبوده؛ ـ حالا من یه مقدار ریا هم بکنم ـ اوایل انقلاب که تازه به تهران آمده بودیم و در دفتر حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه مشغول بودیم، همسر و یک دختر هم داشتم که به تهران آورده بودم. اول زندگی بود و خانه هم نداشتیم و یه جایی را اجاره کرده بودیم. فاصله دفتر حزب تا محلی که ما اجاره کرده بودیم، شاید تقریباً ۲ کیلومتر بود؛ آقای حضور گاهی اوقات ۲۰ ـ ۳۰ روز من از دفتر حزب نمیتوا نستم به خانه بروم. برای اینکه میگفتند بیرون بروی، تو را میزنند! امنیت جانی نداشتیم. یعنی همه را میزدند. سبزی فروش و سیاسی و غیرسیاسی، لبو فروش و غیره. این منافقینی که ۱۷ ـ ۱۸ هزار شهید از ما گرفتند، خب قدرتمند بودند و همه جا نفوذ داشتند. داستانهای هفت تیر و هشت شهریور و شهدای محراب و این اتفاقات بود دیگر.
حتی مردم عادی را میزدند. زمانی که جنگ از زمین و دریا و هوا علیه ما رخ داده بود و صدام (علیه لعنت) جنگ را آغاز کرد، از سران انقلابیون قبل از انقلاب ـ اسم نبرم دیگر ـ معلم اخلاق از رادیو بغداد علیه امام خمینی (ره) حرف میزد و ملت ایران را تحریک میکرد؛ کسی که ما قبل از انقلاب کتابهای اخلاقش را میخواندیم که یاد بگیریم، حالا از روی حسادت بود یا چه. خب این دورانها را نظام اسلامی، گذرانده و دورانهای سختی را هم گذرانده؛ تا همین مسائل اخیر. بالاخره در سالهای ۸۷، ۸۸، ۹۶ و سال ۹۸ مشابه این را داشتیم.
اما من قبول دارم این اتفاقی که یکدفعه افتاد، هم از نظر سطح وسیعتر بود و هم از نظر عمق، عمیقتر و هم مدتش طولانیتر بود. به تعبیر مقام معظم رهبری، بالاخره اینها در گذشته هربار از یک واژه استفاده میکردند؛ یا حمله نظامی بود یا محاصره اقتصادی و یا جنگ رسانهای؛ اما این دفعه یک جنگ ترکیبی علیه ما شروع کردند و همه هم متحد شدند؛ یعنی ما شاهد بسیج حکومتهای اروپایی و آمریکا و صهیونیسم، رسانههای بینالمللی و حتی بعضی از مجامع بینالمللی، بعضی از ایرانیهای مقیم خارج از کشور و برخی سلبریتیها بودیم.
حالا شما جوانترید و حافظهتان بهتر کار میکند. ولی من واقعاً یادم نمیآید که بعد از انقلاب چنین انسجامی علیه ما در نظام بینالملل به وجود آمده باشد که رو هم بازی کنند. زمان صدام خیلی از اینها به صدام کمک میکردند و پول میدادند؛ ریال و دلار و درهم میدادند. آواکس میدادند. ولی دیگر افتخار نمیکردند؛ میگفتند نه ما اهل صلح هستیم. تجاوز را محکوم میکنیم و ظاهر قضیه را حفظ میکردند. اما الان دیگر ظاهر قضیه را هم حفظ نمیکنند!
یعنی به یک نقطه استیصال رسیدهاند. چون میبینند هر ترفندی که زدند، ایران به طریقی توانست یا دور بزند یا از روی دیوارش بپرد و هر طور بوده از یک راهی بالاخره مشکل را حل کرده است. نمیگویم ایران خیلی گل و بلبل شده اما هر کاری که آنها کردند، ملت ایران یک مقاومت بهجایی از خودش نشان داد. خب اما اینها الان یک جنگ ترکیبی را شروع کردند و همه متحد شدهاند و رو هم دارند بازی میکنند. خب این دلیلش چیست؟
این دلایل مختلفی میتواند داشته باشد. خب اینها بالاخره یکسری علائمی را دریافت میکنند. مثلا موقع حضور مردم در انتخابات، اینطور برداشت میکنند که یواش یواش دارد حضور مردم کمتر میشود و فکر میکنند سرمایه اجتماعی حکومت ایران دارد ضعیف میشود و کاهش پیدا میکند. ما راهپیمایی هم داریم؛ ۱۳آبان، ۹ دی، ۲۲ بهمن که انشاءالله چند روز دیگر هست و خواهیم دید که مردم خواهند آمد و واقعا ً چشم دشمن را حتماً کور میکنند. ما از این جهت تردید نداریم؛ اما جایی که شمارش میشود، عدد شرکت مردم در انتخابات است. انتخابات ریاست جمهوری ما در سال گذشته به قول آقای هواشناسی، رکورد کمینه را زد و ۴۸ درصد ملت شرکت کردند. ما این میزان مشارکت ۴۸ درصدی را در انتخاباتهای دیگری داشتیم ولی در ریاست جمهوری نداشتیم.
خب اینها را باید ببینیم دلیل چیست؟ ماجرای بد شدن حال خانم مهسا امینی و اینکه جانش را از دست داد که حضرت آقا هم فرمودند ما هم از واقع قضیه ناراحت شدیم اما این دلیل اصلی وقایع اخیر نبود؛ این یک جرقه بود. یک سری نارضایتیها، ناکارآمدیها و مسائل دیگری در داخل کشور وجود دارد در ساحت اقتصاد و سیاست و حتی فرهنگ و دیپلماسی و اشکالاتی وجود دارد؛ این اشکالات را ما کشف و درک کنیم و آنها را بفهمیم و حل کنیم. نقشه راه داشته باشیم. برویم به دنبال راه حل آنها باشیم.
داستان این اغتشاشات هم که متفاوت از بقیه بود، ظاهراً دارد تمام میشود اما یکی از بیهنریهای ما این است که وقتی اغتشاش ساکت میشود، فکر میکنیم مسئله حل شده است در حالی که مسئله حل نشده، مسئله موقتاً تمام شده است. باید ببینیم آن نارضایتیهایی که در داخل کشور هست، چیست که باعث این حرفها و این اعتراضات شده است. حتی آنهایی که در راهپیماییهایی به نفع نظام شرکت میکنند، در ۱۳آبان و نماز جمعه، اگر پای درد و دل اینها بنشینیم گلایههایی دارند؛ گلایه از رئیس جمهور، از نماینده مجلس، از من، از آقای امام جمعه گلایه دارند.
برای اینکه از این مسائل به راحتی عبور نکنیم و تدبیری برای حل آنها داشته باشیم، من ۳ پیشنهاد میان مدت و کوتاه مدت و دراز مدت دارم.
پیشنهاد کوتاه مدت من این است که ما واقعاً برای اعتراضات قانونی مردم باید یک تربیون درست کنیم. یک تریبون رسمی و قانونی. این حرف خیلی هم زده شده اخیراً و الحمدالله، هم رئیس جمهور گفتند و هم رئیس قوه قضائیه وعده دادند و هم مجلس وعده داده که ما باید یک تریبون اعتراض قانونی و رسمی در کشور داشته باشیم.
حضرت آقا ۲۰ سال قبل فرمودند کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها برپا شود ولی متأسفانه آن هم به کلاس درس تبدیل شد. اینکه طرف یک گریدی بگیرد و نمرهای بگیرد که بشود دانشیار و از این حرفها، متأسفانه اسم این را گذاشتند کرسیهای آزاداندیشی!
شورای عالی انقلاب فرهنگی حدود ۱۰ سال قبل اساسنامهای درست کرد به نام «اتاق گفتگو» برای اینکه صاحبان نظریات مختلف آنجا بنشینند و با هم حرف بزنند اما انجام نشد.
من اینجا باز تاکید میکنم که اعتراض کردن حتی به مسائل قانونی اشکال ندارد؛ آنچه اشکال دارد قانون شکنی است؛ یعنی اگر یک قانون تصویب شد، کسی نمیتواند بگوید من آن قانون را قبول ندارم و اجرایش نمیکنم ولی میتوانیم یک کرسی راه بیندازیم و اعتراضات را مطرح کنیم. بگوییم آقای نماینده، خانم نماینده! شما که این قانون را تصویب کردهید، این قانون مضراتش بیش از منافعش است؛ چرا تصویب کردید؟ به مصوبه اعتراض بکنیم. خب این اعتراض باید یک تریبون داشته باشد؛ در صداوسیما هم باید باشد؛ در رسانههای ما هم باید باشد؛ در دانشگاههای ما هم باید باشد که نظرات مختلف بتوانند حرفشان را بزنند.
آقای حضور! شما یادتان نیست؛ اول انقلاب در همین نظام جمهوری اسلامی در زمان حیات حضرت امام (ره)، شهید مظلوم حضرت آیتالله بهشتی رئیس شورای انقلاب بود، رئیس قوه قضائیه هم بود؛ در صدا و سیمای ایران مینشست و مناظره میکرد. با چه کسانی؟ با دبیر حزب کمونیست یا تودهایها. سر چپ و راست و انقلاب و ولایت فقیه و اینها بحث نمیکردند؛ سرخدا بحث میکردند. یکی میگفت خدا هست، یکی میگفت خدا نیست! قشنگ هم مناظره میکردند و بعد از مناظره هم هیچکس نمیرفت آن آقایی که میگفت خدا نیست را بازداشت کند! گفتگو میشد و حرف زده میشد. علمای اسلام و شیعه افتخارش این است که اهل فلسفه و اهل منطق و استدلال است و با استدلال، فقه شیعه را جلو برده است. ما که نباید از حرف زدن با مردم یا مخالفین وحشت داشته باشیم یا در را ببندیم یا راه صحبت را تنگ کنیم.
پیشنهاد اول من ایجاد یک جای قانونی برای اعتراضات است. یک حزب یا یک اتحادیه میخواهد اعتراض کند؛ یا یک ان جی او؛ خب بیاید اعتراض کند و حرف بزند.
سال آینده، دو انتخابات مهم داریم. یکی انتخابات خبرگان و دیگری مجلس. متأسفانه یک عده از ما در ساحت سیاست که کار میکنیم، رقبای خودمان را به رسمیت نمیشناسیم. بالاخره در انتخابات باید رقیب داشته باشیم. این رقیب هم یعنی حتماً فکر ما را قبول نداردی دیگر! اگر قرار باشد ما یک رقیب خودی برای خودمان درست کنیم که این رقابت نمیشود. از این بحثها که جوانها میکنند اشکال ندارد که ما هم داشته باشیم؟
حضور: نه کاملاً آزادید…
باهنر: ما جزء جوانهای قدیم هستیم؛ من طرفدار آبیها نیستم اما موقعی که میگویند استقلال در لیگ برتر کاپ را برده، این افتخارش این هست که در یک لیگ بازی کرده که تیم پیروزی (پرسپولیس) هست، تراکتور هست، گل گهر هست، ذوب آهن هست. در این لیگ قهرمان شده. حالا فردا بگویند آقای استقلال تو برو با ۱۰ تا تیم دسته سومی بازی کن و به هر کدام هم ۱۰ تا گل بزن. خب اینکه هنر نیست. هنر قهرمان شدن این است که بتواند یک رقابت جوانمردانه جدی و خوب داشته باشد و با صحبت با استدلال و منطق بتواند از رقیبش ببرد. ولی اینکه من دوست دارم نماینده مجلس بشوم و اطرافیان و رقبایم را صاف کنم یا به آنها اتهام و برچسب بزنم که درست نیست. فضای انتخابات باید باز باشد یعنی بازتر شود. البته شورای نگهبان هم تقصیری ندارد. ۱۲ هزار نفر برای مجلس ثبت نام میکنند!
درباره اینکه گفتید چه چیزی عوض شده، من یک خاطره بگویم بد نیست. به آن صحبت اولم برمیگردد. من مجلس اول نبودم ولی از همان روزهای اول در سیاست و اینها بودم. داشتیم لیست میبستیم برای مجلس دوم تا کاندیدا معرفی کنیم. نمایندههای دوره اول عموماً چهرههای کاریزمایی بودند؛ از خود آقای خامنهای گرفته تا شهید چمران و شهید باهنر و شهید رجایی، همه انقلابیونی که به زندان رفته بودند و حتی از نهضت آزادیها، مهندس بازرگان و یدالله سحابی؛ اینها آدمهای صاحب کاریزما بودند.
بعضی از حوزههای انتخابیه، هرچه ما گشتیم یک نفر دیگر کاندیدا بشود، هیچکس حاضر نبود. میگفت من کجا، مجلس کجا! عظمت مجلس کجا! بعضی از حوزههای انتخابیه ما التماس کردیم به افراد که بیا اسمت را بنویس که حداقل شکل انتخاباتی داشته باشد. نمیشود که یک نفر، یک کاندیدا، یک نماینده؛ حداقل دو نفر بشوید که بتوانیم یک انتخابات برگزار کنیم ولی حاضر نمیشدند؛ یعنی کسی شأن خودش را نمایندگی نمیدانست اما حالا الحمدالله رسیدیم به جایی که ۱۵ هزار نفر ثبت نام میکنند. این هم خودش یه مسئله هست دیگر. بعد موقع مصاحبه میگویند تو چرا نماینده شدی؟ میگوید آقا من بیکارم، فارغالتحصیل شدم، شغل پیدا نکردم، گفتم به جهنم میروم نماینده مجلس میشوم!
حضور: هنوز قانون مجلس اصلاح نشده؟
باهنر: نه هنوز اصلاح نشده؛ خب سخت است. یکسری مسائل هم هست که با قانون درست نمیشود با فرهنگ باید درست کرد. این فرهنگ است.
شورای نگهبان هم تقصیری ندارد ۱۵ هزار نفر به آن مراجعه میکنند؛ اینها ظرف یک ماه وقت دارند به آنها پاسخ بدهند که این آقا باشد و آن دیگری نباشد. خب بالاخره ۸ هزار تار را رد میکنند و ۷ هزار تا را تایید میکنند. من یکبار مصاحبه کردم با شورای نگهبان و خیلی گلایه کردند از دست من؛ گفتم این ۸ هزار نفری که رد کردید به ۵۰۰ هزار نفرشان ظلم کردید. بیخودی رد کردید و اون ۷ هزار نفری هم که تأیید کردید، هزار نفرش را بیخودی تأیید کردید و به مردم ظلم شد.ولی بندگان خدا وقت ندارند. ظرف یک ماه باید بالاخره بگویند رد است یا تأیید است.
حضور: بالاخره ساز و کار قانونیاش باید مشخص بشود…
باهنر: آن باید درست شود؛ البته من یک پیشنهاد دیگری دارم. این کارها کار حزب هست؛ یعنی ما باید در کشورمان سه ـ چهارتا حزب شناسنامهدار قدرتمند داشته باشیم تا این صلاحیتها را خود حزبها بررسی کنند. احزاب آدمهای قدرتمند و بیمسئله را میفرستند برای کاندیداتوری؛ نه اینکه هرکسی بیکار بود و هرکی دوست داشت و هر کسی خوشش آمد بیاید کاندیدا بشود.
دو دوره قبل، جلسهای رفته بودم. خاطرم نیست که جشن میلاد ائمه معصومین بود یا چه؛ موقع بیرون آمدن دو خانم جلو آمدند و گفتند آقای باهنر ما با شما کار داریم؛ نزدیک انتخابات هم بود. گفتم بفرمایید؛ گفتند ما میخواهیم کاندیدای نمایندگی تهران شویم. گفتم خب کاندیدا شوید؛ با کدام حزب؟ گفتند آقای باهنر ما به جز خدا و شما کسی را نداریم. میخواستند من یک کاری کنم که رای بیاورند. گفتم خانمهای محترم در تهران باید مایه و زیرمایه ۵۰ هزار رأی را داشته باشید. اصلا من هم میآیم سخنرانی میکنم و این ۵۰ هزار تا را میکنم ۷۰ هزار تا. اما اینکه میگویی من به غیر از خدا و شما هیچکس را ندارم مسئله است. یعنی میخوام چنین توهماتی وجود دارد.
در این ۷ هزار نفری هم که تأیید شدند، بعضیهاشان کاندیدا شدند و در انتخابات هم شرکت کردند و دیدند که در حوزه انتخاباتیه صدهزار نفره، ۱۵ رأی آوردند یعنی خودشان و زن و بچهشان بودند. حتی همسایه هم رای نداده اینا مصداق همان هستند که شما فرمودید؛ قانون باید اصلاح شود که هر کسی بیخودی نیاید کاندیدا شود.
احزاب این کارها را خودشان میکنند؛ احزاب آدمها را پرورش میدهند و بالا میبرند و کادرسازی میکنند. ضمن اینکه سر هر کرسی حداکثر سه نفر باید با هم رقابت کنند نه ۳۰ نفر. خب این ایراداتش معلوم است دیگر. بنابراین پیشنهاد میان مدت من این است.
در پیشنهاد دراز مدت هم طرح من این است برخی اصول قانون اساسی باید اصلاح بشود.
البته این را من باز هم تأکید کنم که مقام معظم رهبری در سال ۹۷ در بیانیه گام دوم انقلاب فرمودند ما یکسری اصول و ارزشهایی داریم و شعارهایی که الیالابد از اینها دفاع میکنیم. مثل استقلال، آزادی، مردم سالاری، معارف اسلامی. اما بین واقعیتها و ایدهآلها هم فاصلههایی افتاده است که باید از جوانها و نخبگان استمداد بگیرند که این فاصلهها پر شود.
عزیزانی را که اهل مطالعه هستند را من ارجاع میدهم به اصل ۱۷۰ قانون اساسی که گفته است چگونه و با چه فرآیندی میشود قانون اساسی را اصلاح کرد؟. بعضی از اصول قانون اساسی لایتغیر و غیرقابل تجدید است. مثل اصولی که متضمن جمهوریت و اسلامیت نظام است. ولی بقیه اصول میتواند اصلاح شود. در یک مثال ساده و روشن، اگر کسی بخواهد قانون اساسی را اصلاح کند، بگوید ما مجلس نمیخواهیم، این قابل قبول نیست چون مجلس نماد جمهوریت نظام است یا مثلاً ریاست جمهوری انتخاباتی نباشد؛ این هم نمیشود اما میتواند بگوید بهجای یک مجلس، دو مجلس داشته باشیم؛ یا بهجای اینکه مجلس ۴ ساله باشد، ۶ ساله باشد. اینها اشکال ندارد. یا عوض اینکه نظام ریاستی باشد، پارلمانی باشد. بعضی از اصول و ساختارهای نظام جمهوری اسلامی باید اصلاح و تجدیدنظر بشود. من از این به «جمهوری دوم» تعبیر میکنم.
من این را که میگویم بعضیها میگویند آقای باهنر هم میخواهد انقلاب کند! اما طبق اصل ۱۷۷ قانون اساسی میتوانیم در بعضی از اصول تجدید نظر کنیم. من معتقد هستم با یک مجلس نمیتوانیم مملکت را اداره کنیم. باید حتماً دو مجلس داشته باشیم. چون مجلس فعلی، متشکل از افرادی است که خواستگاهشان یا منطقه است، یا قومیت و یا صنف. خواستگاه ملی ندارند و به همین دلیل است که خیلی از منافع ملی مردم، معمولاً قربانی منافع منطقهای میشود. در صورتی میشود از این وابستگی قومیتی بهترین استفاده را کرد.
حضور: در آن جلسات با آقای شمخانی اینها را هم مطرح کردید؟
باهنر: بله اینها را بحث کردیم.
حضور: پس آن جلسات خوب بود.
باهنر: جلسات خوبی بود؛ از جهت اینکه گفتم باید یک تریبونی وجود داشته باشد برای حرف زدن، این جلسات خوب بود چون آنجا انواع و اقسام افراد بودند.
حضور: چه کسانی بودند؟
باهنر: حالا اسمشان را شاید لازم نباشد بگویم ولی آدمهایی که در همین جمهوری اسلامی زندان رفتند، پنج سال محکومیت کشیدند، یا در فتنه بودند. از این تیپ افراد.
حضور: ولی آدمهای تاثیرگزاری هم در تفکرات خودشان هستند…
باهنر: بله اما از این جهت خیلی خوب بود که آنجا راحت حرفشان را زدند. دیدند که دارند حرفشان را میزنند و دبیر شورای عالی امنیت ملی هم دارد میشنود. به احتمال زیاد صورت مذاکرات خدمت مقام معظم رهبری هم داده میشود. بعضی حرفهاشان هم حرفهای خوبی بود ولی خب من هم انتقاداتی داشتم. گفتگو یعنی همین. یعنی بعضی حرفهایی که آنها میزدند را من قبول نداشتم. آنها هم بعضی حرفهای مرا قبول نداشتند. در بعضی حرفها هم با هم تفاهم دیدگاه داشتیم.
من این ادعا را دارم که ۹۰ درصد تصمیمات مجلس، غیرسیاسی است. در صورتی که اصلاً ضرورت ندارد آنجا رقابت کنند. در مجلس باید با جناح رقیب همکاری کرد تا یک کاری راه بیفتد. ولی متاسفانه نمایندگانی که وارد مجلس میشوند از همان اول فکر میکنند همه تصمیمات باید سیاسی باشد. به بودجه هم که میخواهند رأی بدهند، نگاه میکنند که دولت چه کسی است؛ دولت خودی هست یا غیر خودی! خب این نمیشود که. من باید یک ریا بکنم. اشکال ندارد؟
حضور: نه بگویید…
باهنر: سال ۷۶ که انتخابات برگزار شد و اولین دولت آقای خاتمی تشکیل شد، ما در مجلس بودیم؛ آقای ناطق نوری هم رئیس بود…
حضور: هیچکس فکر نمیکرد که همه این کابینه رأی بیاورد.
باهنر: نه؛ حالا غیر از این جالب بود. اولین لایحه بودجه را که دولت خاتمی به مجلس داد، از بدشانسی آقای خاتمی من رئیس کمیسیون تلفیق بودم؛ از طرف دیگر هم رئیس ستاد آقای دکتر ناطق نوری بودم. اینها واقعاً نگران بودند که بودجه چه خواهد شد. موقعی که بودجه را تصویب کردیم و شورای نگهبان ایرادها را گرفت و ابلاغ کردیم، سخنگوی دولت اصلاحات، آقای مهاجرانی در تلویزیون صحبت کرد. من در خانه بودم. گفت امروز بودجه تصویب و به دولت ابلاغ شد. اما دو نکته را باید بگویم. یکی اینکه این قانونی که مجلس تصویب کرد، به مراتب از لایحهای دولت به مجلس داد، قویتر بود و خبرویت بیشتری داشت. و نکته دوم که من از شنیدنش تعجب کردم، این بود که گفت ما ضمن اینکه از مجلس و تشکر میکنیم، از آقای فلانی هم تشکر میکنیم و اسم من ناقابل را آورد. من قدری بهم برخورد و همان موقع به آقای مهاجرانی زنگ زدم و گفتم مرا دست انداختی؟ اصلاً سابقه نداشته که شما به عنوان سخنگوی دولت بخواهید در تلویزیون از یک نماینده تشکر کنید. گفت اصلا دولت تصویب کرده که من به اسم از تو تشکر کنیم.
بینی و بینالله آن موقع که ما بودجه را تقسیم میکردیم اصلاً نگاه نمیکردیم ببینیم دولت کی هست؛ ما نگاه میکردیم مملکت چه میخواهد، نظام چه میخواهد. آقای منتسکیو هم که از تفکیک قوا صحبت کرده، اصلاً قرارش این نبود که سه قوه علیه هم مملکت را اداره کنند؛ سه قوه باید با هم مملکت را اداره کنند. ما متأسفانه رقابتهای غلطی داریم.
حضور: این سه راهکار شما راهکارهای ویژهای بود؛ حالا آن نکتهای هم که شما گفتید، ضمن حفظ احترام شورای نگهبان و جایگاهش که فصلالخطاب است و تا زمانی هم که اصلاحی در قانون صورت نپذیرد، همه باید از این شورای نگهبان تبعیت بکنند اما این نکتهای که شما هم میگویید که آن%